71- آیا روزیِ حرام، رزق الله است

71

آیا روزیِ حرام، رزق الله است

ج5 ص148 و149.

متن حدیث:كا: مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ وَ عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ سَهْلِ بْنِ زِيَادٍ عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ أَبِي حَمْزَةَ الثُّمَالِيِّ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ(ع) قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(ص) فِي حَجَّةِ الْوَدَاعِ أَلَا إِنَّ الرُّوحَ الْأَمِينَ نَفَثَ فِي رُوعِي أَنَّهُ لَا تَمُوتُ نَفْسٌ حَتَّى تَسْتَكْمِلَ رِزْقَهَا فَاتَّقُوا اللَّهَ وَ أَجْمِلُوا فِي الطَّلَبِ وَ لَا يَحْمِلَنَّكُمُ اسْتِبْطَاءُ شَيْ‏ءٍ مِنَ الرِّزْقِ أَنْ تَطْلُبُوهُ بِشَيْ‏ءٍ مِنْ مَعْصِيَةِ اللَّهِ فَإِنَّ اللَّهَ تَعَالَى قَسَّمَ الْأَرْزَاقَ بَيْنَ خَلْقِهِ حَلَالًا وَ لَمْ يُقَسِّمْهَا حَرَاماً فَمَنِ اتَّقَى اللَّهَ وَ صَبَرَ أَتَاهُ رِزْقُهُ مِنْ حِلِّهِ وَ مَنْ هَتَكَ حِجَابَ سِتْرِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ أَخَذَهُ مِنْ‏ غَيْرِ حِلِّهِ قُصَّ بِهِ مِنْ رِزْقِهِ الْحَلَالِ وَ حُوسِبَ عَلَيْه.

متن سخن علامه مجلسی(ره):ثم الظاهر من هذا الخبر و غيره من الأخبار أن الله تعالى قدّر في الصحف السماوية لكل بشر رزقا حلالا بقدر ما يكفيه بحيث إذا لم يرتكب الحرام و طلب من الحلال سبّب له ذلك و يسّره له و إذا ارتكب الحرام فبقدر ذلك يمنع مما قدر له.

متن سخن علامه طباطبائی(ره): لا شك أن ما نشاهده من الموجودات أعم من الجماد و النبات و الحيوان و الانسان لا يكفيها أصل الوجود للبقاء بل تستمدّ في بقائها بامور اُخر خارجة من وجودها اِمّا بضمها إلى أنفسها بالاقتيات والاغتذاء أو بوجه آخر بالايواء و اللبس و التناسل و نحوها. و هذا المعنى في الانسان و سائر أقسام الحيوان أوضح، و هو الرزق الذى عليه يتوقف بقاء أقسام الحيوان من غير فرق في ذلك بينها أصلا، و قد قال تعالى: «و ما من دابّة في الارض الاّ على الله رزقها» الاية، فالرزق مما لا يستغنى عنه موجود في بقائه، و اذ خلق الله هذه الاشياء لبقاء ما، فقد خلق لها رزقا، فاستناد البقاء اليه تعالى يوجب استناد الرزق اليه من غير شك قال تعالى: «فوربّ السماء والارض اِنّه لحقّ مثل ما اَنّكم تنطقون» الاية، وكون الرزق بهذا المعنى أمرا تكوينيا غير مربوط بعالم التكليف كالشمس في رابعة النهار فان الحدوث و البقاء و لوازم كل منهما امور تكوينية بلا ريب.

ثم انّ الانسان لمّا تعلّق التكليف ببعض أفعاله المتعلقة بالارزاق كالاكل و الشرب و النكاح و اللباس و نحوها، و الرزق مما يضطر اليه تكوينا كان لازم ذلك أن لا يتعلق الحرمة و المنع الا بما له مندوحة والا كان تكليفا بما لا يطاق قال تعالى: «و ما جعل عليكم في الدين من حرج» الاية، و قال: «ان الله لا يأمر بالفحشاء» الاية، و كان لازم ذلك أن في موارد المحرمات أرزاقا الهية محللة هي المندوحة للعبد وهى الارزاق المنسوبة اليه تعالى بحسب النظر التشريعى دون المحرمات. فتحصل أن الرزق رزقان رزق تكوينى و هو كل ما يستمدّ به موجود في بقائه كيف كان، و رزق تشريعى، و هو الحلال الذى يستمدّ به الانسان في الحياة دون الحرام فانه ليس برزق منه تعالى؛ هذا هو الذى يتحصل من الكتاب و السنة بعد التدبر فيهما.

ترجمۀ حدیث: امام باقر(ع) می گوید: رسول خدا(ص) در حجّة الوداع فرمود: آگاه باشید؛ روح الامین (جبرئیل) بر قلب من دمید که: هیچ جانداری نمیمیرد حتّی روزی خود (از این جهان) را به طور کامل استیناف کرده باشد. پس تاخیر چیزی از روزی، شما را وادار نکند که آن را از راه معصیت خدا بجوئید.

زیرا خداوند روزی را میان خلق خود به صورت حلال، تقسیم کرده است و آن را به صورت حرام تقسیم نکرده است.

پس هر کس از خدا بترسد و صبر کند، روزی او از راه خواهد رسید. و هر کس حجاب ستر خدای عزّ و جلّ را پاره کند و روزی را از راه غیر حلال به دست آورد، خداوند همان را از روزی حلال او کم کرده و بر آن مؤاخذه خواهد کرد.

ترجمه سخن علامه مجلسی(ره): توضیح: مرحوم مجلسی پس از توضیح یک نکته لغوی می گوید:

سپس: آن چه از این حدیث و حدیث های دیگر، ظاهر می شود این است که: خداوند متعال در صحف آسمانی، برای هر بشر روزی حلالی به قدری که برای او کافی باشد، مقدّر کرده است، به طوری که اگر مرتکب حرام نشود و آن را از راه حلال بجوید، خداوند آن را برای او سبب سازی کرده و میسّر می کند.

و اگر مرتکب حرام شود، پس به قدر همان حرام، از آن چه برای او مقدّر کرده، کسر می کند.

توضیح: نتیجۀ فرمایش مجلسی(ره) این است: آن چه حلال است، رزق الله است. و آن چه حرام باشد رزق الله نیست.

سپس با نقل کلام شیخ بهائی و شیخ طوسی بحث مشروحی باز می کند که: اشعریه معتقد هستند: روزی خواه حلال باشد و خواه حرام، رازق آن خدا است. و معتزله روزی حرام را رزق الله نمی دانند.

آن گاه می گوید: اگر مراد این باشد که: خداوند بندگان را به آن معنی که در باب قضا و قدر گذشت، بر معاصی قادر کرده است، اشکال ندارد که روزی حرام را نیز رزق الله بنامیم.

ترجمه سخن علامه طباطبائی(ره): شکی نیست هر آن چه که ما مشاهده می کنیم از موجودات اعم از جماد، نبات، حیوان و انسان، برای بقایش اصل وجود و اصل بودنش کافی نیست. بل که برای بقای خودش، از امور خارج از خودش استمداد می گیرد. یا با ضمیمه کردن به خودش به صورت خوردن و تغذیه، یا به صورت دیگر مانند: در خود جای دادن، بر خود پوشانیدن و تناسل و امثال شان[1].

نیاز به غذا در انسان و دیگر اقسام جانداران، واضحتر است، و آن رزقی است که بقای اقسام جانداران به آن بستگی دارد. بدون فرقی در میان شان اصلاً.

و خداوند فرموده است: «وَ ما مِنْ دَابَّةٍ فِي الْأَرْضِ إِلاَّ عَلَى اللَّهِ رِزْقُها[2]».

پس رزق چیزی است که هیچ چیزی در بقای خود، از آن بی نیاز نیست. وقتی که خداوند این اشیاء را آفرید برای بقائی، برای آن ها رزقی هم آفرید.

پس چون بقای (هر شیئ) به خداوند مستند است این موجب می شود که رزق نیز به خداوند مستند باشد بدون شک. خدای متعال فرمود: «فَوَ رَبِّ السَّماءِ وَ الْأَرْضِ إِنَّهُ لَحَقٌّ مِثْلَ ما أَنَّكُمْ تَنْطِقُونَ[3]».

و چون رزق به این معنی یک امر تکوینی است، ارتباطی با عالَم تکلیف ندارد، و این مانند خورشید در وسط روز، روشن است. زیرا حدوث و بقاء و لوازم هر کدام از آن ها، امور تکوینیّه هستند بدون ریب.

سپس: وقتی که تکلیف به برخی از افعال انسان متعلق می شود (افعالی که متعلق به رزق است مانند خوردن، آشامیدن، نکاح، لباس و امثال شان) و رزق از چیزهائی است که تکویناً به آن نیاز هست، پس باید تکلیف به چیزی متعلق نشود مگر آن چه دارای گستره ای باشد[4] والا تکلیف به «ما لا یطاق» می شود، که خداوند فرموده: «ما جَعَلَ عَلَيْكُمْ فِي الدِّينِ مِنْ حَرَجٍ[5]».

و فرموده است: «إِنَّ اللَّهَ لا يَأْمُرُ بِالْفَحْشاء». و لازمۀ این، آن است که در موارد محرّمات (به جای حرام ها) رزق های الهی حلال، هستند که آن ها برای بنده اش قابل گزینش اند و این رزق ها منتسب به خداوند متعال هستند به حسب نظر تشریعی. و محرمات منتسب به خدا نیستند.

پس حاصل شد که رزق دو نوع است: 1- رزق تکوینی. و این عبارت است از هر آن چه یک موجود برای بقای خود از آن استمداد می جوید، به هر نحو و با هر کیفیتی که باشد (یعنی با صرف نظر از کیفیت شرعی آن).

2- رزق تشریعی. و این یعنی آن رزق حلالی که انسان از آن برای بقای خودش در زندگی استمداد می جوید، و غیر از حرام است. زیرا حرام، رزق از جانب خدا، نیست. این است آن چه از کتاب و سنّت پس از تدبّر به دست می آید.

بررسی: خلاصه کلام طباطبائی(ره) این است: کلمه رزق دو کاربرد دارد:

1- رزق به معنی تکوینی: غذائی که هر چیز نیازمند آن است با صرف نظر از حلال و حرام. این مصداق «رزق الله» می شود.

2- رزق به معنی تشریعی: این نیز بر دو نوع است:

الف: رزق به معنی چیزی که انسان به آن نیازمند است و آن را از طریق حلال به دست آورد: به این نیز «رزق الله» گفته می شود.

ب: رزق به معنی چیزی که انسان به آن نیازمند است و آن را از طریق حرام به دست آورد: این «رزق الله» نامیده نمی شود.

اما باز معلوم نیست که مرحوم طباطبائی چرا بحث را به تکوین و تشریع کشانیده. زیرا در این جا نیز هیچ بحثی به محور تشریع، نیست و پرسش این نیست که آیا رزق حرام در ادبیات قرآن و سنّت، رزق الله نامیده می شود یا نه.

مرحوم مجلسی، باب قضا و قدر را به پایان برده و در این جا در باب عدل و معاد، تحت عنوان «کتاب العدل و المعاد» بحث می کند. و پرسش این است: اولاً آیا تحصیل رزق که فعلی از افعال است، کار خدا است یا کار بنده؟-؟ و در ثانی: اگر تحصیل رزق کار خدا باشد، تحصیل رزق حرام نیز کار خدا است؟

مطابق مبنای اشعری هر دو رزق، کار خدا است. و مطابق مبنای معتزله هر دو، کار و فعل خود انسان است. و مطابق مبنای شیعه هر دو کار امر بین امرینی است. و لذا مجلسی (در صفحه 151) می گوید «مضت في القضاء و القدر».

و چون بینش معتزلی و شیعه با این که فرق اساسی دارند، هر دو در این نکته به نتیجۀ واحد می رسند، به هر دو «عدلیّه» می گویند.

و چون ابوالحسن اشعری نبیانگذار اشعریّه، با این هر دو، مخالف است و در آغاز باصطلاح نهضت خود، در مسجد جامع بصره به بالای کرسی رفت و با صدای بلند به مردم اعلام کرد که از اعتقاد به «عدل خدا» توبه می کند[6].

بحث در وادی کاربرد الفاظ، اصطلاحات و ادبیات قرآن و سنّت، نیست. بحث در عرصۀ همان تکوین و فعل خدا بودن یا فعل انسان بودن، است.

در این جا باید روشن شود که امر بین امرین، دربارۀ رزق حرام، چیست؟ تا روشن شود که مؤاخذه درباره تحصیل رزق حرام چگونه خواهد بود؟ و عدالت خداوند در روز قیامت در این باره چگونه خواهد بود؟

پاسخ: کسی که رزق حرام را به دست آورده، آن را بر اساس امر بین امرین به دست آورده است و بر اساس امر بین امرین نیز مؤاخذه خواهد شد.

همچنان که: کسی که یک عمل نیک انجام داده، آن را بر اساس امر بین امرین انجام داده است و بر اساس امر بین امرین ثواب آن را دریافت خواهد کرد.

مشکل بزرگ این است که هر دو بزرگوار پیش از آن که چیزی را که امر بین امرین، نامیده می شود، توضیح دهند، دربارۀ رزق حرام بحث می کنند. که باز باید کتاب «دو دست خدا» را برای چندمین بار معرفی کنم.

علامه مجلسی به همان مقدار که در باب قضا و قدر بحث کرده، در این جا نیز بحث کرده است. اما علامه طباطبائی اساساً از دایرۀ بحث خارج می شود.

و آن چه در این جا مرقوم فرموده مقدماتی است که شیعه و معتزله در آن، نظر مشترک دارند و اختلافی در میان شان نیست یعنی هر دو مذهب آن را می پذیرند، فرق میان شان در «ذی المقدّمه» است که علامه هرگز وارد آن نشده است.

شیعه از این مقدمات به امر بین امرین می رسد. و معتزله با همین مقدمات به تفویض و خودسر بودن انسان می رسد. و نتیجۀ بینش معتزلیان این می شود که خداوند از بخشی از ملک خود، کنار کشیده است.

مشروح این بحث سنگین و پیچیده و حلّ آن، در کتاب مذکور.



[1] تغذیه در جمادات، مانند تغذیه هسته اتم و الکترون ها، تغذیه سیاره ها از انرژی خورشیدها و نیز مثلاً تغذیه سنگ از انرژی خورشید، رد و بدل مغناطیسی و آن همه تبادل میان جمادات که دست اندرکاران فیزیک و شیمی، شرح می دهند. بالاخره (غیر از خداوند) هر چیزی غذائی دارد

[2] آیه6 سوره هود

[3] آیه23 سوره ذاریات

[4] مندوحه: گستره- و به قول امروزی ها، چیزی که دربارۀ آن امکان مانور باشد؛ اگر راهی بسته شد راه دیگری باشد؛ وقتی می گوید: این را نخور، چیز دیگری باشد که بخورد. و به عبارت ساده تر: مندوحه یعنی امکان گزینش

[5] آیه78 سوره حج

[6] دائرة المعارف، فرید وجدی، ج5 ذیل عنوان اَشعری