19- دربارۀ حدیث «إِنَّ حَدِيثَنَا صَعْبٌ مُسْتَصْعَبٌ» که با حدیث پیش، فرق دارد

19

دربارۀ حدیث «إِنَّ حَدِيثَنَا صَعْبٌ مُسْتَصْعَبٌ» که با حدیث پیش، فرق دارد

ج2 ص192.

متن حدیث: 34- ير: أَحْمَدُ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ إِسْمَاعِيلَ بْنِ مَهْزِيَارَ عَنْ عُثْمَانَ بْنِ جَبَلَةَ عَنْ أَبِي الصَّامِتِ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ(ع) إِنَّ حَدِيثَنَا صَعْبٌ مُسْتَصْعَبٌ شَرِيفٌ كَرِيمٌ ذَكْوَانُ ذَكِيٌّ وَعْرٌ لَا يَحْتَمِلُهُ مَلَكٌ مُقَرَّبٌ وَ لَا نَبِيٌّ مُرْسَلٌ وَ لَا مُؤْمِنٌ مُمْتَحَنٌ قُلْتُ فَمَنْ يَحْتَمِلُهُ جُعِلْتُ فِدَاكَ قَالَ مَنْ شِئْنَا يَا أَبَا الصَّامِتِ قَالَ أَبُو الصَّامِتِ فَظَنَنْتُ أَنَّ لِلَّهِ عِبَاداً هُمْ أَفْضَلُ مِنْ هَؤُلَاءِ الثَّلَاثَةِ

متن سخن علامه مجلسی(ره):بيان: لعل المراد الإمام الذي بعدهم فإنه أفضل من الثلاثة و استثناء نبينا(ص) ظاهر و المراد بهذا الحديث الأمور الغريبة التي لا يحتملها غيرهم(ع).

متن سخن علامه طباطبائی(ره):وهذا الخبر هو الذي أشرنا في الحاشية المكتوبة على الخبر المرقم 8 ان للامر الذى عندهم مرتبة عليا من فهم هولاء الفرق الثلاث، و هو حقيقة التوحيد الخاصة بالنّبي و آله لا ما ذكره من الامور الغريبة.

ترجمۀ حدیث: امام باقر(ع) فرمود: جایگاه (مقام و موقعیت ما) سخت و دشوار است، والاگهر و بزرگمنش، نورانی و درخشان و بلند مقام، است. نه ملک مقرّب آن را تحمّل می کند و نه نبیّ مرسل و نه مؤمن خالص شده.

گفتم: پس چه کسی آن را تحمل می کند فدایت شوم-؟

گفت: ای اَباصامت هر کس که ما بخواهیم.

ابوصامت می گوید: فکر کردم که خداوند بندگانی دارد افضل از این سه (افضل از ملک مقرّب، نبیّ مرسل و مومن ممتحن).

ترجمه سخن علامه مجلسی(ره):بیان: شاید مراد از «کسی که ما بخواهیم» امام بعدی باشد. زیرا امام از آن سه گروه افضل است (و بدیهی است که پیامبر-ص- مستثنی است) و مراد از «حدیث» امور غریبه است که تحمل نمی کند آن را غیر از خودشان.

ترجمه سخن علامه طباطبائی(ره): این حدیث همان حدیث شماره7 است که ما بر آن حاشیه نوشتیم که امری که در نزد آنان است دارای مرتبه ای است بالاتر از فهم این سه گروه. و آن حقیقت توحیدی است که به پیامبر(ص) و آل او مخصوص است. نه امور غریبه که (مجلسی) می گوید.

بررسی:

توضیح: 1- می فرماید «این همان حدیث شماره 8 است». ظاهراً اشکال چاپی رخ داده است و شماره آن حدیث «7» است.

2- این حدیث با حدیث مذکور فرق اساسی دارد. در این جا می گوید: ملک مقرّب و پیامبر مرسل و مؤمن ممتحن، نمی توانند آن را تحمل کنند. اما در آن حدیث می فرماید: ملک مقرب، نبیّ مرسل و مؤمن ممتحن آن را تحمل می کنند.

بنابراین، محور سخن این حدیث چیز دیگر است و محور حدیث شماره 7 که بحثش گذشت، چیز دیگر. دو محوری که نقیض همدیگر هستند.

نه تنها هیچ ارتباطی با هم ندارند متناقض هم هستند.

3- دو حدیث (شماره 36و 39) نیز با این حدیث همگن هستند. و بقیۀ حدیث های فراوان، با حدیث شماره 7 همگون هستند.

4- مجلسی کاملاً توجه دارد که این حدیث در موضوعی بحث می کند که غیر از موضوع حدیث شماره 7 است. این دو حدیث را در یک بستر قرار نمی دهد. تنها به دو پرسش جواب می دهد:

یک: کسانی که افضل از ملک مقرب، نبیّ مرسل و مومن ممتحن هستند، کیستند؟

می گوید: لعلّ آنان امامان بعدی هستند.

دو: مراد از «حدیث ما» که تحمل آن به این حد سخت و دشوار است، چیست؟

می گوید: امور غریبه است.

علامه طباطبائی به دوگانگی محور و موضوع دو حدیث توجه نمی کند و هر دو حدیث را به محور یک موضوع قرار می دهد و می گوید: مراد از «حدیث ما» که تحمل آن سخت و دشوار است، مرتبۀ عالیه توحید است که مختص به پیامبر(ص) و آل(ع) است.

و می فرماید: مراد «امور» غریبه که مجلسی گفته، نیست.

علامه مجلسی از «حدیث ما» با امور غریبه تعبیر می کند.

علامه طباطبائی آن را به «مرتبۀ عالیه توحید» تفسیر می کند.

بدیهی است همان مرتبه عالیۀ توحید، برای امثال ما، امری است غریب، و مراتب آن چنانی برای ما اموری است غریبه. زیرا چیزی که برای ملک مقرب و نبیّ مرسل، قابل تحمل نباشد برای ماها و بزرگان ماها (مانند مجلسی و طباطبائی) غریب است، بی تردید.

حتی این غرابت، در بیان خود علامه طباطبائی نیز هست که اِشعار دارد دست ما به آن مراتب نمی رسد و آن مختص به پیامبر(ص) و آل(ع) است. پس چه اشکالی در سخن علامه مجلسی هست؟!

اما عدم توجه به دوگانگی محور سخن دو حدیث، و ربط دادن آن ها به همدیگر و قرار دادن دو متناقض در یک بستر، اشکالی است که در سخن علامه طباطبائی هست.

حلّ تناقض با حمل بر مراتب: در فرمایش علامه طباطبائی به محور حدیث شماره 7، کلمه «اَغلی» بود که بنده آن را به «بالاتر و ارجمندتر» ترجمه کردم. زیرا اغلی صیغه تفضیل غالی است و معنی اصلی غالی همان است که شاعر می گوید:

یقولون لیلی سودة حبشیه

 

فلولا سواد المسک ما کان غالیا.

 

می گویند لیلی سیاه چرده است و حبشی

 

اگر مِشک سیاه نباشد قیمتش بالاتر نمی رود

و نباید آن را به «غلوّ آمیزتر» معنی کرد که یک معنی منفی است. زیرا خود آن مرحوم، حدیث مورد بحث را می پذیرد.

ممکن است گفته شود: مراد علامه طباطبائی، حمل پیام حدیث شماره7 به مرتبه ای است که نبی مرسل و ملک مقرب می توانند به آن مرتبه نایل شوند. و پیام این حدیث ناظر به مرتبه ای بالاتر است که نبی مرسل و ملک مقرّب نیز نمی توانند آن را تحمل کنند.

و بدین نحو آن تناقض، حل می شود.

اولاً: خود آن مرحوم می فرماید که این همان حدیث شماره 7 است و نمی گوید «این حدیث در جهت و سیاق همان حدیث شماره 7 است با این فرق که به مرتبه بالاتر ناظر است».

ثانیاً: باصطلاح فلاسفه و متکلّمین: «ننقُل الکلام»: مباحثه را به همان مرتبۀ بالاتر می بریم، باز پرسش این است که آیا نبی مرسل و ملک مقرب به آن مقام نایل نمی شوند؟ یا: نبی مرسل و ملک مقرب (چنان که باید) توان اعتقاد به آن مرتبۀ بالا، را ندارند؟ و به عبارت دیگر: آیا مراد نیل نبی مرسل به آن مرتبه است؟ یا مراد معرفت نبی مرسل و ملک مقرب به آن رتبۀ پیامبر(ص) و آل(ع) است؟

وقتی که رسول اکرم(ص) می گوید: «مَا عَرَفْنَاكَ حَقَّ مَعْرِفَتِكَ»: خدایا چنان که باید تو را نشناختیم، مرادش (نعوذ بالله) نیل به مقام الوهیت نیست. مرادش «شناخت خدا به طوری که سزاوار خداوندی او باشد» است.

مراد حدیث شماره 7 نسبت به مرتبه ای نیز در راستای همین حدیث است و همین طور مراد حدیث مورد بحث نیز در همین راستا و ناظر به مرتبه بالاتر است. موضوع کلام «شناخت آن مقام» است. نه نایل شدن نبی مرسل یا ملک مقرب به آن مقام.

و نیز: وقتی که کلام را از حدیث شماره 7 به حدیث مورد بحث منتقل می کنیم، همۀ آن ادلّه که در آن جا بیان شد در این جا نیز می آیند.