رضويها خانوادهاي هستند كه اندكي متفاوت ميانديشند. آنها معتقداند راه، راه اهل بيت ـ عليهم السّلام ـ است و بس. براي نسخه دادن به انسان بايد منطق ارسطوئي را به كناري نهاد. چون اين نوع منطقها به جراحي انديشه و جهان ميپردازند و از كليت هستي غافل ميشوند. منطق ارسطوئي صرفاً منطق ذهن شناسي است.
نكته اينجاست: چرا پيامبران در قالب هيچ كدام از منطقهاي شناخته شده سخن نگفتهاند؟ چون تمام اين منطقها خواستهاند به «جراحي انديشه و جهان» بپردازند. منطق ارسطويي خود نوعي از منطق جراحي كنندة انديشه است و منطق جراحي شده نسخه جراحي شده ميدهد كه اگر به بخشي از اندام هستي انسان مفيد باشد براي بخش ديگر مضر خواهد بود. «جهان هستي كتاب تكوين است و قرآن كتاب تدوين».
اين خانواده معتقد است اگر علوم انساني قرآن و اهل بيت ـ عليهم السّلام ـ درست تبيين شود جهانيان بدون درنگ شيفته آن خواهند شد.
ما «رضويها» تا آنجا كه به ياد داريم در خانداني روحاني و خانوادهاي فرهنگي، مذهبي بزرگ شدهايم. فرزندان براي ماندگاري نام و ياد پدرانشان معمولاً فرزندانشان را به نام پدرانشان نام نهادهاند.
اكنون شرح مختصري از تاريخ فرهنگی اين خانواده:
شيخ محمد شفيع جهرمي از « گلدامچه» جهرم به قصد تحصيل علوم ديني به شهر كاظمين مهاجرت مينمايد. فرزند وي شیخ محمد رفيع كاظميني و فرزند او نيز شيخ محمد ولي كاظميني همانند پدرانشان به تحصيل و تدريس در حوزههاي علوم ديني ميپردازند.
شيخ محمد علي كاظميني فرزند شيخ محمد ولي كاظميني در يكي از سالهاي 37 ـ 1236 به عنوان عضو هيئت سياسي به ايران ميآيد. در آن زمان ميان محمد حسين ميرزا پسر محمد علي ميرزا، حاكم كرمانشاهان و داود پاشا حاكم بغداد جنگهايي در ميگيرد. داود پاشا هيئتي به سرپرستي شيخ موسي نجفي به دربار فتحعلي شاه در تهران اعزام مينمايد. نظر به اينكه عباس ميرزا مرد شماره 2 ايران، آن روزها در منطقه خوي به جهت جنگ با عثمانيان اردو زده بود، دو نفراز اعضاي هيئت مذكور نيز به خوي اعزام ميشوند. شيخ محمد علي كاظميني (نياي خاندان رضوي) نيز يكي از آن دو نفر اعزامي بوده است. در اين هنگام عباس ميرزا در حوالي بايزيد و ديار بكر و محمد حسين ميرزا در نواحي سليمانيه با عثمانيان ميجنگيدند.
داود پاشا قبل از آنكه هيئت اعزامي از تهران و خوي باز گردد و پاسخ دولتيان ايران را به او برسانند، دست به حمله ميزند. هيئت شيخ موسي نجفي در ايران ماندگار ميشود و شيخ محمد علي كاظميني كه روحاني جواني بوده در خوي رحل اقامت افكنده و چون مردي ستاره شناس و تقويم نويس و نيز « زيج شناس» خبرهاي بودند براي تنظيم امور تقويمي حكومت عباس ميرزا انتخاب ميشوند.
در سال 1244 قمري ـ هنگامي كه ملك قاسم ميرزا برادر عباس ميرزا (معروف به شازده و امير تومان) عازم اروميه ميشود شيخ محمد علي كاظميني خويي را در معيت خود به اروميه ميبرد.
شيخ در اروميه با دختري به نام « فاطمه» از طوايف شكاك ازدواج ميكند. محصول اين ازدواج ، شيخ رضا قلي ارومي نياي خاندان رضوي است كه در سال 1245 قمري متولد ميشود.
شيخ محمد علي كاظميني خويي پس از چهارده سال اقامت در خوي و اروميه و سرپرستي تنظيم امور تقويمي در سال 1259 قمري در راه بازگشت از مكه دارفاني را وداع ميگويد.
فرزند وي شيخ رضا قلي ارومي بنابر وصيت پدر تحت قيموميت يكي از افراد برجسته و متشخص اروميه پرورش مييابد.
شيخ رضا قلي ارومي پس از تحصيلات مقدماتي و آموزش فنون اوليه زيجشناسي نزد پدرش، به نجف اشرف عزيمت مينمايد و بيش از 5 سال در حوزه نجف و در جوار بارگاه حضرت امير المؤمنين علي ـ عليه السّلام ـ به كسب معارف اسلامي ميپردازد. هنگام مراجعت استادش مرحوم قرچه داغي در معيت ايشان به تبريز ميآيد. و به ادامه تحصيل و كسب معارف اسلامي نزد استادش ميپردازد.
از مرحوم قرچه داغي بيش از 22 جلد كتاب معروف به جاي مانده است. وي حوزه بزرگي در تبريز داير ميكند كه علماي برجستهاي از حوزه او برخاستهاند.
شيخ رضاقلي ارومي پس از پايان دادن به تحصيلات خود در تبريز به وطن خود باز ميگردد و به تدريس و تربيت طلاب در حوزه علميه شهر اروميه ميپردازد. وي با دختر يكي از خوانين اروميه و از طوايف «عربلو» بنام سلطنت خانم ازدواج ميكند.
سرانجام شيخ رضاقلي ارومي در پي درگيري و مقابله با حاكم اروميه ناگزير به املاك موروثي همسر خود در منطقه دنج و ييلاقي «سولدوز» (نقده) مهاجرت مينمايد. وي علاوه بر فقه و اصول در كيهان شناسي و معماري نيز تبحر داشته است. آثاري چنداز معماري و مهندسي كشاورزي ايشان هنوز در منطقه سولدوز باقي است.
ابزار علوم هيئت و زيج شناسي شيخ رضاقلي ارومي تا اين اواخر در خانواده او به يادگار مانده بود كه در غائله «سيميتكو» به تاراج رفت.
شيخ رضاقلي ارومي در روز پنج شنبه 7 ذي قعده سال 1320 قمري در سن 85 سالگي در گذشت و توسط فرزندانش به مشهد مقدس منتقل گرديد و به خاك سپرده شد.
شيخ محمد ولي، شيخ عباسقلي، شيخ محمد علي و شيخ محمد شفيع چهار فرزند شيخ رضا قلي ارومي هستند كه همانند پدربزرگوارشان تحصيل دانش و معارف اسلامي را ادامه دادند.
آيت الله شيخ محمد ولي فرزند ارشد شيخ رضاقلي پس از تلمذ از محضر پدر در سن 20 سالگي همراه مادر و همسر و نيز برادر 18 سالهاش حاج شيخ عباسقلي جهت ادامه تحصيل به نجف ميروند. تا آن روز ادبيات فارسي، ادبيات عربي، منطق، معاني بيان و عروض «مطول» و فقه تا پايان شرايع و شرح لمعه را در حضور پدر گذرانده بودند و در حوزه نجف نيز به درس مكاسب ميپردازند.
شيخ محمد ولي و شيخ عباسقلي (حاج شيخ) از شاگردان مرحوم فاضل شربياني و آخوند ملا محمدكاظم خراساني بودند.
شيخ محمد علي برادر سوم نيز كه تنها ادبيات عرب را به اتمام رسانده بود با آنان همراه بوده كه ادامه تحصيل خود را از لمعه در حوزه نجف آغاز ميكند. ايشان نيز پس از مدتي به آذربايجان مراجعت مينمايد و دو برادر بزرگتر به تحصيل در حوزه نجف ادامه ميدهند و به درجه اجتهاد ميرسند.
كوچكترين فرزند شيخ رضاقلي ارومي، شيخ محمد شفيع تا پايان سطح ادامه تحصيل ميدهد.
آيت الله شيخ محمد ولي پس از هفت سال متوالي تحصيل در حوزه نجف و تلمذ از محضر مرحوم فاضل شربياني و آخوند ملا محمد كاظم خراساني و دريافت گواهي اجتهاد به آذربايجان باز ميگردد و همانند پدر گرامي خود رهبري ديني و علمي جامعه و مردم موطن خود را به عهده ميگيرد. وي در سال 1346 قمري در سن 52 سالگي وفات ميكند و در قبرستان « در بهشت » قم به خاك سپرده ميشود.
فرزند ارشدشیخ محمد ولی، آقاشيخ مهدي متولد نجف اشرف تا مطول (معاني بيان) نزد والدش و نيز عمويش حاج شيخ عباسقلي تحصيل ميكند و در مراغه به تكميل سطح ميپردازد، آنگاه جهت ادامه تحصيل به شهر مقدس قم عزيمت مينمايد و در درس فلسفه حضرت امام خميني (ره) نيز حاضر ميشود. پس از تحصيل در حوزه قم و وفات پدرش شيخ محمد ولي به سولدوز مراجعت مينمايد و جانشين پدر در امر ارشاد و هدايت مردم ميشود. وي در سال 1357 هجري شمسي بدرود حيات گفت.
آيت الله حاج شيخ عباسقلي رضوي فرزند دوم شیخ رضا قلی ارومی پس از مراجعت برادر ارشدش شيخ محمد ولي دو سال ديگر نيز به تحصيل در حوزه نجف ادامه ميدهد. وي پس از 9 سال تحصيل و تلمذ از محضر مرحوم آخوند ملا محمد كاظم خراساني و مرحوم فاضل شربياني و اخذ گواهي اجتهاد از ايشان به موطن خود باز ميگردد و به تربيت طلاب و تدريس علوم حوزوي ميپردازد.
آيت الله حاج شيخ عباسقلي رضوي (حاج شيخ) از فقيهان پر آوازه آذربايجان به شمار ميرود. مقام فقهي و شهرت علمي او مورد توجه حوزههاي علميه عصر خود بود. جناب خاتمي رئيس جمهور وقت در سفر خود به سولدوز از ايشان به عنوان يكي از بزرگ فقيهان آذربايجان ياد ميكند.
حاج شيخ در گوشة دنجي از باغ بزرگ مشرف به خانهاش ساختماني به نام «باغ اطاقي » رو به باغات و مناظر جالب و دلكش بنا كرده بود. بالكن طبقه دوم « باغ سراي» وي ميعادگاه علما، روحانيون و سادات از اقصي نقاط آذربايجان و مدرسة تربيت طلاب بود.
حاج شيخ سالها در فراق نجف اشرف شعر «حافظ اگر قدم نهي در ره خاندان بصدق ـ بدرقة رهت شود همت شحنة نجف» را زمزمه ميكرد و ميگريست. او سخت به زيارت عاشورا اهتمام ميورزيد. هر صبح بعد از نماز بدان ميپرداخت و هر روز قبل از اذان صبح يك جزء قرآن برنامه مقرري او بود. وي در اسفند ماه سال 1353 هجري شمسي به دورد حيات گفت. روحش شاد و قرين رحمت حضرت حق باد.
از سلالة وي پنج عالم و روحاني بزرگ پا بر عرصة حيات نهادند: حاج شيخ محمد حسن رضوي، شيخ محمد حسين رضوي، آيت الله حاج شيخ محمد امين رضوي (صاحب كتاب پرآوازه «تجسم عمل»)، حاج شيخ محمد رضوي، آقا محمد جواد رضوي و حاج شيخ فضل الله رضوي، جملگي از فرزندان آيت الله حاج شيخ عباسقلي رضوي هستند.
از چپ به راست: شیخ محمد حسن رضوی، شیخ محمد حسین رضوی، آیت الله محمد امین رضوی، حاج شیخ محمد رضوی، شیخ فضل الله رضوی
شيخ محمد حسين رضوي فرزند دوم حاج شيخ عباسقلي رضوي كه همواره از مكتب درس پدر و محافل علمي بهرهمند بود، مدتي در حوزه علميه مراغه مشغول تحصيل ميشود. ايشان با شركت مستمر در حلقه درس پدر بزرگوار از كسب كمالات علمي و معنوي باز نمانده و با گرد آوري و نقل احاديث ائمه معصومين ـ عليهم السّلام ـ به تبليغ مباني اصيل مكتب تشيع ميپرداخت.
وي داراي بياني شيوا و بليغ در مسايل كلامي و اصول عقايد بود. امام موسي صدر به اين ويژگي او سخت علاقهمند بود امام موسي صدر طي دو نامه كه از لبنان به آيت الله حاج شيخ محمد امين رضوي ارسال داشته از اين علاقه خود ياد كردهاند.
آيت الله حاج شيخ مرتضي رضوي، فرزند ارشد شيخ محمد حسين رضوي است. در اين «سايت» به نشر مباني فكري و علمي و آثار و تأليفات ايشان و آيت الله حاج شيخ محمد امين رضوي خواهيم پرداخت.
حاج قاسم رضوي، شهيد بزرگوار هاشم رضوي و محمد رضوي فرزندان ديگر مرحوم شيخ محمد حسين رضوي ميباشند. در سال 1339 اوايل تابستان سومين فرزند ذكور اين خانواده در طليعة فجر چشم به جهان گشود و نامش را «هاشم» نهادند كودك نوباوه در دامان خانوادهاي تربيت مييافت كه مباحث علمي و مذهبي محور اصلي زندگي خانوادگي به شمار ميرفت و تبليغ مباني ديني مهمترين وظيفه به شمار ميآمد. شهيد هاشم رضوي پس از اتمام تحصيل در دبيرستان صدوق قم، با آغاز جنگ تحميلي داوطلبانه به خدمت سربازي رفته و بعد از طي دورة آموزشي در پادگان پل دختر، در لشگر 64 اروميه مشغول خدمت ميشود. پس از اتمام دوره خدمت نظام وظيفه با حضور در جبهههاي جنگ و دفاع از حريم اسلامي، دين خود نسبت به اسلام، رهبري و مرز و بوم را به جاي ميآورد. سرانجام در سال 1362 در عمليات والفجر چهار در ارتفاعات مشرف به شهر پنجوين هدف اصابت تير مستقيم قرار گرفته و به شهادت ميرسد. روحش شاد و قرين رحمت حضرت حق باد.
آقایان: شيخ هادي رضوي ، مسعود (مهدي) رضوي ، ابراهيم رضوي و شيخ روح الله رضوي فرزندان آيت الله حاج شيخ مرتضي رضوي، و شيخ رسول رضوي، شيخ هاشم (احمد) رضوي و حسين رضوي فرزندان حاج قاسم رضوي و شيخ علي اكبر رضوي فرزند محمد رضوي، جملگي از نوادگان مرحوم شيخ محمد حسين رضوي ميباشند.