23- باز به محور منطق قرآن و اهل بیت(ع)

23

باز به محور منطق قرآن و اهل بیت(ع)

منطق عین گرا نباید به محسوسات محدود گردد.

ج3 ص39 و40.

متن حدیث:دَخَلَ أَبُو شَاكِرٍ الدَّيَصَانِيُّ عَلَى أَبِي عَبْدِ اللَّهِ الصَّادِقِ(ع) فَقَالَ لَهُ إِنَّكَ أَحَدُ النُّجُومِ الزَّوَاهِرِ وَ كَانَ آبَاؤُكَ بُدُوراً بَوَاهِرَ وَ أُمَّهَاتُكَ عَقِيلَاتٍ عَبَاهِرَ وَ عُنْصُرُكَ مِنْ أَكْرَمِ الْعَنَاصِرِ وَ إِذَا ذُكِرَ الْعُلَمَاءُ فَبِكَ تُثْنَى الْخَنَاصِرُ فَخَبِّرْنِي أَيُّهَا الْبَحْرُ الْخِضَمُّ الزَّاخِرُ مَا الدَّلِيلُ عَلَى حُدُوثِ الْعَالَمِ فَقَالَ الصَّادِقُ(ع) يُسْتَدَلُّ عَلَيْهِ بِأَقْرَبِ الْأَشْيَاءِ قَالَ وَ مَا هُوَ قَالَ فَدَعَا الصَّادِقُ(ع) بِبَيْضَةٍ فَوَضَعَهَا عَلَى رَاحَتِهِ ثُمَّ قَالَ هَذَا حِصْنٌ مَلْمُومٌ دَاخِلُهُ غِرْقِئٌ رَقِيقٌ تُطِيفُ بِهِ فِضَّةٌ سَائِلَةٌ وَ ذَهَبَةٌ مَائِعَةٌ ثُمَّ تَنْفَلِقُ عَنْ مِثْلِ الطَّاوُسِ أَ دَخَلَهَا شَيْ‏ءٌ قَالَ لَا قَالَ فَهَذَا الدَّلِيلُ عَلَى حُدُوثِ الْعَالَمِ قَالَ أَخْبَرْتَ فَأَوْجَزْتَ وَ قُلْتَ فَأَحْسَنْتَ وَ قَدْ عَلِمْتَ أَنَّا لَا نَقْبَلُ إِلَّا مَا أَدْرَكْنَاهُ بِأَبْصَارِنَا أَوْ سَمِعْنَاهُ بِآذَانِنَا أَوْ لَمَسْنَاهُ بِأَكُفِّنَا أَوْ شَمِمْنَاهُ بِمَنَاخِرِنَا أَوْ ذُقْنَاهُ بِأَفْوَاهِنَا أَوْ تُصُوِّرَ فِي الْقُلُوبِ بَيَاناً وَ اسْتَنْبَطَتْهُ الرِّوَايَاتُ إِيقَاناً فَقَالَ الصَّادِقُ(ع) ذَكَرْتَ الْحَوَاسَّ الْخَمْسَ وَ هِيَ لَا تَنْفَعُ شَيْئاً بِغَيْرِ دَلِيلٍ كَمَا لَا تُقْطَعُ الظُّلْمَةُ بِغَيْرِ مِصْبَاحٍ.

متن سخن علامه مجلسی(ره): ….قوله(ع) و هي لا تنفع شيئا بغير دليل أي هي عاجزة تتوقف إدراكها على شرائط فكيف تنفي ما لم تدركه بحسّك كما أنّ البصر لا يبصر الأشياء بغير مصباح.

و يحتمل أن يكون المراد بالدليل العقل أي لا تنفع الحواس بدون دلالة العقل فهو كالسراج لإحساس الحواس و أنت قد عزلت العقل و حكمه و اقتصرت على حكم الحواس.

متن سخن علامه طباطبائی(ره):بل المراد أنّ الحواسّ إنّما لها الادراك التصورى وأما التصديق والحكم فللعقل.

ترجمۀ حدیث: ابوشاکر دیصانی (از اندیشمندان معروف آن زمان او ابتدا زندیق بود[1]) به حضور امام صادق(ع) وارد شد و گفت: تو یکی از ستارگان درخشان هستی، و پدرانت بَدرهای نورانی بودند، و مادرانت عقیله های برجسته بودند. عنصر (اصل و ژن) تو از بزرگمنش ترین عناصر است، وقتی که از دانشمندان نام برده می شود، انگشت شمارش بر تو جفت می شود (یعنی: اول نام تو می آید سپس نام فرد دوم).

پس به من بگو ای دریای انباشتۀ پر نعمت: بر «حدوث عالَم» چه دلیلی وجود دارد؟

امام فرمود: با دَم دست ترین اشیاء (نیز) به حدوث عالَم استدلال می شود. آن گاه تخم مرغی را خواست و آن را روی کف دستش گذاشت سپس گفت: این یک حصار (قلعه) است سربسته، در زیر حصارش پرده ای هست رقیق، و در درون آن پرده، نقره ای سایل و طلائی مایع، هست. سپس این حصار شکسته می شود و موجودی مانند طاووس از آن در می آید. آیا چیزی داخل آن شده بود؟

ابوشاکر گفت: نه.

فرمود: پس این دلیل است که عالَم حادث است.

ابوشاکر گفت: با کلامی کوتاه حقیقت را بیان کردی، زیبا هم گفتی. و من فهمیدم که ما نمی پذیریم مگر آن چه را که با چشمان مان مشاهده کنیم، یا با گوش های مان بشنویم، یا با دستمان لمس کنیم، یا با بینی مان ببوئیم، یا با ذائقۀ مان بچشیم، یا به طور روشن در قلب ها تصوّر شود و گفتارها آن را استنباط کند (در میان اهل نظر مورد استنباط قرار گیرد و به همدیگر منتقل شود).

امام فرمود: حواس پنجگانه را شمردی (حواس پنجگانه را پایه قرار دادی و استنباط را به محسوسات محدود کردی)، و حواس بدون دلیل، هیچ فایده ای نمی دهد. همان طور که تاریکی بدون چراغ شکافته نمی شود.

توضیح: چون امام(ع) بحث را از تخم مرغ محسوس، شروع کرد، ابوشاکر با زیرکی می خواهد از بیان خود امام بر انکار خداوند که غیر محسوس است، انکار خدا را نتیجه بگیرد.

ترجمه سخن علامه مجلسی(ره): سخن امام(ع) «حواس پنجگانه بدون دلیل فایده ای نمی دهد»، یعنی: حواس عاجز است و ادراک شان به شرط هائی وابسته است، پس چگونه می توانی آن چه را که حس نمی کنی انکار کنی؟ همان طور که حس بینائی نمی تواند بدون چراغ ببیند.

و احتمال دارد که مراد از «دلیل» عقل باشد. یعنی حواس پنجگانه بدون دلالت عقل فایده ای نمی دهد، پس عقل مانند چراغ است برای کار حسّی حواسّ، و تو (ابوشاکر) عقل و حکم عقل را معزول کردی و به حواسّ اکتفا کردی.

ترجمه سخن علامه طباطبائی(ره): بل مراد این است که حواس درک نمی کند مگر «ادراک تصوری» را. اما «تصدیق» و «حکم»،  کار عقل است.

بررسی: نتیجه سخن هر دو بزرگوار، یک چیز است. اما از جانبی به دلیل های زیر، فرمایش علامه طباطبائی کامل تر و فنّی است:

1- پیش تر گفته شد که بر خلاف نظر دکارت، منطق ارسطوئی یک منطق کاملاً صحیح و درست است اگر در موضوع خودش به کار گرفته شود. یعنی منطق علم ذهن شناسی و مفاهیم شناسی است؛ منطق یک علم است نه منطق فلسفه. و اشتباه ارسطوئیان این است که آن را به عنوان منطق فلسفه به کار می گیرند.

2- چون موضوع بخش آخر حدیث، «درک- ادراک» است و «ادراک شناسی» از موضوعات دانش ذهن شناسی است. بنابراین باید مسئله را با منطق علم ذهن شناسی بررسی کرد همان طور که علامه طباطبائی این کار را کرده است.

اما از جانب دیگر: موضوع مورد بحث امام(ع) و ابوشاکر، چگونگی کار حواسّ نیست، موضوع این است آیا حقایق و واقعیات و موجود، فقط به محسوسات، محدود است؟ یا موجود غیر محسوس هم وجود دارد؟

خود ابوشاکر «تصور» را به زبان آورده و چون در آن زمان، بیش تر از کلمه «قلب» استفاده می کردند، ابوشاکر به جای عبارت «تصور ذهنی» عبارت «تصور قلبی» را آورده است. و «تصدیق» را نیز با عبارت «استنباط» آورده است. پس او دقیقاً به تصور و تصدیق، توجه دارد. اما باز امام(ع) سخن او را رد می کند. زیرا ابوشاکر هم موجود را و هم تصور و تصدیق را به محسوسات، محدود می کند. و امام(ع) در مقام اثبات وجود موجود غیر محسوس است.

باز مسئله همان «تنبّه دادن به درون» است که در همین مبحث پیش، به شرح رفت؛ امام(ع) ابوشاکر را به درون خودش تنبّه می دهد که توجه کند: خود حواس همراه با تصورشان، و نیز همراه با تصدیق و استنباطی که بر روی تصورات حسّی می شود، جملگی نیازمند دلیل است. یعنی نیازمند خداوند است که غیر محسوس است.

معنی اصلی دلیل، یعنی «راهنما». امام می فرماید: آن تصور و آن تصدیق و استنباط و عقل که تو می گوئی همگی بدون راهنما، بی فایده می شوند. خداوند است که همین کارها و نقش ها را به حواس پنجگانه و به قوّۀ استنباط (عقل) داده است. خدا همگی آن ها را آفریده و آن استعداد را به آن ها داده است، عقل و کارش که استنباط است همگی مخلوق خدا هستند و در جهتی کار می کنند که خداوند برای شان تعیین کرده است، دلالت کرده است.

لطفاً از نو نگاهی به متن حدیث داشته باشید.

و نیز توجه فرمائید که چرا امام(ع) لفظ «دلیل» را آورده نه لفظ «عقل» را. برای این که ابوشاکر منکر عقل نیست و او سخنی از استنباط می گوید که کار عقل است. بنابراین، دو احتمال که مجلسی(ره) در تفسیر حدیث داده، تفسیر اول او درست است. و تفسیر دوم او و نیز فرمایش علامه طباطبائی، هر دو مصادره به مطلوب هستند و همان هستند که خود ابوشاکر آن را به زبان آورده. و نیز این دو تفسیر، هر دو از موضوع مناظرۀ امام و ابوشاکر، خارج هستند و بحث را به دایره محسوسات محدود می کنند که همان خواستۀ ابوشاکر است.

منطق قرآن و اهل بیت(ع) بر اساس عینیات و واقعیات، است نه بر اساس انتزاعیات ذهنی. اما این منطق عینگرا، موجود عینی را به محسوسات محدود نمی داند. و به اصطلاح امروزی ها؛ نه مانند منطق ارسطوئی ذهن گرای ایدئالیسم است و نه عین گرای ماتریالیسم.



[1] رجوع کنید: معجم رجال، خوئی، عنوان «عبدالاعلی بن زید»