36- دربارۀ عرب، و قریش مستعرب

36

دربارۀ عرب، و قریش مستعرب.

به نص قرآن پدر و اجداد پیامبر(ص) و علی(ع)، بت پرست نبوده اند

ج3 ص252.

متن حدیث:عَنِ الزُّهْرِيِّ قَالَ: أَتَى رَجُلٌ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ(ع) فَسَأَلَهُ عَنْ شَيْ‏ءٍ فَلَمْ يُجِبْهُ فَقَالَ لَهُ الرَّجُلُ فَإِنْ كُنْتَ ابْنَ أَبِيكَ فَإِنَّكَ مِنْ أَبْنَاءِ عَبَدَةِ الْأَصْنَامِ فَقَالَ لَهُ كَذَبْتَ إِنَّ اللَّهَ أَمَرَ إِبْرَاهِيمَ أَنْ يُنْزِلَ إِسْمَاعِيلَ بِمَكَّةَ فَفَعَلَ فَقالَ إِبْراهِيمُ رَبِّ اجْعَلْ هَذَا الْبَلَدَ آمِناً وَ اجْنُبْنِي وَ بَنِيَّ أَنْ نَعْبُدَ الْأَصْنامَ فَلَمْ يَعْبُدْ أَحَدٌ مِنْ وُلْدِ إِسْمَاعِيلَ صَنَماً قَطُّ وَ لَكِنَّ الْعَرَبَ عَبَدَةُ الْأَصْنَامِ وَ قَالَتْ بَنُو إِسْمَاعِيلَ هؤُلاءِ شُفَعاؤُنا عِنْدَ اللَّهِ فَكَفَرَتْ وَ لَمْ تَعْبُدِ الْأَصْنَامَ.

متن سخن علامه مجلسی(ره):بيان لعل المراد أنهم أقرّوا بوحدانيّة الصانع و إن أشركوا من جهة العبادة و السجود لها فنفى(ع)عنهم أعظم أنواع الشرك و هو الشرك في الربوبيّة و قد مرّت الإشارة إلى الفرق بينهما في الباب السابق.

متن سخن علامه طباطبائی(ره):و الرواية مع ذلك لاتخلو عن شئ، فان توحيد الصانع بهذا المعنى أساس الثنوية، و اتخاذ الاصنام آلهة و عبادتها ليس الاالقول بكونهم شفعاء.

ترجمۀ حدیث: زُهری می گوید: مردی به حضور امام صادق(ع) آمد و چیزی پرسید. امام(ع) پاسخی نداد.

مرد گفت: اگر پسر پدرت باشی پس تو از فرزندان کسانی هستی که بت ها را می پرستیدند.

امام(ع) به او گفت: دروغ گفتی. خداوند به ابراهیم امر کرد که پسرش اسماعیل را در مکه ساکن کند، آن گاه ابراهیم گفت: خدایا این شهر را اَمن قرارده و من و اولادم را از بت پرستی، دور بدار. پس هرگز کسی از اولاد اسماعیل، بتی را عبادت نکرد. ولیکن عرب ها بت را می پرستیدند. و اولاد اسماعیل (قریش) می گفتند این بت ها شفیعان ما در نزد خدا هستند و بت ها را پرستش نمی کردند.

توضیح: در متن این حدیث، اولاد اسماعیل (قریش)، عرب نامیده نشده اند و در تقابل با آن، قرار گرفته اند. زیرا قریشیان، عرب نبودند مستعرب شدند. زیرا آنان نسل اسماعیل(ع) هستند او نیز فرزند ابراهیم(ع) است که در شهر «اور» بین النهرین و در میان قوم سومر «ثمود» اصلی، متولد شد و در بابل پایتخت آکد «عاد»، به آتش انداخته شد، سپس از سرزمین بین النهرین تبعید شده و ساکن فلسطین بود که مامور شد پسرش را به مکه برده و در آن جا ساکن کند.

ترجمه سخن علامه مجلسی(ره): بیان: شاید مراد این باشد که قریش به وحدانیّت آفریننده، معتقد بوده اند، گرچه از جهت پرستش و سجده کردن بر بت ها مشرک بودند. امام(ع) بزرگ ترین نوع شرک را از آنان، نفی کرده که عبارت است از «شرک در ربوبیّت». و در باب سابق به فرق میان این دو (شرک در عبادت و شرک در ربوبیّت) اشاره شد.

ترجمه سخن علامه طباطبائی(ره): و با این همه، روایت خالی از اشکال نیست. زیرا توحید به این معنی (توحید در ربوبیت به همراه شرک در عبادت) اساس ثنویت (دو گانه پرستی) است.

و بت ها را به عنوان خدایان قرار دادن نیست مگر با اعتقاد به شفیع بودن شان.

توضیح: در سخن مرحوم طباطبائی دو نکته قابل دقّت هست:

1- اساساً در تاریخ بشر، شرکی وجود ندارد مگر به همان معنیِ توحید در ربوبیت و شرک در عبادت.

2- بت پرستی در همه جا و در میان هر مردمی (قریش، عرب، غیر عرب) به عنوان شفیع، بوده است.

توجه علامه طباطبائی در هر دو مورد، به واقعیت عینی تاریخی است و موضوع بس مهم را مطرح کرده است. بنابراین توجیه علامه مجلسی، در عینیت تاریخ، جائی ندارد. و حدیث، مجعول است. همان طور که در سندش نیز اشکال هست.

اما با مردود دانستن حدیث، اصل مسئله حلّ نمی شود که به محور آیه است نه به محور حدیث. به آیه های زیر توجه کنید:

1- آیه 126 سورۀ بقره: «وَ إِذْ قالَ إِبْراهيمُ رَبِّ اجْعَلْ هذا بَلَداً آمِناً وَ ارْزُقْ أَهْلَهُ مِنَ الثَّمَراتِ مَنْ آمَنَ مِنْهُمْ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ قالَ وَ مَنْ كَفَرَ فَأُمَتِّعُهُ قَليلاً ثُمَّ أَضْطَرُّهُ إِلى‏ عَذابِ النَّارِ وَ بِئْسَ الْمَصيرُ». در این آیه حضرت ابراهیم از خدا نخواسته که ساکنان مکّه را مومن قرار دهد. در آن میان تنها در حق افراد مومن دعا کرده است.

2- و به دنبال همان آیه، در دو آیه می فرماید: «وَ إِذْ يَرْفَعُ إِبْراهيمُ الْقَواعِدَ مِنَ الْبَيْتِ وَ إِسْماعيلُ رَبَّنا تَقَبَّلْ مِنَّا إِنَّكَ أَنْتَ السَّميعُ الْعَليمُ- رَبَّنا وَ اجْعَلْنا مُسْلِمَيْنِ لَكَ وَ مِنْ ذُرِّيَّتِنا أُمَّةً مُسْلِمَةً لَكَ وَ أَرِنا مَناسِكَنا وَ تُبْ عَلَيْنا إِنَّكَ أَنْتَ التَّوَّابُ الرَّحيمُ». در این دو آیه، ابراهیم(ع) و اسماعیل(ع) دعا می کنند که خداوند خودشان را دو مسلمان قرار دهد. و گروهی از اولادشان را نیز. نه همۀ اولادشان را.

و به دلیل همین آیه ها و دیگر دلیل ها ما معتقد هستیم که همیشه در میان قریش و اولاد اسماعیل، سلسله ای موحّد بودند و هرگز به هیچوجه بت را پرستش نکرده اند که پدر و اجداد رسول اکرم(ص) و علی(ع) هستند تا برسد به حضرت اسماعیل.

3- آیه 40 سوره ابراهیم: «رَبِّ اجْعَلْني‏ مُقيمَ الصَّلاةِ وَ مِنْ ذُرِّيَّتي‏ رَبَّنا وَ تَقَبَّلْ دُعاءِ». در این آیه نیز برای گروهی از اولادش دعا می کند.

4- آیه 35 سوره ابراهیم: «وَ إِذْ قالَ إِبْراهيمُ رَبِّ اجْعَلْ هَذَا الْبَلَدَ آمِناً وَ اجْنُبْني‏ وَ بَنِيَّ أَنْ نَعْبُدَ الْأَصْنامَ». ظاهر این آیه دلالت دارد که حضرت ابراهیم برای همۀ اولادش دعا کرده است.

اما قاعده این است که همیشه «عام» به وسیله «خاص» تخصیص می خورد و «مطلق» به وسیله «مقیّد»، تقیید می شود. یعنی همین آیه نیز همان یک گروه و آن سلسله را در نظر دارد.

بنابراین، آیه ها نصّ هستند که حضرت ابراهیم در دعایش از خداوند خواسته است که بخشی و سلسله ای از اولادش مومن و موحد باشند و مسلّم است که دعای او مستجاب است. پس پدر و اجداد رسول اکرم و علی(ع) مومن و موحد بوده اند. و شگفت از برخی کج اندیشان است که در اثر قدرت اموی این موضوع مسلّم را به زیر سؤال می برند.

اشکال: آیه 86 سوره شعرا می گوید که حضرت ابراهیم دربارۀ عمویش که پدر خوانده اش بود، نیز دعا کرده است (وَ اغْفِرْ لِأَبِي إِنَّهُ كانَ مِنَ الضَّالِّين) و این دعایش مستجاب نشد. این واقعیت، دلالت دارد که ممکن است دعایش دربارۀ آن سلسله از اولادش نیز مستجاب نشده باشد.

پاسخ: اولاً: اصل این است که دعای انبیاء مستجاب است.

ثانیاً: وقتی که آیه های مورد بحث، نازل شد، کفار قریش ایراد نگرفتند که چرا دعای ابراهیم مستجاب نشده زیرا مصداق آن را به عینه در میان خودشان می دیدند.

ثالثاً: دعای او درباره عمویش، دعا دربارۀ یک مشرک موجود، بود. اما دعایش دربارۀ ذریّه اش دربارۀ آیندگان بود که هنوز به دنیا نیامده بودند. و این دو با هم فرق دارد.

رابعاً: دعای او دربارۀ عمویش «استغفار» بود که اگر او ایمان می آورد گناهان پیشین او بخشوده می شد. یعنی دعایش مشروط بود نه مطلق؛ مشروط بود که اگر ایمان آورد گناهانش بخشوده شود و چون شرط محقق نگشت مشروط نیز محقق نگشت. معنی ندارد که گناهان یک مشرک لجوج بخشوده شود.

خامساً: آیه 114 سوره توبه می فرماید: «وَما كانَ اسْتِغْفارُ إِبْراهيمَ لِأَبيهِ إِلاَّ عَنْ مَوْعِدَة». یعنی به او وعده داده بود که برایش دعا کند و به وعده اش عمل کرد. و معلوم است که هم خود دعا مشروط به پذیرش توحید بود و هم استجابت آن دعا.

سادساً: اگر برای هدایت او دعا می کرد (نه استغفار) بی تردید دعایش مستجاب می گشت لیکن چون او را می شناخت بر هدایتش دعا نکرد. اما در آیه های مورد بحث بر هدایت و موحد بودن سلسله ای از اولادش از نسل اسماعیل دعا کرده است.

سابعاً: قرآن دعای او را که از پیامبران اولی العزم بود و نیز دعای حضرت اسماعیل با لحن و سیاق تایید و به عنوان دعای مستجاب، بیان و تقریر می کند. و اگر غیر از این بود مانند دعا بر عمویش، توضیح می داد که مستجاب نشده است.