66- از نو بحثی در «مَشِيئَة اللَّه»

66

از نو بحثی در «مَشِيئَة اللَّه»

آن چه خدا نخواهد واقع نمی شود. آیا اعمال منفی بندگان را خواسته است؟

ج5 ص101 و102.

متن حدیث:يد: فِي خَبَرِ الْفَتْحِ بْنِ يَزِيدَ عَنْ أَبِي الْحَسَنِ(ع) إِنَّ لِلَّهِ إِرَادَتَيْنِ وَ مَشِيَّتَيْنِ إِرَادَةَ حَتْمٍ وَ إِرَادَةَ عَزْمٍ يَنْهَى وَ هُوَ يَشَاءُ وَ يَأْمُرُ وَ هُوَ لَا يَشَاءُ أَ وَ مَا رَأَيْتَ أَنَّ اللَّهَ نَهَى آدَمَ وَ زَوْجَتَهُ أَنْ يَأْكُلَا مِنَ الشَّجَرَةِ وَ هُوَ شَاءَ ذَلِكَ وَ لَوْ لَمْ يَشَأْ لَمْ يَأْكُلَا وَ لَوْ أَكَلَا لَغَلَبَتْ مَشِيَّتُهُمَا مَشِيَّةَ اللَّهِ وَ أَمَرَ إِبْرَاهِيمَ بِذَبْحِ ابْنِهِ وَ شَاءَ أَنْ لَا يَذْبَحَهُ وَ لَوْ لَمْ يَشَأْ أَنْ لَا يَذْبَحَهُ لَغَلَبَتْ مَشِيَّةُ إِبْرَاهِيمَ مَشِيَّةَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ.

متن سخن علامه مجلسی(ره):بيان قيل المراد بالمشية في تلك الأخبار هو العلم و قيل هي تهيئة أسباب الفعل بعد إرادة العبد ذلك الفعل و قيل إرادة بالعرض يتعلق بفعل العبد. و الأصوب‏ أنها عبارة عن منع الألطاف و الهدايات الصارفة عن الفعل و الداعية إليه لضرب من المصلحة أو عقوبة لما صنع العبد بسوء اختياره كما مرّ بيانه.

متن سخن علامه طباطبائی(ره):ما تضمنه الخبر هى الارادة التشريعية، و الارادة التكوينية المتعلقة بأفعال العباد من طريق اختيارهم و إرادتهم. و الذى ذكره المصنف رحمه الله بقوله: و الاصوب الخ من لوازم تعلق الارادة من طريق الاختيار.

ترجمۀ حدیث: امام کاظم(ع) فرمود: خداوند دو نوع مشیئت دارد: ارادۀ حتمی. و ارادۀ عزمی.

گاهی نهی می کند در حالی که انجام آن فعل، مشیئت (خواستۀ) اوست. و گاهی امر می کند، در حالی که انجام آن فعل را مشیئت نکرده است.

مگر نمی بینی که خداوند آدم و همسرش را نهی کرد که از آن درخت نخورند، در حالی که آن (خوردن) را خواسته و مشیئت کرده بود. چون اگر نخواسته بود، نمی خوردند و اگر می خوردند مشیئت آنان بر مشیئت خدا غلبه می کرد (و این محال است).

و امر کرد ابراهیم(ع) را به ذبح پسرش، در حالی که عدم ذبح را مشیئت کرده بود. و اگر عدم ذبح را نخواسته بود، مشیئت ابراهیم بر مشیئت خداوند عزّ و جلّ، غلبه می کرد.

ترجمه سخن علامه مجلسی(ره): بیان: گفته شده: مراد از مشیئت در این گونه حدیث ها، علم (علم خدا) است.

و گفته شده: مراد از آن، فراهم کردن اسباب فعل بنده است پس از آن که بنده فعل را اراده می کند.

و گفته شده: مراد از مشیئت خدا، ارادۀ بالعرض خداوند است که به فعل بنده متعلّق می شود.

و صحیح تر این است: مراد از مشیئت، این است که خداوند الطاف و هدایت های خود را (که بنده را از آن عمل منصرف می کنند و انگیزه او را بر آن کار از بین می برند) از او دریغ بدارد. برای مصلحتی، یا برای عقوبت بنده به خاطر سوء اختیارش. همان طور که شرحش گذشت.

ترجمه سخن علامه طباطبائی(ره): آن چه در این حدیث هست، ارادۀ تشریعیه و ارادۀ تکوینیّه است؛ ارادۀ تکوینیّه خدا که به افعال بندگان از طریق اختیار و اراده خودشان، متعلق می شود.

و آن چه مصنّف (مجلسی) رحمه الله می گوید: «والاصوب الخ» از لوازم تعلّق اراده است از طریق اختیار (نه خود اراده و مشیئت).

بررسی: محور بحث عبارت است از یک پرسش: «هیچ چیزی در کائنات واقع نمی شود مگر این که خدا آن را خواسته باشد، آیا خداوند، افعال بد و گناهان بندگان را خواسته است؟».

علامه مجلسی می گوید: بلی خواسته است اما مراد از خواستن این است که: الطاف و توفیقاتی را که می توانست به او بدهد و او از انگیزه و عمل به آن فعل منصرف شود، آن الطاف و توفیقات را نمی دهد و بنده مرتکب کار بد می شود. و این دریغ داشتن الطاف و توفیقات، به دلیل سوء اختیار خود بندگان است.

علامه طباطبائی می گوید: بلی خواسته است؛ خواستن و اراده تکوینی. و دریغ داشتن الطاف و توفیقات از لوازم آن ارادۀ تکوینیّه است.

یعنی چون خداوند تکویناً مشیئت و اراده کرده که آن بنده آن کار را بکند (گرچه تشریعاً او را نهی کرده است)، لذا الطاف و توفیقات را از او سلب کرده است.

در این نکتۀ دقیق، حق با علامه طباطبائی است اما پاسخ پرسش هنوز سرجای خود می ماند و مرحوم طباطبائی جوابی به آن نمی دهد. اگر خداوند، شراب خوردن شرابخوار را تکویناً مشیئت و اراده کرده است، پس قهراً و جبراً فعل شرابخواری محقق خواهد شد.

پس فرد شرابخوار چه جرمی دارد که مجازات می شود؟

و همین طور، اگر خداوند، نماز خواندن کسی را تکویناً مشیئت و اراده کرده است، پس قهراً و جبراً فعل نماز خوانی محقق خواهد شد. پس شخص نماز خوان چه نیکوئی را انجام داده تا مستحق ثواب شود؟

در این صورت عدل خداوند چه می شود که خودش کسی را نیکوکار کرده و کس دیگر را بدکار-؟

و عبارت «من طریق اختیارهم» یعنی اراده تکوینیّه خداوند از طریق اختیار بندگان به آن فعل متعلق می شود. این درست است اما سخن در همین نکته است که چون و چرائی این «من طریق اختیارهم» چیست؟ اگر این مشکل نبود، اساس این بحث، مطرح نمی گشت و این همه مباحثات و مجادلات در طول قرن ها، رخ نمی داد. مسئله و مشکلی که موجب شده مسلمانان به مذهب ها و فرقه های مختلف تقسیم شوند.

فرمایش مرحوم طباطبائی یکی از مصادیق آشکار «مصادره بمطلوب» است.

سخن مرحوم مجلسی، دستکم به گوشه ای از این مسئله بزرگ، مربوط می شود گرچه پاسخ کامل پرسش مذکور، نیست و بقول مرحوم طباطبائی از لوازم آن است نه اصل آن.

باز هم بندۀ حقیر که دانشم در برابر جهلم ذرّه ای از یک قطره در برابر اقیانوس هاست، عرض می کنم: بلطف خداوند متعال کتاب «دو دست خدا» را برای شرح و حلّ این پرسش تقدیم کرده ام، علاقمندان به آن کتاب مراجعه کنند[1].

یاد آوری: 1- البته سخن علامه طباطبائی با نوعی «اغلاق» همراه است که می توان آن را به دو نوع ترجمه کرد، اما در هر دو صورت، فرقی در مطلب نمی کند.

2- حدیث موضوع بحث این مبحث، همان حدیث موضوع مبحث شماره 51 است هر دو بزرگوار در آن جا اشاره کرده بودند که باز دربارۀ آن سخن خواهند گفت. همان طور که مرحوم مجلسی در این جا نیز می گوید: «کمامرّ بیانه».

در آن جا به شرح رفت که اساساً این حدیث از حدیث های این باب و به محور این پرسش نیست. گرچه مباحثۀ هر دو بزرگوار به محور این پرسش و این مسئلۀ بزرگ، است.

لطفاً دوباره مبحث شماره 51 را مرور فرمائید.



[1] «دو دست خدا» سایت بینش نو