كاربرد عقل از ديدگاه حديث:
درباره كاربرد و حدود فعاليت عقل حديثهاي زيادي وارد شده كه باصطلاح به حدّ «تواتر» رسيده است و اصل «عقل توان درك خداوند را ندارد و حق ورود به اين مبحث را ندارد» از اصول مسلّم شيعه است. عقل فقط در عرصه مخلوقات توان عمل دارد. دست اندركاران فلسفه ارسطوئي اسلامي شده، حتي قدرت توجيه اين حديثها را ندارند و تنها با مسامحه از كنار آنها ميگذرند.
ما در اين زمينه تنها به ذكر چند حديث بسنده ميكنيم:
1 ـ عن محمد بن مسلم قال: قال ابو عبداللَّهعليه السلام: يا محمد انّ الناس لا يزال بهم المنطق حتي يتكلّموا في اللَّه، فاذا سمعتم ذلك فقولوا: لا اله الاّ اللَّه الواحد الّذي ليس كمثله شيء:
از محمد بن مسلم: امام صادقعليه السلام: اي محمد مردم را توان گفتمان (وحق گفتمان) هست تا برسند به «كلام در خدا»، پس وقتي كه شنيديد به بحث در خدا وارد شدند بگوئيد «لا اله اللَّه الواحد الذّي ليس كمثله شيء» و به اين بسنده كنيد.
2 ـ عن محمد بن مسلم، عن ابي جعفرعليه السلام قال: ايّاكم والتّفكر في اللَّه ولكن اذا اردتم اَن تنظروا الي عظمته فانظروا الي عظم خلقهِ:
از محمد بن مسلم: امام باقرعليه السلام فرمود: بپرهيزيد از انديشيدن در ذات خدا، هرگاه خواستيد عظمت خدا را مورد نظر قرار بدهيد پس بنگريد به عظمت مخلوقاتش.
3 ـ عن الحسين بن مياح، عن ابيه، قال: سمعت اَبا عبداللَّهعليه السلام يقول: من نظر في اللَّه كيف هو؟ هلك:
از حسين بن مياح از پدرش: شنيدم از امام صادقعليه السلام كه ميفرمود: هر كس در صدد شناخت چگونگي خدا برآيد هلاك ميشود.
4 ـ عن ابي بصير قال: قال ابوجعفرعليه السلام: تكلّموا في خلق اللَّه، ولا تكلّموا في اللَّه، فانّ الكلام في اللَّه لا يزداد صاحبه الاّ تحيّراً:
از ابوبصير: امام باقرعليه السلام فرمود: در مخلوقات خدا گفتگو كنيد و از گفتگو در خود خدا بپرهيزيد؛ زيرا گفتگو در وجود خدا نميافزايد مگر حيرت و آواراگي را.
5 ـ قال الكليني و في رواية اُخري عن حريز: تكلّموا في كل شيء، ولا تتكلموا في ذات اللَّه:
كليني در روايتي از طريق حريز آورده است: در هر چيز گفتگو كنيد و از گفتگو در ذات خدا بپرهيزيد.
6 ـ عن سليمان بن خالد قال: قال ابو عبداللَّهعليه السلام: ايّاكم والتفكر في اللَّه فانّ التّفكر في اللَّه لا يزيد الاّتيهاً، انّ اللَّه لا تدركه الأبصار ولا يوصف بمقدار:
از سليمان بن خالد: امام صادقعليه السلام فرمود: مبادا در خداوند به انديشه بپردازيد؛ زيرا انديشيدن در خداوند نميافزايد مگر سرگرداني را، خداوند نه با بينشها درك ميشود و نه با موازين (موازين عقلي بشر) قابل سنجش است.
7 ـ عن ابي عبيده، عن اَبي جعفرعليه السلام اَنّه قال: تكلّموا في كل شيء، ولا تكلّموا في اللَّه:
از ابوعبيده: امام باقرعليه السلام فرمود: گفتگو كنيد در هر چيز و از گفتگو در خدا بپرهيزيد.
8 ـ قال ابو عبداللَّهعليه السلام: خرج رسول اللَّهصلي الله عليه وآله علي اصحابه فقال: ما جمعكم؟ قالوا: اجتمعنا نذكر ربّنا ونتفكّر في عظمته، قال: لن تدركوا التفكر في عظمته:
امام صادقعليه السلام فرمود: رسول خداصلي الله عليه وآله به جمع اصحابش رسيد فرمود: به چه چيزي مشغول هستيد؟ گفتند: به ياد خدايمان وانديشه در عظمتش مشغول هستيم. فرمود: هرگز توان انديشه در عظمت خدا را نداريد.
9 ـ عن ابي الجارود، عن ابي جعفرعليه السلام قال: دعوا التفكر في اللَّه فانّ التفكر في اللَّه لا يزيد الاّتيهاً، لأنّ اللَّه لا تدركه الابصار، ولا تبلغه الاخبار:
از ابوالجارود: امام باقرعليه السلام فرمود: انديشه در خدا را كنار بگذاريد؛ زيرا انديشه در خدا نميافزايد مگر سرگرداني و آوارگي را، زيرا خداوند با بينشها درك نميشود و از ذات خداوند نه ميتوان خبر داد و نه ميتوان خبر شنيد.
توضيح: يعني نه ميتوان قضيه صادر كرد و داوري نمود و نه ميتوان قضيه و داوري ديگران را پذيرفت.
10 ـ عن ضريس الكناسي قال: قال ابو عبداللَّهعليه السلام ايّاكم والكلام في اللَّه تكلّموا في عظمته ولا تكلّموا فيه فانّ الكلام في اللَّه لا يزيد الاّتيهاً:
از ضريس: امام صادقعليه السلام فرمود: دور باشيد از گفتگو در خدا، در عظمتش گفتگو كنيد و در خودش گفتگو نكنيد؛ زيرا گفتگو در خدا نميافزايد مگر سرگرداني را.
و احاديث فراواني كه در وسايل الشيعه، اصول كافي كتاب توحيد و… آمدهاند.
شايد عدهاي خود را بالاتر از شمول احاديث فوق بدانند همانگونه كه در دوره اهلبيتعليهم السلام هم عدهاي خود را مشمول احاديث فوق نميدانستند. براي روشن شدن ادعاي آن افراد و جواب ائمهعليه السلام به حديث ذيل دقت كنيد:
عن محمد بن عيسي قال: قرأت في كتاب علي بن هلال عن الرجل ـ يعني: ابالحسنعليه السلام ـ اَنّه روي عن آبائكعليهم السلام اَنّهم نهوا عن الكلام في الدّين، فتأوّل مواليك المتكلمون بأنّه انّما نهي من لا يُحسن ان يتكلّم فيه فأمّا من يُحسن اَن يتكلّم فلم ينه، فهل ذلك كما تأوّلوا ام لا؟ فكتبعليه السلام: المحسن وغير المحسن لا يتكلّم فيه، فانّ اثمه اكبر من نفعه:[1]
علي ابن هلال به حضور امام كاظمعليه السلام نوشت: از پدر و نياكان شما روايت شده كه از گفتگو در دين نهي كردهاند، برخي از طرفداران شما كه اهل «كلام» هستند تاويل نموده و ميگويند: كساني از اين گفتگو نهي شدهاند كه توانمندي لازم را در اين مباحثات ندارند آنان كه توان اين كار را دارند نهي نشدهاند. امام در جوابش نوشت: توانمند و غير توانمند (هر دو) نبايد در اين موضوع به گفتگو بپردازند، زيرا گناه آن از نفعش بيشتر است.
توضيح:
1 ـ مراد از «دين» چگونگي اعتقاد در ذات خدا، است. در جلد 3 ص 266 بحار و نيز اصول كافي كتاب التوحيد آمده است: از امام كاظمعليه السلام پرسيده شد: ما القول الّذي ينبغي ان يدين اللَّه به من صفة الجبّار؟ فاجابه… انّ اللَّه اجلّ واعلي واعظم من ان يبلغ كنه صفته، فصفوه بما وصف به نفسه وكفّوا عمّا سوي ذلك:
درباره صفت خداوند كدام قول سزاوار است كه به آن متدين و معتقد شويم؟ امام فرمود: خداوند اجلّ و والا و عظيمتر از آن است كه كنه صفتش درك شود پس او را توصيف كنيد با همانچه كه خودش در قرآن توصيف كرده است، و از آن فراتر نرويد.
2 ـ مراد از «گناهش بيش از نفعش است»، «گمراه و منحرف كردن آن بيش از سود هدايتي آن است» ميباشد.
مطالعه احاديث نشان ميدهد كه «عقل» حجت است همان طور كه قرآن در موارد زيادي به آن اشاره و نصّ كرده است و در حديثها با عنوان «حجت باطن» در كنار نبوت كه حجت ظاهر است معرفي گشته است.[2]
امّا اين سيمرغ جهانپيما، جهانپيما است و خارج از جهان كائنات عرصه پرواز او نيست او نه تنها توان ورود به ماوراء طبيعت را ندارد بلكه اگر در صدد كاري برآيد بر ضد «عقل» تبديل خواهد شد و رهآوردهاي چنين خردي نابخردانه خواهد بود.
به كارگيري هر ابزار در غير موضوع خودش به نتيجه انحرافي و در مواقع زياد به «نقض غرض» منجر ميشود، اين تنها به منطق و فلسفه منحصر نيست حتي در جزئيترين و عمليترين كارها مانند مكانيكي و تعمير خودرو استفاده از ابزار يك چيز براي چيز ديگر غلط و نادرست است.