10- چگونگی «زمان» در عالَم برزخ

10

چگونگی «زمان» در عالَم برزخ

ج2 ص51 و52.

متن حدیث:سَمِعْتُ أَبَا جَعْفَرٍ (ع) يَقُولُ كَانَ فِي خُطْبَةِ أَبِي ذَرٍّ رَحْمَةُ اللَّهِ عَلَيْهِ يَا مُبْتَغِيَ الْعِلْمِ لَا يَشْغَلُكَ أَهْلٌ وَ مَالٌ عَنْ نَفْسِكَ أَنْتَ يَوْمَ تُفَارِقُهُمْ كَضَيْفٍ بِتَّ فِيهِمْ ثُمَّ غَدَوْتَ عَنْهُمْ إِلَى غَيْرِهِمْ. الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةُ كَمَنْزِلٍ تَحَوَّلْتَ مِنْهُ إِلَى غَيْرِهِ وَ مَا بَيْنَ الْمَوْتِ وَ الْبَعْثِ إِلَّا كَنَوْمَةٍ نِمْتَهَا ثُمَّ اسْتَيْقَظْتَ مِنْهَا. يَا مُبْتَغِيَ الْعِلْمِ إِنَّ قَلْباً لَيْسَ فِيهِ شَيْ‏ءٌ مِنَ الْعِلْمِ كَالْبَيْتِ الْخَرِبِ لَا عَامِرَ لَهُ

متن سخن علامه مجلسی(ره):بيان: لعل المراد بقوله ما بين الموت و البعث أنه مع قطع النظر عن نعيم القبر و عذابه فهو سريع الانقضاء و ينتهي الأمر إلى العذاب أو النعيم بغير حساب و إلاّ فعذاب القبر و نعيمه متصلان بالدنيا فهذا كلام على التنزل أو يكون هذا بالنظر إلى الملهوّ عنهم لا جميع الخلق. 

متن سخن علامه طباطبائی(ره): هذامنه رحمه الله عجيب فانّ كون الموت نوماً والبعث كالانتباه عن النوم، ليس مقصورا بكلام  أبى ذر رحمه الله، والاخبار مستفيضة بذلك على ماسيأتى في ابواب البرزخ و سؤال القبر و غيرذلك، بل المراد ان نسبة الموت و البرزخ إلى البعث كنسبة النوم إلى الانتباه بعده. و أعجب منه قولهثانيا أو يكون هذا بالنظر إلى الملهوّ عنهم لا جميع الخلق، فانّ ترك بعض الاموات ملهوّاً عنه، مما يستحيل عقلا و نقلا، و ما يشعر به من الروايات مؤوّل او مطروح البتّة.    

ترجمه حدیث: شنیدم از امام باقر(ع) که فرمود: در خطبۀ ابوذر (رحمة الله علیه) چنین بود: ای کسی که در صدد علم اندوزی و دانشجو هستی! اهل و عیال و مال، تو را از نفس خودت باز ندارد، تو روزی که از آن ها جدا می شوی مانند مهمانی هستی که با آنان شب را به سربردی سپس صبحگاهان از میان شان خارج شده و به سوی دیگران رفته ای. دنیا و آخرت مانند منزلی است که از یکی به دیگری جا به جا شده ای.

و فاصله ای میان مرگ و رستاخیز (حضور در محشر) نیست مگر مانند خوابکی که خوابیدی سپس بیدار شدی.

ای طالب دانش! قلبی که در آن چیزی از علم نباشد مانند خانۀ ویران است که تعمیر کننده ای ندارد.

ترجمه سخن علامه مجلسی(ره): بیان: شاید مراد از «ما بین مرگ و محشر…» این باشد که با صرف نظر از نعیم قبر (بر خورداری فرد نیکوکار در برزخ) و با صرف نظر از عذاب قبر (معذب شدن فرد بدکار در برزخ)، آن مدتِ برزخ سریع الانقضاء است و ماجرا منتهی می شود به عذاب (دربارۀ بدکاران) و به نعیم بدون حساب (درباره نیکوکاران).

این سخن و برداشت از حدیث، بنابر تنزّل است.

(یعنی از پیام آن همه حدیث که کمّ و کیف عذاب در برزخ یا بر خورداری در آن، با آن گستردگی هستند، تنزّل شده است).

یا بگوئیم که این (گستردگی عذاب و ثواب در برزخ) دربارۀ افرادی است که متروک می شوند نه همۀ مردم.

ترجمه سخن علامه طباطبائی(ره): این سخن از آن مرحوم (مجلسی) عجیب است. زیرا این که «مرگ خواب است و بر خاستن به محشر مانند بیدار شدن است»، تنها به سخن ابوذر (رحمه الله) منحصر نیست و حدیث ها در این باره مستفیض هستند همان طور که در ابواب برزخ و سؤال قبر و غیره خواهد آمد.

بل مراد این است که نسبت موت و برزخ، با بعث به محشر، نسبت خواب است با بیدار شدن از خواب.

و عجیب تر از این، گفتار دوم او (مجلسی) است که می گوید: «یا بگوئیم که این دربارۀ افرادی است که متروک می شوند نه همۀ مردم». زیرا ترک بعضی اموات به صورت «ملهواً عنه» از محالات عقلی و نقلی است. و آن چه برخی روایات به این معنی اِشعار دارند، یا باید تأویل شوند و یا مردود شوند.

بررسی: مقدمه: ارواح کسانی که از صدها هزار سال پیش تا به امروز مرده اند در عالم برزخ به سر می برند. و صدها هزار بل میلیون ها سال مانده است که محشر و قیامت بر پا شود[1].

اما آیه های متعدد و حدیث هائی داریم که می فرمایند: فاصله میان مرگ هر آدمی با روز محشر و قیامت، خیلی اندک خواهد بود از آن جمله:

1- آیه 112 و 113 سوره مومنون: قالَ كَمْ لَبِثْتُمْ فِي الْأَرْضِ عَدَدَ سِنينَ – قالُوا لَبِثْنا يَوْماً أَوْ بَعْضَ يَوْم: خداوند می گوید: چه قدر در زمین (پس از مرگ) درنگ کردید؟ می گویند: یک روز یا بخشی از یک روز.‏

2- آیه 52 سوره اسراء: يَوْمَ يَدْعُوكُمْ فَتَسْتَجيبُونَ بِحَمْدِهِ وَ تَظُنُّونَ إِنْ لَبِثْتُمْ إِلاَّ قَليلاً

و حدیث معروف که می فرماید«إِذَا مَاتَ ابْنُ آدَم فقامت قیامته»، و حدیث های دیگر.

در کتاب «تبیین جهان و انسان» شرح داده ام که چرا گذشت زمان در برزخ برای ارواح، خیلی سریع است. که بستگی به چیستی روح و چیستی زمان، دارد.

و از جانب دیگر: حدیث های فراوان داریم که افراد در عالم برزخ به حسب اعمال شان در دنیا، ثواب و عذاب گسترده دارند که در یک روز یا بخشی از روز دنیوی ما نمی گنجند.

پس باید گفت: همان طور که زمان در برزخ برای ارواح، سریع الانقضاء است، ثواب و عذاب نیز به همان سرعت است.

مجلسی(ره) می گوید: تشبیه مرگ و بعث به خوابیدن و بیدار شدن، تنها سریع الانقضاء بودن زمان برزخ است، و گستردگی ثواب و عذاب را نفی نمی کند. زیرا عذاب قبر و نعیم قبر به دنیا متصل هستند نه به آخرت. (عالم برزخ بخشی از دنیا محسوب می شود نه آخرت).

یعنی: ثواب و عذاب گسترده که درباره عالم برزخ است بر اساس زمان دنیوی است که سریع الانقضاء نیست.

آن گاه می گوید: پس باید گفت: این حدیث بر اساس «تنزل» یعنی به فرضِ صرف نظر از ثواب و عذاب، سخن می گوید.

نتیجه سخن مجلسی(ره) چنین می شود:

1- زمان در عالم برزخ (با صرف نظر از ثواب و عذاب عالم برزخ) سریع الانقضاء است.

2- زمان در عالم برزخ با توجه به گستردگی ثواب و عذاب در برزخ، خیلی طولانی و از سنخ زمان دنیوی است و اساساً هر چه در پیش از بعث و محشر، است به عالم دنیا مربوط است پس زمانش نیز باید دنیوی باشد.

3- بنابر این، حدیث در مقام فرض، صرف نظر، و تنزّل است.

علامه طباطبائی(ره) می گوید: چون اخبار در تشبیه عالم برزخ (از مرگ تا بعث) به خوابیدن و بیدار شدن، مستفیض و متعدد هستند، نمی توان همه آن ها را به تنزل و صرف نظر، حمل کرد. و این سخن مجلسی عجیب است. پس باید گفت: زمان در عالم برزخ از هر جهت سریع است و همه آن ثواب و عذاب های گسترده نیز در همان زمان بس سریع، خواهد بود.

حق با علامه طباطبائی است. شرح علمی این مسئله را به آن چه در «تبیین جهان و انسان» در بخش معاد شناسی، عرضه داشته ام، ارجاع می دهم. در این جا فقط یک «مثال»- البته فقط مثال- می آورم: شخصی یک ساعت خوابیده بود، در آن یک ساعت رؤیائی دیده بود و آن را نوشته بود، که تعبیر عینی آن به درازای هشت سال طول کشید.

این فقط یک مثال است تا امکان ثواب و عذاب گسترده را در زمانی اندک نسبت به زمان دنیوی ما، را نشان دهد. والا ثواب و عذاب برزخی، واقعیت است نه رؤیا.

و این موضوع یعنی «نسبیت» به ویژه دربارۀ زمان، در عرصه دانش فیزیک بحث اصیل و شیرینی دارد که از بحث ما خارج است.

اما بخش دوم سخن علامه مجلسی(ره): می گوید: یا (حدیث را به تنزّل حمل نکنیم) بگوئیم: آن همه ثواب و عذاب گسترده دربارۀ افرادی است که متروک می مانند، نه همۀ مردم.

یعنی: آن که مورد نظر حدیث است اکثریت یا بخشی از مردم است که از نظر ثواب و عذاب نیز، زمان برای شان سریع است. و آن اخبار که خبر از ثواب و عذاب گسترده می دهند دربارۀ بخشی از مردم سخن می گویند بخشی که متروک می مانند و زمان طولانی بر آنان می گذرد.

علامه طباطبائی(ره) این سخن را نیز ردّ می کند. و حقّ با اوست. زیرا همه آیات و احادیث باب، به طور «عام» و «مطلق» آمده اند و همان طور که نمونه اش را مشاهده کردیم، زمان عالم برزخ را (در مقایسه با زمان دنیوی) برای همگان خیلی کوتاه معرفی می کنند.

اما استدلال مرحوم طباطبائی که می گوید «متروک گذاشتن بعضی اموات عقلاً و نقلاً محال است»، جای تامّل دارد.

اما عقلا: اگر در مطلب اول می فرمود که سخن مجلسی محال است عقلاً، کاملاً به جا بود. زیرا امکان ندارد زمانِ یک عالَم سریع الانقضاء باشد اما ثواب و عذاب در آن بسی طولانی باشد. و لذا مجلسی فرمود: این سخن در مقام تنزّل است. تا این اشکال عقلی متوجه سخنش نباشد.

لیکن در این مطلب دوم، هیچ وجهی برای محال عقلی نیست؛ اگر فرض شود که بعث با نوعی تدریج خواهد بود و عدّه ای به دلیل چگونگی عمل شان زودتر به محشر می روند و عدّه ای دیگر به دلیل چگونگی عمل شان خیلی دیرتر به محشر خواهند رفت. آیا این فرض، فرض محال است یا فرض ممکن؟-؟

نقل: و همچنین اگر حدیث هائی که به این «تدریج» اشعار دارند، را تأویل نکنیم، با کدام دلیل نقلی یا اصلی از اصول به اصطلاح نقلی دین، سازگار نمی شود؟

خواهیم دید (و همان طور که از بیانش روشن است) مراد مرحوم طباطبائی از نقل، آیه یا فلان حدیث معین نیست، مرادش اصول مسلّم دینی است.

چرائی استدلال این چنینی در این نکته است که او به مراد مجلسی از کلمه «ملهّو»، توجه نکرده است؛ این کلمه کاربرد متعدد دارد که در برخی از آن ها عنصر منفی هست که با علم و عدل خدا سازگار نیست و محال است مانند:

1- ملهّوعنه: چیزی یا امری از امور، که کسی به دلیل اشتغال به لهو و لعب، آن را فراموش کند.

2- ملهّوعنه: چیز یا امری که کسی به دلیل اشتغال به کار عاقلانۀ دیگر، آن را فراموش کند، یا از آن غافل باشد.

3- ملهّوعنه: چیز یا امری که کسی به دلیل اهمیت یک چیز دیگر یا امر دیگر، به طور دانسته آن را متروک گذارد. زیرا نمی تواند هر دو را همزمان انجام دهد.

بدیهی است که علامه مجلسی(ره) و حتی هر فرد عاقل دیگر، چنین تعبیری را درباره کار خداوند، نکرده و نمی کند. و درست است هر کس چنین تعبیری را بکند سخنش هم محال عقلی است و هم محال (باصطلاح) نقلی.

اما کلمه مذکور معنی و کاربرد چهارم هم دارد که مورد نظر مجلسی(ره) است و او اساساً گمان هم نمی کرده که کسی سخنش را به معانی مذکور معنی کند.

کاربرد چهارم: ملهّوعنه: چیز یا امری که متروک گذاشته شده (متروک گذاشته شده تا زمان معین، یا الی الاَبد).

لغت: لها لُهّیاً و لَهیاناً عن الشّیئ: ترک ذکره[2].

در این کاربرد «ترک عمدی» است نه فراموشی.

همان طور که در صیغه اَمر، می گویند:

اِلْهَ لَهُ کما یلهی لک: اصنع به کما یصنع بک: با او همان رفتار کن که با تو می کند: او را ترک کن همان طور که او تو را ترک کرده است.

ممکن است برخی از افراد دقیق نگر با توجه به «یلهی» گمان کنند که این صیغه امر از باب «لهو»- واوی- نیست، از باب «لهی» و یائی است. برای روشن شدن مطلب باید گفت: اساساً در زبان عرب «لهی یلهی»- یائی- نیامده و به همین خاطر اقرب الموارد در ابتدای بحث از این واژه می گوید (واویّ). تا اشتباهی رخ ندهد. یلهی همان یلهو است که با (ی) نیز تلفّظ می شود.

بنابراین، با صیغه امر در عبارت فوق، از شخصی خواسته می شود که عمداً شخص دیگر را ترک کند.

اکنون: آیا دربارۀ بعث و حضور مردم در محشر، بر «تدریج» معتقد باشیم یا نه؟-؟ بسته به این است که مراد از تدریج چیست؟:

1- مراد از تدریج این است که همگان در یک آن و لحظه در محضر حاضر نشوند و با نوعی تدریج زنده شده و به محشر بروند.

نظر به این که ما (پیروان ائمه-ع-) به معاد جسمانی معتقد هستیم، نه به معاد مثالی و خیالی. و عالَم جسمانی عالَم زمانمند است و زمان عین «تدریج» است باید گفته شود که عالَم محشر (و عالَم بهشت و دوزخ) زمانمند و با تدریج است.

2- مراد از تدریج این باشد که گروهی یا بخشی از مردم به دلیل چگونگی اعمال شان زمان مدیدی در برزخ متروک خواهند ماند. دلیل محکمی از قرآن و حدیث برای این گونه تدریج نداریم مگر اِشعارهائی که مرحوم طباطبائی به آن ها اشاره کرد و فرمود: باید این گونه اخبار، تأویل یا مردود شوند.

بنابراین هر دو نظر علامه طباطبائی درباره اصل هر دو مطلب درست است. اما نه بر اساس استدلالی که فرموده اند.

تأویل و یا مردود دانستن اخبار مشعر مذکور، به دلیل «اِعمال تعادل و تراجیح» است نه به دلیلی که ایشان فرموده اند. زیرا وقتی که «ملهّو» را درست معنی کنیم، نه محال عقلی است و نه محال از نظر کتاب و سنّت.



[1] این موضوع به طور مشروح و مستدل در «تبیین جهان و انسان» بخش معاد شناسی، آمده است- سایت بینش نو

[2] توجه: المنجد چنین آورده است: لها لهّیاً و لَهیاناً عن الشیئ: سلاعنه و غفل اا ترک ذکره

به علامت «اا» توجه کنید که نشان می دهد در معنای اول غفلت است اما در معنای دوم غفلت نیست

اما اقرب الموارد این نکته را مراعات نکرده است همان طور که درباره هر واژه ای سبکش همین است