25- دربارۀ رسالۀ توحید مفضّل و رسالۀ اهلیلجه

25

دربارۀ رسالۀ توحید مفضّل و رسالۀ اهلیلجه

ج3 ص55 و56.

متن سخن علامه مجلسی(ره):و لنذكر بعد ذلك توحيد المفضّل بن عمر و رسالة الإهليلجة المرويّتين عن الصادق(ع) لاشتمالهما على دلائل و براهين على إثبات الصانع تعالى و لا يضرّ إرسالهما لاشتهار انتسابهما إلى المفضل و قد شهد بذلك السيد بن طاوس و غيره و لا ضعف محمد بن سنان و المفضل لأنه في محل المنع بل يظهر من الأخبار الكثيرة علو قدرهما و جلالتهما مع أن متن الخبرين شاهدا صدق على صحتهما(1) و أيضا هما يشتملان على براهين لا تتوقف إفادتها العلم على صحة الخبر.

متن سخن علامه طباطبائی(ره): أما متن الخبر الاول المشتهر بتوحيد المفضل فهو مطابق لجلّ الاخبار المرويّة عن أئمة أهل البيت عليهم السلام المطابقة لمعارف الکتاب العزيز و ما يشتمل عليه من الادلة براهين تامة لاغبار عليها. و أما خبر الاهليلجة فمحصّل ما فيه إثبات جحية حكم العقل و عدم كفاية الحواس في الاحكام،و اثبات وجود الصانع من طريق السببية، و اثبات وحدته من طريق اتصال التدبير و هذا لا شك فيه من جهة العقل و لا من جهة مطابقته لسائر النقل، غير أنه مشتمل على تفاصيل لا شاهد عليها من النقل و العقل بل الامر بالعكس، كاشتماله على كون علوم الهيئة و أحكام النجوم مستندا إلى الوحى، و كذا كون علم الطب و القرابادين مستندين إلى الوحى مستدلا بأن إنسانا واحدا لا يقدر على هذا التتبع العظيم و التجارب الوسيع. مع أن ذلك مستند إلى أرصاد كثيرة و محاسبات علمية و تجاربات ممتدة من امم مختلفة في أعصار و قرون طويلة تراكمت حتى تكوّنت في صورة فن أنتجه مجموع تلك المجاهدات العظيمة، و الدليل عليه أن النهضة الاخيرة سبكت على الهيئة و الطب في قالب جديد أوسع من قالبهما القديم بما لا يقدّر من الوسعة، و لا مستند له الا الارصاد و التجارب و المحاسبات العليمة، و كذا ما هو مثلهما في الوسعة كالكيميا و الطبيعيات و علم النبات و الحيوان و غير ذلك، نعم من الممكن استناد أصلهما إلى الوحى و بيان النبى. 

و مما يشتمل عليه الخبر كون البحار باقية على حال واحدة دائما من غير زيادة و نقيصة مع أن التغيرات الكلية فيها مما هو اليوم من الواضحات. على أن الكتاب و السنة يساعدانه أيضا. 

و الذى أظنه و الله أعلم أن أصل الخبر مما صدر عنه عليه السلام لكنه لم يخل عن تصرف المتصرفين فزادوا و نقصوا بما أخرجه عن استقامته الاصلية، و يشهد على ذلك النسخ المختلفة العجيبة التى سينقلها المصنّف رحمه الله فان النسخ يمكن أن تختلف بالكلمة و الكلمتين و الجلمة و الجملتين لسهو من الراوى في ضبطه أو من الكاتب في استنساخه، و أما بنحو الورقة و الورقتين و خمسين سطرا و مائة سطر فمن المستبعد جدا، الا أن يستند إلى تصرف عمدى، و مما يشهد على ذلك أيضا الاندماج و عسر البيان الذى يشاهد في أوائل الخبر و أواسطه. و الله أعلم. 

ترجمه سخن علامه مجلسی(ره): پس از این به «توحید مفضّل بن عمر» و «رسالۀ اهلیلجه» بپردازیم (که از امام صادق(ع) روایت شده است) زیرا که دربارۀ اثبات صانع متعال، شامل دلیل ها و برهان ها هستند.

و مرسل بودن سند این دو رساله، ضرری ندارد زیرا در انتساب به مفضّل، اشتهار دارند، و گواهی داده است بر این، سید بن طاووس و غیر او. و نیز ضعف محمد بن سنان و خود مفضل، ضرری ندارد، چون ضعف آن ها پذیرفته نیست بل از حدیث های زیاد، جلالت و علوّ مقام آن دو،  معلوم می شود.[1] با این که متن رساله ها خود دو شاهد صدق بر صحت شان است. و نیز این دو رساله به برهان هائی شامل هستند که نیازی به صحت سند ندارند. (سخن درست و صحیح علمی نیازی به سند ندارد).

ترجمه سخن علامه طباطبائی(ره): اما متن حدیث اول که به «توحید مفضل» مشهور است، با عمدۀ حدیث هائی که از ائمه اهل بیت علیهم السلام روایت شده اند، مطابقت دارد روایاتی که با معارف کتاب عزیز (قرآن) مطابقت دارند. و ادلّه ای که این رساله بر آن شامل است برهان های تامّ هستند و غباری بر آن ها نیست.

و اما حدیث اهلیلجه، خلاصۀ آن چه در آن هست (سه مطلب است:) اثبات حجّیة عقل و عدم کفایه حواس در احکام. اثبات وجود صانع متعال از طریق سببیّت. اثبات یکی بودن (توحید) خدا از طریق نظام واحد تدبیر (ی که در نظام کائنات به کار رفته است).

و در صحّت این ها نه از جهت عقل شکّی هست و نه از جهت مطابقت با دیگر نقل ها (از آیات و احادیث).

لیکن برخی توضیحات در آن هست که نه شاهدی از عقل بر آن ها هست و نه از نقل. بل واقعیت امر، بالعکس است (یعنی از عقل و نقل بر علیه آن توضیحات، شاهد هست). مانند آن چه در آن رساله آمده که «منشأ علوم هیئت و احکام نجوم، وحی است». و همچنین «منشأ علم طب و قرابادین،[2]وحی است»، با این استدلال که یک انسان واحد بر این همه تتبعات عظیم و تجارب وسیع توان ندارد.

در حالی که منشأ آن ها، رصد های زیاد و محاسبات علمی و تجارب دراز مدت در میان جامعه های مختلف، در اعصار و قرون طولانی است که متراکم شده اند تا این که به صورت یک فنّ در آمده اندکه نتیجۀ مجموع آن همه مجاهدات عظمیه است.

و دلیل بر این سخن، آن است که می بینیم: نهضت اخیر علمی که علم هیئت و طبّ را در قالب جدید وسیع تر از قالب قدیم شان ریخته است (در حدّی که وسعت آن قابل محاسبه نیست) منشأی ندارد مگر رصدها و تجارب و محاسبات علمی.

و همین طور است آن (علومی) که مانند این هاست در وسعت، از قبیل: شیمی، طبیعیات و دانش گیاه شناسی و حیوان شناسی و غیر این ها.

بلی: ممکن است اصل این ها، ناشی از وحی و بیان پیامبر باشد.

و از چیزهائی که در این حدیث (رسالۀ اهلیلجه) هست، این است که «دریاها همیشه در یک حال هستند بدون افزایش و کاهش. در حالی که امروز از واضحات است که آن ها تغییرهای کلی می یابند. علاوه بر این، قرآن و سنّت نیز این (تغییر دریاها) را تأیید می کنند.

و آن چه من گمان می کنم- و خداوند بهتر می داند- که اصل این حدیث (اهلیلجه) از آن امام(ع) صادر شده است. لیکن خالی از تصرفِ تصرف کنندگان، نیست، چیزهائی بر آن افزوده اند و چیزهائی را از آن کاسته اند، تصرّفی که آن را از استواری اصلی خودش خارج کرده است.

و شاهد این سخن، وجود نسخه های مختلف عجیب، از این حدیث است، که مرحوم مصنف (مجلسی) نقل خواهد کرد. عجیب است از این جهت که: در اختلاف نسخه ها، ممکن است یک کلمه یا دو کلمه یا یک جمله و دو جمله، مختلف شود، که یا راوی در ظبط آن سهو کرده و یا نسخه بردار در نسخه برداری سهو کرده باشد. اما به صورت یک ورقه، دو ورقه، پنجاه سطر و یکصد سطر، جداً بعید است. مگر این که ناشی از تصرّف عمدی باشد.

و یکی دیگر از شواهد این سخن، پیچیدگی و ناتوانی در بیان است که در اوایل این حدیث و در اواسطش هست (و چنین بیانی از امام-ع- که بیانش فصیح و بلیغ است صادر نمی شود). والله اعلم.

بررسی: دربارۀ رساله دوم (اهلیلجه) نیز مجلسی(ره) همه محتوای آن را تضمین نمی کند همان طور که نسخه های مختلف را آورده است. و توضیحات علامه طباطبائی(ره) تحقیق بس مفید درباره این حدیث است.

توضیح: 1- و همان طور که مرحوم طباطبائی نیز اشاره کرد، این حدیث، اصل علوم کیهان شناسی و طب و… را ناشی از وحی می داند نه نظام همه جانبه و گستردۀ آن را. مثلاً مخترع خط و خیاطی (مطابق احادیث اسلامی) حضرت ادریس است که غربیان او را هرمس می نامند. که بعدها به صورت خط های مختلف تکامل یافته و گسترده شده است.

2- نهضت جدید علمی، علم شیمی، طب و دارو و امثال شان را در قالب وسیع و گسترده ریخت. اما کیهان شناسی ارسطو را از بن و بیخ بر کند، زیرا بینش او از اصل و اساس هیچ ارتباطی با راه و روش هیچ پیامبری نداشت و ندارد.

3- مرحوم طباطبائی دربارۀ علوم کیهان شناسی، طب و داروسازی، می فرماید «ممکن است اصل این ها از طریق وحی و انبیاء آمده باشد». اما دربارۀ آب دریاها که در حدیث اهلیلجه آمده که نه کم می شوند و نه زیاد، اصل موضوع را رد کرده است در حالی که کلام امام(ع) به روشنی نشان می دهد که مراد این است: آب دریاها که تبخیر شده و به صورت باران، برف و تگرگ به خشکی ها می بارد سپس از طریق چشمه ها و رودخانه ها به دریاها می ریزد. در این تحولات، افزایش و کاهش در آب دریاها رخ نمی دهد.

و این سخن به اتفاقاتی که در ادوار عمر کرۀ زمین رخ داده یا می دهد، ناظر نیست، مثلاً در دورۀ یخبندان بخشی از آب دریاها به صورت یخ در خشکی ها جای گرفته بود و از آب دریاها کاسته شده بود و یا در دورۀ امروزی که در اثر گازهای گلخانه ای یخ های قطبی ذوب شده و بر آب دریاها می افزایند، که خارج از موضوع سخن امام(ع) است. همان طور که زمانی اصلاً آبی به معنی «H 2O» در کره زمین وجود نداشت.

و باصطلاح، این گونه امور «تخصّصاً» از موضوع سخن امام(ع) خارج هستند.



[1]  مفضل بن عمر، رجوع کنید: معجم الرجال خوئی(ره) ج19 ص315 تا 330- محمد بن سنان؛ همان ج17 ص160 تا 172

[2]  فرهنگ معین: قرابادین: مجموعه دستورهای تهیه داروها