80- خداوند خلف وعده نمی کند، اما خلف وعید، می کند؟

80

خداوند خلف وعده نمی کند، اما خلف وعید، می کند؟

بحثی میان ابوعمروبن العلاء و علامه طباطبائی

ج6 ص8.

متن داستان ابوعمروبن العلاء:و أخبرنا أبو بكر حدثنا محمد بن عبد الله بن حمزة حدثنا أحمد بن الخليل الأصمعي قال جاء عمرو بن عبيد إلى أبي عمرو بن العلاء و قال يا أبا عمرو يخلف الله ما وعده؟ قال لا قال أفرأيت من أوعده الله على عمل عقابا أيخلف الله وعيده فيه؟ فقال أبو عمرو من العجمة أتيت يا أبا عثمان إن الوعد غير الوعيد إن العرب لا يعدّ عيبا و لا خلفا أن يعد شرّاً ثم لم يفعله بل يرى ذلك كرما و فضلا و إنما الخلف أن يعد خيرا ثم لم يفعله. قال فأوجدني هذا العرب قال نعم أ ما سمعت قول الشاعر:

و إني إذا أوعدته أو وعدته

 

لمخلف إيعادي و منجز موعدي

متن سخن علامه طباطبائی(ره): و هذا مما اشتبه فيه الامر على أبى عمرو فعدّ حكم المعنى حكما للّفظ حتى أنشد فيه الشعر مع أن البحث عقلى لا لفظى و اى ربط لمسألة خلف الوعيد باللغة حتى يختلف الحكم بالعربية و العجمية ؟

و لهذا الاشتباه نظائر كثيرة في الابحاث الكلامية يعثر عليه المتتبع، و حقيقة الامر أن الوفاء بالوعد واجب بحسب قضاء الفطرة غير أن كرامة النفس و نشر الرحمة ربما يحكمان على هذا الحكم بحسب المصلحة فيقدمان عليه أثرا و هو العفو عند المجازاة من غير أن يبطلا أصل الامر و النهى حتى يعود إلى التناقض أو ما يشبهه فافهم ذلك.

ترجمه داستان ابوعمروبن العلاء: اصمعی می گوید: عمروبن عبید (یکی از دو نبیانگذار مذهب معتزله)، به پیش ابوعمروبن علاء آمد و گفت: ای ابو عمرو، خداوند خلاف وعده می کند؟

گفت: نه.

پرسید: به نظر تو کسی که خداوند به او وعید عقاب داده، خلاف آن وعید، می کند؟

ابوعمرو گفت: ای ابوعثمان از طریق عجمی وارد شدی (مانند مردم عجم فکر می کنی)، وعده غیر از وعید است، مردم عرب عیبی نمی بینند که کسی وعده شرّ دهد سپس به آن عمل نکند. بل این را کرم و فضل می دانند. خلف فقط در جائی است که وعدۀ خیر بدهد سپس به آن عمل نکند.

عمروبن عبید گفت: این عرب (که چنین بینش داشته باشد) را به من نشان بده.

ابوعمرو گفت: بلی: مگر سخن شاعر را نشنیده ای که می گوید:

من اگر وعده دهم و یا وعید

 

به وعده ها عمل کنم نه بر وعید

ترجمه سخن علامه طباطبائی(ره): این یکی از آن چیزهائی است که بر ابوعمروبن علاء، مشتبه شده است، او حکم معنوی را یک حکم لفظی حساب کرده که برای آن شعر آورده است. در حالی که این بحث عقلی است. و خلف وعید چه ربطی به لغت دارد تا زبان عربی و عجمی در آن متفاوت باشند. و این اشتباه (میان حکم معنوی و حکم لفظی) نظائر فراوانی دارد در مباحث کلامی که شخص پژوهشگر می تواند آن ها را بیابد.

و حقیقت امر این است که «وفا به وعده» واجب است- خواه وعده باشد و یا وعید- به حسب داوری فطرت. الّا این که کرامت نفس و نشر رحمت بسا وقت به حسب مصلحت، بر علیه این حکم می کنند. و اثری را بر آن حکم فطرت، مقدم می دارند که عبارت است از عفو در مجازات.

بدون این که آن دو (کرامت و رحمت)، اصل امر و نهی را ابطال کنند. تا نتیجه اش تناقض باشد، یا شبیه تناقض. بفهم این را.

بررسی: اتفاقاً ابن علاء دقیقاً در معنویت بحث می کند نه در الفاظ. او به ابن عبید می گوید: ای ابوعثمان مانند نژاد عجم می اندیشی، نژاد عرب خلف وعید را عیب نمی داند. یعنی عرب کرامت دارد و عجم کرامت ندارد.

این دو شخص که در مقابل اهل بیت(ع) دکان باز کرده بودند و دکان داران امثال شان، حدیث ها ساختند که عرب افضل مردم جهان است، همان عرب که در حمایت از بت های شان آن همه با رسول خدا(ص) جنگیدند و سپس بر سر اهل بیت او آن همه بلا و مصیبت آوردند، هر جاهل بی سواد را خلیفه کرده و امام خود کردند، مردمی که تحت امامت یزید و عبدالملک، قُرْبَةً إِلَى اللَّه عمل کردند و…

او شعر شاعر را بر این معنویت و کرامت عرب، شاهد می آورد. در حالی که موضوع مسئله، خدا شناسی است نه نژاد شناسی، و همان طور که علامه فرمود سخن در «حقیقت امر» است نه در ویژگی یک نژاد، اگر ویژگی نژاد ملاک باشد باید گفت کشتن اهل بیت پیامبر(ص)- نعوذ بالله- واجب است زیرا عرب این کار را به طور مکرّر کرده است؛ در کربلا، فخ، مدینه، بصره و…

انبیاء معمولاً از میان بدترین مردم، برخاسته اند. زیرا آنان آب هستند برای زدودن کثافت ها، هر جا کثافت بیش تر است نیاز به آب نیز بیش تر است.

مگر خداوند تابع بینش عرب است که اگر عرب خلف وعید را خوب دانست خدا هم خلف وعید کند و گرنه، نه.؟

کدام جامعه باید نسبت به نژادش احساس شرمندگی کند آن که قرن ها سابقه بت پرستی دارد یا آن که چنین سابقه ای ندارد؟-؟ این دکان داران، این گونه با اسلام بازی کردند.

علامه می گوید: معیار در این مسئله فطرت انسانی است خواه عرب باشد و خواه غیر عرب. و فطرت انسانی در جائی که مصلحتی باشد، خلف وعید را جایز می داند و حتی آن را می ستاید.