21- در معنی «مَنْ مَاتَ لَا يُشْرِكُ بِاللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ شَيْئاً دَخَلَ الْجَنَّةَ»

21

در معنی «مَنْ مَاتَ لَا يُشْرِكُ بِاللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ شَيْئاً دَخَلَ الْجَنَّةَ»

ج3 ص8.

متن سخن علامه مجلسی(ره):أقول يظهر من الأخبار أن الإخلال بكلّ ما يجب الاعتقاد به و إنكاره يوجب الخروج عن الإسلام داخل في الشرك و التوحيد الموجب لدخول الجنة مشروط بعدمه(1).

متن سخن علامه طباطبائی(ره):سيأتي في أخبار البرزخ ما يدل على دخول المخالفين الجنة إذا لم يكونوا ناصبين كرواية زيد الكناسى عن الصادق عليه السلام و غيرها.

ترجمه سخن علامه مجلسی(ره): از احادیث بر می آید که: اخلال و انکار هر آن چه که اعتقاد بر آن ها واجب است، از مصادیق شرک می شود و باعث خروج از اسلام می گردد. و توحیدی که موجب داخل شدن به بهشت است مشروط به عدم چنین اخلال و انکار است.

ترجمه سخن علامه طباطبائی(ره): در حدیث هائی که دربارۀ برزخ آمده اند، حدیث داریم دلالت می کند بر این که مخالفین اگر ناصبی نباشند وارد بهشت خواهند شد، مانند حدیث زید کناسی از امام صادق علیه السلام و غیر آن.

بررسی: شرح دربارۀ سخن علامه مجلسی: مطابق آیات قرآن و احادیث از آن جمله حدیث معروف و نامدار و مشهور موسوم به «حدیث رفع» قاعدۀ کلّی داریم بدین صورت: کسی که مقصّر است مؤاخذه می شود و کسی که قاصر است هیچ مواخذه ای متوجه او نخواهد بود.

قاصر: یک فرد مسیحی که در یک محیط مسیحی متولد می شود با فرهنگ و تربیت همان محیط بزرگ شده و عمری به سربرده، از دنیا رفته است. نه اسلام به او تبلیغ شده و نه به قدر کافی اطلاعاتی از اسلام به او رسیده است. اگر او مطابق دین منسوخ خودش، فرد صالحی باشد، به بهشت خواهد رفت. همین طور است هر شخصی که با همین شرایط پیرو هر آئینی بوده باشد. تنها اعتقاد به توحید برای او کافی است.

اما توحید لازم است. زیرا توحید یک امر فطری است و نیازمند ابلاغ و تبلیغ نیست. اما نبوت و دیگر اصول، فطری محض، نیستند.

به چنین کسی اصطلاحاً «قاصر» گفته می شود.

مقصّر: مقصر کسی است که در دین و امور دینی خود تقصیر کرده باشد، که بر دو نوع است:

1- مقصر در اصول: این نوع فقط به محور «نظری» و اعتقادات است.

2- مقصر در فروع که به محور «عملی» و انجام احکام شرع است.

موضوع بحث در این جا، نوع اول است.

یکی از اصول، امامت است. مسلمانانی که به امامت اعتقاد ندارند، آیا به بهشت می روند یا نه؟-؟ بدیهی است که اگر قاصر باشند به بهشت خواهند رفت. و اگر مقصّر باشند، نه.

و تقصیر درباره این اصل، یا با اخلال است و یا با انکار.

اخلال: مراد مجلسی(ره) از اخلال کنندگان، «شیعیان وصایتی» است که از آغاز تا اواسط قرن سوم در کنار «شیعیان ولایتی» بودند. آنان معتقد بودند (و هنوز هم برخی هستند) که:

1- امام باید از آل محمد(ص) باشد. زیرا پیامبر(ص) چنین وصیت کرده است.

2- امام از جانب خداوند معیّن نمی شود و «حجة من عندالله» نیست.

و لازمۀ این، انکار عصمت و انکار ولایت و علم غیب امام است.

3- این بیعت است که «مُعطی سِمت» است با بیعت خودمان سِمت امامت را به هر کدام از آل پیامبر(ص) بدهیم، او امام و واجب الطاعه، می شود.

شعار «الرضّی من ال محمد»- امامت را به هر کس از آل محمد(ص) که از او راضی باشیم می دهیم- اولین بار در قیام زید، محور نهضت قرار گرفت. و نهضت خراسان که یک نهضت شیعی بود بر اساس همین شعار، امامت را به آل عباس (که خود را آل محمد می دانستند) اعطاء کرد.

این جریان (جریان اخلال) در زمان خلافت مهدی عباسی به جریان انکار که در زیر می آید، ملحق شد و در زمان متوکل رسماً و عملاً با آن به وحدت رسید[1].

انکار: بخش دیگر از مسلمانان که اساساً به اصلی به نام «امامت» معتقد نیستند.

دربارۀ اخلال و انکار نیز بدیهی است که اکثریت قاصر هستند نه مقصر. و اساساً دو واژۀ اخلال و انکار هر دو مصدر باب افعال هستند؛ یعنی آن افراد که به طور دانسته ایجاد خلل کنند و یا به طور دانسته زیر بار اصل امامت نروند.

شرحی دربارۀ سخن علامه طباطبائی: 1- مراد از مخالفین، مسلمانان غیر شیعه است و مراد از ناصبی در زیر خواهد آمد.

2- پس از جستجوی بسیار در مجلدات بحار (علاوه بر احادیث مربوط به برزخ)، و نیز با استفاده از رایانه، تنها یک حدیث از «زید کناسی» یافتم که آن نیز به شرح سیمای حضرت امام زمان (عجل الله تعالی فرجه) مربوط است.- ج51 ص41.

و به خاطر این که ممکن است مراد علامه طباطبائی، «یزید کناسی» باشد که در چاپ «زید» آمده باشد، همه موارد یزید کناسی را نیز بررسی کردم چیزی در این باره نیافتم. ظاهراً مراد ایشان «ضریس الکناسی» است که در جلد6 ص286 می باشد.

در این حدیث که ضریس کناسی آن را از امام باقر(ع) نقل می کند، مردم ساده و مستضعفین فکری، و نیز عقلی، کودکان و مخالفینی که ناصبی نیستند و اعمال صالحه دارند، از اهل بهشت شمرده شده اند.

ناصبی کیست؟ کسانی که می دانند ائمّه طاهرین، امام واجب الطاعه هستند در عین حال از روی عناد یا به خاطر منافع سیاسی و مادی، از آنان پیروی نکنند، ناصبی هستند.

برخی ها می گویند: ناصبی آن است که نسبت به اهل بیت(ع) یا یکی از آنان، دشمن باشد.

افرادی پیدا می شوند که می گویند: ناصبی فقط کسی است که اهل بیت(ع) را سبّ کند.

مطابق منابع لغت، هر سه مورد مصداق «نصب» است. و همین طور است در حدیث هائی که نصب و ناصبی را معنی کرده اند.

به هر صورت، آیا می توان گفت که این فرمایش علامه طباطبائی نقد بر نظر علامه مجلسی نیست-؟ و می توان گفت شرح و اکمال آن است؟ زیرا قاعدۀ «قاصر و مقصّر» تکلیف مسئله را روشن کرده است و نمی توان گفت مرحوم طباطبائی از قاعدۀ «قاصر و مقصّر» غفلت کرده و یا به معنی مصدر از باب افعال (اخلال- انکار) که در عبارت مرحوم مجلسی است توجه نکرده است، یا می توان گفت؟-؟



[1] شرح این موضوع مهم در «مکتب در فرایند تهاجمات تاریخی» سایت بینش نو www.binesheno.com

رعایت حق تقدم: اصطلاح «سنی» یا «اهل سنت» تا زمان مهدی عباسی در میان مسلمانان نبود، او این اصطلاح را به وجود آورد. گمان می کردم که من اولین کسی هستم که به این موضوع رسیده ام، عموی دانشمندم مرحوم آیة الله محمد امین رضوی گفت که مرحوم آیة الله سید مهدی روحانی قبلاً این مسئله را کشف کرده است