32- آیا اجرام آسمانی در سعادت و شقاوت انسان ها تاثیر دارند؟

32

آیا اجرام آسمانی در سعادت و شقاوت انسان ها تاثیر دارند؟

ج3 ص176 و180.

متن حدیث:قُلْتُ: فَافْهَمْ وَ أَدِقَّ النَّظَرَ وَ نَاصِحْ نَفْسَكَ أَ لَسْتَ تَعْلَمُ أَنَّهُ حَيْثُ كَانَ جَمِيعُ أَهْلِ الدُّنْيَا إِنَّمَا يُولَدُونَ بِهَذِهِ النُّجُومِ عَلَى مَا وَصَفْتَ فِي النُّحُوسِ وَ السُّعُودِ أَنَّهُنَّ كُنَّ قَبْلَ النَّاسِ قَالَ مَا أَمْتَنِعُ أَنْ أَقُولَ هَذَا قُلْتُ أَ فَلَيْسَ يَنْبَغِي لَكَ أَنْ تَعْلَمَ أَنَّ قَوْلَكَ إِنَّ النَّاسَ لَمْ يَزَالُوا وَ لَا يَزَالُونَ قَدِ انْكَسَرَ عَلَيْكَ حَيْثُ كَانَتِ النُّجُومُ قَبْلَ النَّاسِ فَالنَّاسُ حَدَثٌ بَعْدَهَا وَ لَئِنْ كَانَتِ النُّجُومُ خُلِقَتْ قَبْلَ النَّاسِ مَا تَجِدُ بُدّاً مِنْ أَنْ تَزْعُمَ أَنَّ الْأَرْضَ خُلِقَتْ قَبْلَهُمْ قَالَ وَ لِمَ تَزْعُمُ أَنَّ الْأَرْضَ خُلِقَتْ قَبْلَهُمْ قُلْتُ أَ لَسْتَ تَعْلَمُ أَنَّهَا لَوْ لَمْ تَكُنِ الْأَرْضُ جَعَلَ اللَّهُ لِخَلْقِهِ فِرَاشاً وَ مِهَاداً مَا اسْتَقَامَ النَّاسُ وَ لَا غَيْرُهُمْ مِنَ الْأَنَامِ وَ لَا قَدَرُوا أَنْ يَكُونُوا فِي الْهَوَاءِ إِلَّا أَنْ يَكُونَ لَهُمْ أَجْنِحَةٌ قَالَ وَ مَا ذَا يُغْنِي عَنْهُمُ الْأَجْنِحَةُ إِذَا لَمْ تَكُنْ لَهُمْ مَعِيشَةٌ قُلْتُ فَفِي شَكٍّ أَنْتَ مِنْ أَنَّ النَّاسَ حَدَثٌ بَعْدَ الْأَرْضِ وَ الْبُرُوجِ قَالَ لَا وَ لَكِنْ عَلَى الْيَقِينِ مِنْ ذَلِكَ قُلْتُ آتِيكَ أَيْضاً بِمَا تُبْصِرُهُ قَالَ ذَلِكَ أَنْفَى لِلشَّكِّ عَنِّي قُلْتُ أَ لَسْتَ تَعْلَمُ أَنَّ الَّذِي تَدُورُ عَلَيْهِ هَذِهِ النُّجُومُ وَ الشَّمْسُ وَ الْقَمَرُ هَذَا الْفَلَكُ قَالَ بَلَى قُلْتُ أَ فَلَيْسَ قَدْ كَانَ أَسَاساً لِهَذِهِ النُّجُومِ قَالَ بَلَى قُلْتُ فَمَا أَرَى هَذِهِ النُّجُومَ الَّتِي زَعَمْتَ أَنَّهَا مَوَالِيدُ النَّاسِ إِلَّا وَ قَدْ وُضِعَتْ بَعْدَ هَذَا الْفَلَكِ لِأَنَّهُ بِهِ تَدُورُ الْبُرُوجُ وَ تَسْفُلُ مَرَّةً وَ تَصْعَدُ أُخْرَى قَالَ قَدْ جِئْتَ بِأَمْرٍ وَاضِحٍ لَا يُشْكِلُ عَلَى ذِي عَقْلٍ أَنَّ الْفَلَكَ الَّذِي تَدُورُ بِهِ النُّجُومُ هُوَ أَسَاسُهَا الَّذِي وُضِعَ لَهَا لِأَنَّهَا إِنَّمَا جَرَتْ بِهِ قُلْتُ أَقْرَرْتَ أَنَّ خَالِقَ النُّجُومِ الَّتِي يُولَدُ بِهَا النَّاسُ سُعُودُهُمْ وَ نُحُوسُهُمْ هُوَ خَالِقُ الْأَرْضِ لِأَنَّهُ لَوْ لَمْ يَكُنْ خَلَقَهَا لَمْ يَكُنْ ذَرْءٌ قَالَ مَا أَجِدُ بُدّاً مِنْ إِجَابَتِكَ إِلَى ذَلِكَ قُلْتُ أَ فَلَيْسَ يَنْبَغِي لَكَ أَنْ يَدُلَّكَ عَقْلُكَ عَلَى أَنَّهُ لَا يَقْدِرُ عَلَى خَلْقِ السَّمَاءِ إِلَّا الَّذِي خَلَقَ الْأَرْضَ وَ الذَّرْءَ وَ الشَّمْسَ وَ الْقَمَرَ وَ النُّجُومَ وَ أَنَّهُ لَوْ لَا السَّمَاءُ وَ مَا فِيهَا لَهَلَكَ ذَرْءُ الْأَرْضِ.

متن سخن علامه مجلسی(ره): ….ثم لا يتوهم متوهم من كلامه(ع)أن للنجوم تأثيرا فإنه ظاهر أنه(ع)إنما ذكرها إلزاما عليه و مماشاة معه لإتمام الحجة عليه

متن سخن علامه طباطبائی(ره):ما ذكره رحمه الله بمعنى التأثير بنحو الاستقلال حق، و أما أصل التأثير بمعنى وجود رابطة السببية و المسببية بين هذه الاشياء فهو مما بنى عليه كلامه عليه السلام من أوله إلى آخره كما هو ظاهر.

ترجمۀ حدیث: توضیح: قبل از ترجمه توضیح چند نکته لازم است:

1- حدیث موضوع بحث «رساله اهلیلجه» است که جریان مناظره امام صادق(ع) با یک شخص اندیشمند و ملحد هندی است.

2- امام(ع) در این مناظره با آن هندی با شیوه ای بحث می کند که از سخنان خود او برایش دلیل بیاورد و او را با سخن خود او ملزم کند. در مبحث شماره 22 و شماره23 به شرح رفت که منطق قرآن و اهل بیت(ع) در مقام بیان دانش ها و علوم، «منطق تبیین» است و ویژگی های این منطق توضیح داده شد. و با آوردن آیات و احادیث گفته شد که قرآن و اهل بیت(ع) در مقام مناظره، منطق گفتگو و پرسش و پاسخ است تا بدین شیوه حقیقت را از درون خود مخاطب بیرون بکشند. و نیز در آن جا اشاره شد که نزدیک ترین منطق به منطق قرآن و اهل بیت(ع) در مناظره، منطق دیالوگ سقراط است. در این حدیث مورد بحث نیز امام(ع) بر اساس باورهای آن اندیشمند هندی بحث می کند، گام به گام با او پیش می رود، در نتیجه مقصود خود را از زبان خود او بیرون می کشد. به عنوان نمونه متن بخشی از مناظره را آوردم و اینک ترجمه آن:

امام(ع): پس بفهم و نظرت را دقیق کن و برای خودت دلسوز باش. مگر باور نداری که نجوم پیش از پیدایش مردم، بوده اند زیرا معتقد هستی که مردم بر اساس نحوست و سعادت نجوم، متولد می شوند.-؟

هندی: هیچ منعی نمی بینیم که چنین قائل باشم (یعنی نجوم قبل از پیدایش انسان ها بوده اند).

امام(ع): اکنون سزاوار نیست که سخن قبلی خودت که گفتی «مردم همیشه بوده اند و خواهند بود»، را پس بگیری؟ زیرا اینک می پذیری که نجوم پیش از پیدایش مردم بوده اند، پس مردم پس از وجود نجوم پیدایش یافته اند. اکنون که پذیرفتی نجوم پیش از مردم به وجود آمده اند، چاره ای نداری مگر این که بپذیری زمین نیز پیش از مردم وجود داشته است.

هندی: چرا گمان می کنی که زمین پیش از مردم آفریده شده؟

امام(ع): مگر نمی دانی اگر زمین نبود (که خداوند آن را برای خلقش فراش و مهاد قرار داده)، نه مردم می توانستند قوام داشته باشند و نه دیگر موجودات، و نه می توانستند که در هوا باشند مگر این که بال هائی می داشتند.

هندی: در آن صورت که زندگی برای شان امکان نداشت، بال ها به چه درد شان می خورد.

امام(ع): پس (باز هم) در شک هستی که مردم پس از پیدایش زمین و نجوم، پیدایش یافته اند-؟

هندی: نه. بر این موضوع یقین دارم.

امام(ع): مطلب دیگری برایت می آورم از آن چه خودت باور داری. 

هندی: این بهتر است برای شکّ زدائی از من. (یعنی اگر از باورهای خودم مطلب آوری برایم بهتر است).

امام(ع): مگر تو معتقد نیستی آن چه که این نجوم و خورشید و ماه بر روی آن در دوران هستند، فلک است.

توضیح: در آن زمان، همگان به کیهان شناسی ارسطوئی معتقد بودند که ستارگان و سیارگان و قمر ها بر فلک ها میخکوب شده اند و فلک با چرخش خود آن ها را می چرخاند. از آن جمله خورشید بر فلک چهارم میخکوب شده و ماه بر فلک سوّم.

هندی: بلی (همین گونه معتقد هستم).

امام(ع): آیا فلک اساس و پایگاه نجوم نیست؟ (البتّه به نظر هندی).

هندی: بلی.

امام(ع): بنابراین، نجوم که گمان می کنی میلاد مردم و نحوست و سعادت شان از آن هاست، مگر پس از آن که این فلک (مورد نظر تو) به وجود آمده، وضع نشده اند؟ چون به وسیله فلک، بروج (نجوم) پائین می آیند و بالا می روند.

هندی: یک امر روشنی را آوردی؛ برای هیچ صاحب عقلی، اشکالی نمی ماند که فلکی که این نجوم به وسیله آن می چرخند، اساس این نجوم هستند که برای شان وضع شده چون نجوم به وسیله آن می چرخند.

توضیح: تا این جا امام(ع) سه اعتراف از شخص هندی گرفته است که انسان ها و جریان حضور مردم، ازلی نیست: خود زمین مقدم بر وجود انسان است. نجوم که به نظر او نحوست و سعادت و ولادت مردم را تعیین می کنند مقدم بر مردم هستند. و فلک که مقدم بر خود نجوم است.

امام(ع): اقرار کردی که به وجود آورندۀ نجوم (که موالید و نحوست و سعادت مردم به وسیله آن هاست) همان به وجود آورندۀ زمین است. زیرا اگر آفرینندۀ نجوم زمین را نمی آفرید، اشیاء روی زمین از آن جمله مردم، نیز نبودند.

توضیح: یعنی تا این جا اقرارکردی که نجوم نیز ازلی نیستند و پدیده اند، و چون معتقد هستی که موالید و نحوست و سعادت مردم بر اساس نجوم است پس به رابطه میان نجوم و مردم اعتراف کردی. بنابراین، اقرار کردی که به وجود آورنده هر دو یک آفرینده است، نجوم یک آفریننده و مردم یک آفریننده دیگر ندارند.

هندی: از پذیرش این سخن تو، گزیر و گریزی ندارم.

امام(ع): آیا پس برایت سزاوار نیست که عقلت تو را دلالت کند بر این که بر آفریدن آسمان قادر نیست مگر آن که زمین و موجودات زمین، و خورشید و ماه و نجوم را آفریده است-؟ و بر این که اگر آسمان و آن چه در آن هست نبود، موجودات زمین هلاک می شدند-؟… حدیث ادامه دارد.

ترجمه سخن علامه مجلسی(ره): ….سپس: کسی از سخن امام(ع) توهّم نکند که نجوم (در نحوست و سعادت افراد) تاثیر دارند زیرا روشن است که امام(ع) این گونه بیان می کند تا او را (با باورهای خودش) ملزم کند و با او مماشات می کند تا حجت را بر او تمام کند.

ترجمه سخن علامه طباطبائی(ره): آن چه (مجلسی) رحمه الله ذکر کرده، دربارۀ «تاثیر بنحو استقلال» صحیح است. اما اصل تأثیر به معنی «وجود رابطۀ سببیّت و مسببیّت» در میان این اشیاء چیزی است که امام(ع) کلامش را بر آن بنا نهاده است از اول سخنش تا آخر.

بررسی:1- بدیهی است که مراد علامه مجلسی ابتدا نفی تأثیر مستقل نجوم است. سپس به طور ویژه تأثیر نجوم را در سرنوشت انسان ها (موالید و نحوست سعادت مردم) نفی می کند، هم تاثیر مستقل شان و هم تاثیر غیر مستقل شان را.

این که در برخی از روایات می بینیم که مثلاً می گوید: در فلان شرایط ماه (قمر در عقرب) فلان کارها را نکنید، فقط دربارۀ ماه است نه دربارۀ اجرام دیگر. و این نیز به خاطر این است که اوضاع ماه در کره زمین تاثیر دارد که مشخص ترین آن جذر و مد است و همین طور رشته کوه های مهم جهان در محاذات مدار کره ماه است، چشمه ها در محاذات ماه تغییر موقت می یابند، حتی در مغز و اعصاب، روح و جسم انسان تاثیر دارد. و لذا روزه اول ماه، وسط ماه و آخر آن مستحب است و…

مراد مجلسی(ره) نفی آن تاثیراتی است که در فنّ و باصطلاح علم نجوم قدیم بوده و نفی خرافات آن است.

2- اگر مراد مرحوم طباطبائی(ره) از «رابطه سببیّت و مسببیّت» آن است که در فلسفه ارسطوئی آمده و ابن سینا در شفاء می گوید: هر چه در زمین رخ دهد، باید ابتدا در فلان فلک سپس در فلک پائین تر از آن تا برسد به فلک اول، یک به یک رخ دهد و حادث شود، سپس در زمین رخ دهد، چنین رابطۀ سببّیت و مسببیّت، افسانه و خرافه ای بیش نیست و شاید علامه بزرگوارطباطبائی این نوع سببیّت را در نظر ندارد.

اما اگر مراد از سببیّت این باشد که هر چیز در این جهان از آن جمله نجوم و کرات، بی نقش نیستند و هر کدام در نظام این جهان دارای نقشی هستند، کاملاً فرمایش صحیحی است، لیکن توضیح واضحات است.

کرات نیز مانند هر چیز دیگر، عمری دارند، به وجود می آیند، متلاشی می شوند و…