37- بحثی دربارۀ «الرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْم»

37

بحثی دربارۀ «الرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْم».

ج3 ص257 و258.

متن دو آیه:

1- آیه 7 سورۀ آل عمران: هُوَ الَّذي أَنْزَلَ عَلَيْكَ الْكِتابَ مِنْهُ آياتٌ مُحْكَماتٌ هُنَّ أُمُّ الْكِتابِ وَ أُخَرُ مُتَشابِهاتٌ فَأَمَّا الَّذينَ في‏ قُلُوبِهِمْ زَيْغٌ فَيَتَّبِعُونَ ما تَشابَهَ مِنْهُ ابْتِغاءَ الْفِتْنَةِ وَ ابْتِغاءَ تَأْويلِهِ وَ ما يَعْلَمُ تَأْويلَهُ إِلاَّ اللَّهُ وَ الرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ يَقُولُونَ آمَنَّا بِهِ كُلٌّ مِنْ عِنْدِ رَبِّنا وَ ما يَذَّكَّرُ إِلاَّ أُولُوا الْأَلْباب.

2- آیه 126 سورۀ نساء:لكِنِ الرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ مِنْهُمْ وَ الْمُؤْمِنُونَ يُؤْمِنُونَ بِما أُنْزِلَ إِلَيْكَ وَ ما أُنْزِلَ مِنْ قَبْلِكَ وَ الْمُقيمينَ الصَّلاةَ وَ الْمُؤْتُونَ الزَّكاةَ وَ الْمُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ أُولئِكَ سَنُؤْتيهِمْ أَجْراً عَظيماً.

متن حدیث:عَنْ مَسْعَدَةَ بْنِ صَدَقَةَ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِيهِ أَنَّ رَجُلًا قَالَ لِأَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ(ع) هَلْ تَصِفُ رَبَّنَا نَزْدَادُ لَهُ حُبّاً وَ بِهِ مَعْرِفَةً فَغَضِبَ وَ خَطَبَ النَّاسَ فَقَالَ فِيمَا قَالَ عَلَيْكَ يَا عَبْدَ اللَّهِ بِمَا دَلَّكَ عَلَيْهِ الْقُرْآنُ مِنْ صِفَتِهِ وَ تَقَدَّسَكَ فِيهِ الرَّسُولُ مِنْ مَعْرِفَتِهِ فَائْتَمَّ بِهِ وَ اسْتَضِئْ بِنُورِ هِدَايَتِهِ فَإِنَّمَا هِيَ نِعْمَةٌ وَ حِكْمَةٌ أُوتِيتَهَا فَخُذْ مَا أُوتِيتَ وَ كُنْ مِنَ الشَّاكِرِينَ وَ مَا كَلَّفَكَ الشَّيْطَانُ عِلْمَهُ مِمَّا لَيْسَ عَلَيْكَ فِي الْكِتَابِ فَرْضُهُ وَ لَا فِي سُنَّةِ الرَّسُولِ وَ أَئِمَّةِ الْهُدَاةِ أَثَرُهُ فَكِلْ عِلْمَهُ إِلَى اللَّهِ وَ لَا تُقَدِّرْ عَلَيْهِ عَظَمَةَ اللَّهِ وَ اعْلَمْ يَا عَبْدَ اللَّهِ أَنَّ الرَّاسِخِينَ فِي الْعِلْمِ هُمُ الَّذِينَ أَغْنَاهُمُ اللَّهُ عَنِ الِاقْتِحَامِ عَلَى السُّدَدِ الْمَضْرُوبَةِ دُونَ الْغُيُوبِ إِقْرَاراً بِجَهْلِ مَا جَهِلُوا تَفْسِيرَهُ مِنَ الْغَيْبِ الْمَحْجُوبِ فَقَالُوا آمَنَّا بِهِ كُلٌّ مِنْ عِنْدِ رَبِّنَا وَ قَدْ مَدَحَ اللَّهُ اعْتِرَافَهُمْ بِالْعَجْزِ عَنْ تَنَاوُلِ مَا لَمْ يُحِيطُوا بِهِ عِلْماً وَ سَمَّى تَرْكَهُمُ التَّعَمُّقَ فِيمَا لَمْ يُكَلِّفْهُمُ الْبَحْثَ عَنْ كُنْهِهِ رُسُوخاً.

متن سخن علامه مجلسی(ره):و فيه إشكال لدلالته على أن الراسخين في العلم في الآية غير معطوف على المستثنى كما دلّت عليه الأخبار الكثيرة و سيأتي القول فيه في كتاب الإمامة إلا أن يقال إن هذا إلزام على من يفسّر الآية كذلك أو يقال بالجمع بين التفسيرين على وجهين مختلفين و سيأتي تمام القول في ذلك في محله إن شاء الله تعالى.‏

متن سخن علامه طباطبائی(ره):قدبينّا في تفسير «الميزان» انه هو المتيقّن في الاية، و تكلّمنا في الاخبار الكثيرة التى يشير إليها.

ترجمۀ حدیث: مردی به امیرالمومنین(ع) گفت: آیا خدای ما را برای ما توصیف می کنی تا محبّت و شناختمان نسبت به او افزوده شود-؟ امام(ع) بر آشفت و برای مردم سخنرانی کرد و در ضمن آن گفت: ای بندۀ خدا بر تو باد که تمسک کنی و چنگ بزنی بر آن چه که خداوند تو را بر آن دلالت کرده دربارۀ صفاتش. و بر آن چه که پاکیزه کرده تو را رسول خدا- تو را هدایت کرده و برایت بیان کرده- در شناخت خدا.

(توضیح: یعنی بر آن چه خدا و پیامبر دربارۀ صفات گفته اند بسنده کن و فراتر نرو).

و پیروی کن از آن و از هدایت او روشنائی بگیر. زیرا آن، نعمت و حکمتی است که برایت داده شده پس بگیر آن چه را بر تو داده شده و از شکر گزاران باش.

و آن چه را که شیطان، تو را به آن وا می دارد از چیزهائی است که نه قرآن آن را بر تو واجب کرده و نه سنّت رسول و نه ائمّۀ هدایت کننده، پس علم این گونه چیزها را به خداوند واگذار، و عظمت خدا را بر اساس آن (القائات شیطانی) اندازه گیری نکن.

و بدان ای بندۀ خدا که «راسخین در علم» کسانی هستند که خداوند آنان را از «هجوم به پرده هائی که در پیش غیب قرار دارند» بی نیاز کرده است. که اقرار کنند به جهل شان دربارۀ چیزی از غیب پنهان، که تفسیرش را نمی دانند. پس راسخون در علم در این گونه موارد می گویند: ایمان آوردیم که همه از جانب خدا است.

و خداوند، این اعتراف آنان بر جهل شان دربارۀ آن چه علم شان به آن احاطه ندارد، را ستوده است.

و «خودداری آنان از تعمّق در آن چه جستجوی آن را برای شان تکلیف نکرده» را، رسوخ نامیده است.

ترجمه سخن علامه مجلسی(ره): در پیام این حدیث، اشکال هست؛ زیرا دلالت می کند که «راسِخُونَ فِي الْعِلْم» در آیه، بر «مستثنی» عطف نمی شود. همان طور که احادیث کثیر دلالت بر آن (عطف) دارند. و بزودی در «کتاب الامامه» خواهند آمد.

ترجمه سخن علامه طباطبائی(ره): در تفسیر المیزان بیان کرده ایم که همان (عدم عطف به مستثنی) در آیه، متیقّن است. و در حدیث های زیادی بحث کرده ایم که به آن اشاره می کنند.

بررسی: مقدمه: این حدیث می گوید: راسخون در علم، کسانی هستند که دربارۀ آن چه نمی دانند، به جهل شان اقرار کرده و آن را به طور تعبّدی می پذیرند. این پیام حدیث لازم گرفته که حرف «و» در آیه حرف «استیناف» باشد نه حرف عطف.

اکنون ترجمه آیه مطابق پیام این حدیث: اوست آن خدائی که نازل کرده بر تو کتاب را، برخی از آن، آیات محکمات است که اصل و عمدۀ قرآن هستند، برخی دیگر آیات متشابهات هستند، اما آنان که در قلب های شان انگیزه گرایش به باطل هست پیروی می کنند از آیات متشابه، برای فتنه جوئی و برای تاویل (آن آیات مطابق میل خودشان). در حالی که تاویل آن را نمی داند مگر خداوند. و راسخون در علم می گویند: به آن ایمان آوردیم همگی (محکمات و متشابهات) از جانب پروردگار مان است. و آگاهی نمی پذیرد مگر خردمندان.

اما اگر حرف «و» عاطفه باشد و راسخون را به «الله» عطف کند، معنی چنین می شود: تاویل آیات را نمی داند مگر خدا و آنان که در علم، راسخ (ثابت قدم و ژرف اندیش) هستند. که می گویند بر همه آیات ایمان آورده ایم و همگی از جانب خدا هستند.

فرق میان دو تفسیر: در تفسیر اول که حرف «و» کاربرد استیناف داشته باشد، آیه دلالت می کند بر:

1- تاویل آیات متشابهات را نمی داند مگر خداوند.

در این صورت، پرسش می شود: وقتی که کسی (حتی پیامبر(ص) و امام-ع-) از معنی آیات متشابهات، چیزی نخواهد دانست، پس چرا و برای چه نازل شده اند؟

2- راسخون در علم، آیات متشابه را به طور تعبّدی می پذیرند.

سؤال: قرآن همیشه بر عقل و تعقل دعوت کرده، چرا در این آیه به تعبد محض دعوت می کند؟

و در تفسیر دوم، حرف «و» عاطفه می شود و «راسخون» را به «الله» عطف می کند و معنی چنین می شود: تاویل آیات متشابه را نمی داند مگر خداوند و راسخون در علم. و مراد از راسخون در علم پیامبر و آل(صلوت الله علیهم) می باشند.

در این تفسیر جائی برای پرسش های مذکور نمی ماند. و علامه مجلسی این تفسیر را برگزیده است.

اما نظر علامه طباطبائی، معنای دیگر است و در واقع یک قول سوم است که با هر دو تفسیر بالا فرق دارد، و خلاصۀ آن چه در ذیل همین آیه در تفسیر المیزان- با بررسی آیه 162 سوره نساء (که کلمۀ راسخون در آن نیز آمده) و همچنین با بررسی احادیث سنّی و شیعه، بر نظر خودش استدلال کرده است- به شرح زیر است:

1- رسول خدا و آلش(ص) راسخ در علم هستند و تاویل آیات متشابه را می دانند. و ادلّۀ کافی بر این موضوع از قرآن و حدیث داریم. اما این آیه از جملۀ آن ادلّه نیست.

2- این آیه ناظر به علم مخصوص خداوند است که کسی به آن دسترسی ندارد؛ قرآن ظاهر دارد و باطن، باطنش نیز باطن دارد و همچنین…، آن باطن اصلی قرآن، در انحصار خداوند است.

3- رسوخ در علم، مدرّج است؛ حتی در آیه سورۀ نساء یهودیانی که مسلمان شده بودند و نیز مومنین از مردم، راسخ در علم شمرده شده اند. بنابراین: علم مطلق منحصر به خداوند است و درجات رسوخ در علم به شرح زیر است:

به نصّ آیه «وَ أَنْزَلْنا إِلَيْكَ الذِّكْرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ ما نُزِّلَ إِلَيْهِم»[1] و آیات و احادیث دیگر، اهل بیت(ع) راسخ در علم هستند و به تاویل آیات متشابه عالم هستند.

4- اشخاصی که توان ارجاع برخی از متشابهات به محکمات را دارند؛ اینان در محدودۀ همان موارد می توانند به تاویل برخی آیات متشابه، دست یابند.

5- افرادی که در شناخت پایه و اساس دین شان، به حدّی به یقین رسیده اند، که وقتی معنی متشابهات را نمی دانند، می گویند: ما نمی دانیم و جهل از ماست.

با این بیان، مطابق نظر علامه طباطبائی، حدیث مورد بحث ما (بر خلاف فرمایش علامه مجلسی) هیچ اشکالی ندارد. زیرا علی(ع) در این گفتار، ردیف دوم (در مواردی که توان ارجاع متشابه به محکم را ندارند) و ردیف سوم را در نظر دارد و از آنان می خواهد بر جهل شان اقرار کنند و بر اساس پایه ها و اصول دین شان که برای شان محکم و استوار است بگویند: جهل از ماست که نمی توانیم تاویل این آیه ها را بفهمیم.

و این «پذیرش متعبدانه» نیست، کاملاً عقلانی و مستدلاّنه است.

گرچه برخی از متفکرین و علمای بزرگ ما دربارۀ «ارجاع متشابهات به محکمات و تفسیر قرآن بالقرآن» توسط غیر معصوم، از نظر محدودیت و گستردگی ارجاع، بر مرحوم طباطبائی خرده می گیرند. اما اگر از دیدگاه آنان نیز نگریسته شود، یعنی برای ارجاع، محدود ترین حیطه را نیز قائل شویم، باز این تفسیر علامه طباطبائی، ابتکار بزرگ، و کلید بزرگی است برای گشودن این قفل که همچنان مقفول مانده بود. با این که لازم گرفته است یکی دو حدیث را تاویل کنیم.




[1] آیه 44 سورۀ نحل