پرسش هفتم: سوء استفاده از واژۀ صنعت (ورزش حرفه ای)

پرسش هفتم: سوء استفاده از واژۀ صنعت

(ورزش حرفه ای)

رایج شده به برخی از فعالیت های اقتصادی مانند: بیمه، گردشگری و ورزش اصطلاح «صنعت» را به کار می برند، اولاً از نظر فرهنگ اقتصاد اسلامی، چنین اصطلاحی درست است؟ ثانیاً جایگاه ورزش در نظام اقتصاد اسلامی چیست؟

پاسخ: در این سخن دو پرسش آمده:

۱- اصطلاح صنعت: این یک پرسش ادبی است نه اقتصادی، و بی تردید نادرست است؛ صنعت به آن کار فیزیکی و یا شیمیائی گفته می شود که یا شکل یک مادۀ خام را عوض کند و یا ترکیب آن را.

بیمه و گردشگری و ورزش جائی در این تعریف ندارند. درست است که گفته اند «باب مجاز باز است» اما در کنار آن گفته اند در به کارگیری یک واژه در معنی مجازی، باید عُلقه ای مابین معنی حقیقی و مجازی باشد. در این موارد هیچ عُلقه ای وجود ندارد.

این گونه اصطلاحات ناشی از غرب زدگی و حاکی از نوعی خودباختگی و «صنعت گرائی کاذب» است که از اهمیت صنعت می کاهد، صنعت «تولید» است و ارزشمند، هر گروهی، هر صنفی می خواهد کار خود را با ارزش نشان دهد از این واژه سوء استفاده می کند. این گونه نامگذاری ها و اصطلاحات غلط، لطمه به ادبیات می زند و این لطمه نیز فرهنگ را مختل می کند؛ مردان و زنان آینده، کودکان امروزی هستند، این اصطلاحات نادرست در جان و روان شان رسوخ می کند و نتیجۀ آن یک اختلال و دست کم یک «وارونگی» مفاهیم در ذهن شان ایجاد می کند؛ جهان بینی شان مخدوش می گردد.

بگذریم اگر این بحث را ادامه دهیم باید به عرصۀ دانش «منشأ زبان، رابطۀ زبان با روح و روان» و نیز در شناخت شناسی به دانش «رابطۀ عین و ذهن» بپردازیم که از بحث ما خارج است. تنها به این جمله بسنده می کنیم: این گونه اصطلاحات و عنوان تراشی ها، خطرناک هستند.

۲- جایگاه بیمه، گردشگری و ورزش در نظام اقتصاد اسلامی: گفته شد این امور از امور تولیدی نیستند و در قالب «خدمات» می گنجند لیکن در اسلام، هر خدمتی مشروع نیست. مثلاً تأسیس میخانه و قمارخانه جایز نیست.

اینک هر کدام از موضوعات مذکور را از نظر شرع بررسی کنیم:

الف: بیمه یک عقد و یک معامله است؛ مشمول عمومات و اطلاقات از قبیل: «اوفوا بالعقود» و «النّاس مسلّطون علی اموالهم» و «اوفوا بالعهود» می گردد. و چون هیچ نهی و منعی دربارۀ آن نیامده و نیز یک «معاملۀ عقلانی» است، پس مجاز، مباح و حلال است با اجماع شیعه و سنی. با این تفاوت که سنیان بیمه را به باب «کفالت» فرع می کنند و با صیغۀ بین اثنین «تکافل»؛ یعنی کفالت دو جانبه، نامگذاری کرده و احکام کفالت را در آن جاری می کنند اما شیعیان آن را یک عقد و «معاملۀ مستقل مستحدثه» می دانند.[1]

ب: گردشگری: در اسلام گردشگری داریم و باید داشته باشیم که خواستۀ قرآن است. در حدیث نیز شیخ حر عاملی (ره) در وسائل الشیعه ۶۸ باب که مجموعاً حدود ۱۲۹۱ حدیث دربارۀ سفر آورده است. مسافرت از مستحبات است و گاهی نیز واجب می شود.

از امام صادق علیه السلام: «سَافِرُوا تَصِحُّوا سَافِرُوا تَغْنَمُوا»:[2] به سفر روید تا صحت بدن داشته باشید، به سفر روید تا به غنیمت برسید.

غنیمت در این عبارت یعنی چیزهای به دست آوردنی که در غیر مسافرت به دست نمی آید خواه از مادیات و اقتصادیات باشد و خواه از معنویات و علوم باشد مانند مطالعه در اقالیم جهان، اقوام شناسی، فرهنگ شناسی، فولکلور شناسی، تاریخ، باستان شناسی، عبرت گیری از سرگذشت اقوام پیشین و تاریخ.

اما هر سفری مباح و جایز نیست، جواز و عدم جواز سفر را، هدف از آن، تعیین می کند: علی (علیه السلام) می فرماید: «لَيْسَ لِلْعَاقِلِ أنْ يَكُونَ شَاخِصاً إِلَّا فِي ثَلَاثَةٍ مَرَمَّةٍ لِمَعَاشٍ أوْ خُطْوَةٍ لِمَعَادٍ أوْ لَذَّةٍ فِي غَيْرِ مُحَرَّم‏»:[3] برای شخص عاقل سزاوار نیست سفر کند مگر برای ترمیم معاش، یا گامی در جهت آخرت، یا برای لذتی که حرام نباشد.

قرآن: سفر برای مطالعۀ آفرینش و نتیجه گیری معادی: «قُلْ سِيرُوا فِي الْأَرْضِ فَانْظُرُوا كَيْفَ بَدَأ الْخَلْقَ ثُمَّ اللَّهُ يُنْشِئُ النَّشْأةَ الْآخِرَةَ إِنَّ اللَّهَ عَلَی كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ»:[4] بگو در زمین سفر کنید و ببینید که خداوند چگونه آفرینش را آغاز کرده است، سپس (بفهمید که) خداوند جهان آخرت را نیز، ایجاد می کند و خداوند بر هر چیز قدرت دارد.

سفر برای شناخت تاریخ و مسائل تاریخ و اموری که در بالا مذکور شد: خطاب به مردم مکه می گوید: «أفَلَمْ يَسِيرُوا فِي الْأرْضِ فَيَنْظُرُوا كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ كَانُوا أكْثَرَ مِنْهُمْ وأشَدَّ قُوَّةً وَآثَارًا فِي الْأَرْضِ فَمَا أغْنَی عَنْهُمْ مَا كَانُوا يَكْسِبُونَ»:[5] آیا در روی زمین سفر نکردند تا ببینند عاقبت کسانی را که پیش از آن ها بودند، آنان که نفرات شان از اینان بیشتر، و نیرو و آثارشان در زمین فزونتر بود، لیکن آنچه را که به دست آوردند آنان را بی نیاز نکرد (بالاخره مردند).

تاجران مکه به سفر می رفتند، ولی اولاً: تنها در یک یا دو مسیر به شام و یمن. ثانیاً: غیر از تجارت هدفی نداشتند، قرآن آنان را به مسافرت مطالعه ای دعوت می کند که هدف های دیگر نیز داشته باشند.

اما پذیرش گردشگران وقتی شروع می شود که:

۱- آن که از خارج می آید واقعاً گردشگر باشد، نه جاسوس.

۲- هدف گردشگر «القائات فرهنگی» نباشد که: «الاسلام یعلو ولا یُعلیا علیه».

۳- از جانب دیگر، مراکز گردشگر پذیر دچار «انفعال فرهنگی» نباشند.

۴- گردشگران توقع خدمات نامشروع نداشته باشند.

با این شرایط، گردشگری اعم از داخلی و خارجی، می تواند جائی در نظام اقتصادی اسلام داشته باشد.

توجه: سفر فرد مسلمان به دیار غیر مسلمان، وقتی مشروع است که علاوه بر مشروعیت هدف، از دین و فرهنگ خود نیز ایمن باشد که محیط غیر اسلامی او را منحرف یا متزلزل نکند، و الاّ حرام است.

و اما ورزش: ورزش در اسلام مباح است و اگر برای سلامتی باشد مستحب و گاهی هم واجب می شود، زیرا حفظ صحت، واجب است، اما ورزش حرفه ای در اسلام نداریم. دستمزد، حقوق و هر درآمد از ورزش حرفه ای مصداق «اکل بباطل» و حرام است خواه بازی کن باشد و خواه در کادر مدیریتی آن کار کند.

می دانم با شنیدن این سخن طرفداران و علاقه مندان آن که شاید میلیونها نفر باشند، از من می رنجند. اما چه کنم غیر از این راهی ندارم؛ من هم آرزو می کنم که کسی را نرنجانم، وقتی که پرسش می آید، جوابش لازم است. بگذار من مقلّد ابوذر باشم که می گفت: «مَا تَرَكَ الْحَقُّ لِي صَدِيقاً»:[6] حق گوئی هیچ دوستی برایم باقی نگذاشت، و یکی از مظلومیت های ابوذر این است که او را طرفدار فقر می دانند در حالی که او طرفدار تولید و به شدت مخالف عُطله بود.

ورزش حرفه ای اشکالات زیر را دارد:

۱- عطله در نیروی انسانی است.

۲- عطله در وقت است؛ وقت افراد و جامعه را ضایع می کند.

۳- تضییع مال: تضییع مال فردی و مال بیت المال است.

۴- هدف عقلانی ندارد.

کاری که فاقد هدف عقلانی است، باطل است و ارتزاق از راه باطل حرام است:

قرآن: «يَا أيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَأكُلُوا أمْوَالَكُمْ بَيْنَكُمْ بِالْبَاطِلِ»:[7] ای کسانی که ایمان آورده اید، اموالتان را در میانتان به باطل نخورید.

قرآن شناسان و «موضوع شناسان در فقه» می دانند که ورزش حرفه ای، بارزترین موضوع این آیه است.

سوال: آیا این همه مردم در سرتاسر جهان به ورزش حرفه ای مشغول هستند، عاقل نیستند؟

جواب: انحراف از عقلانیت، به کثرت و یا قلّت افراد نیست. اینگونه موارد است که قرآن می گوید: «اکثرهم لا یعقلون».[8] هم در این اوراق گفته شد و هم همۀ اقتصاد دانان دنیا معتقد هستند که اقتصاد تنها منحصر است به تولید، توزیع و خدمات. ورزش حرفه ای نه تولید است و نه توزیع و نه خدمات. کشور چین با آن همه جمعیت، تا این اواخر، فوتبال نداشت و به جای آن نیروهای مردمان پر جمعیتش در خدمت اقتصاد بودند و رسیدند به جایگاه اول جهانی.

می گویند: ورزش حرفه ای افتخار آفرین است و پرچم کشور را برافراشته می کند و این یک هدف بزرگ است.

پاسخ: اولاً: اگر یک بار پرچم را بالا ببرد، یک بار هم آن را پائین می آورد و افتخار به ننگ مبدل می شود. ثانیاً: افتخار پوچ تنها باد بادکنک است، افتخار در ابتکارات صنعتی، علمی و پیشرفت تکنولوژی است، به قول آن نویسنده روسی: با شکم خالی چرب کردن سبیل با پیۀ خوک، چند ساعتی افتخار می آورد، سپس گرسنگی آن سبیل چرب شده را نیز از بین می برد. ثالثاً: این افتخار (در برخی رشته ها) از آن ماست؟ یا از آن مربی خارجی؟ میلیاردها تومان دستمزد می گیرد و استاد (!!!) و معلم (!!!) فرزندان عزیز ما می شود.

این چه افتخار است بیت المال مردم را با این هنگفتی به جیب شراب خوار خارجی می ریزیم؟ آیا حضور او در بالا سر فرزندان گرام ما آثار عقیدتی و فرهنگی ندارد؟ ناخودآگاهِ جوانان تحقیر نمی شود؟ آیا این افتخار است یا موجب سرافکندگی؟-؟

ببینید این کار ما در چه حدی استعماری است که ابواب دیگر استعمار را نیز هم در فرهنگ و هم در مدیریت دیگر امور، باز می کند؛ آن کهنه وزیر که باب فساد اقتصادی را باز کرد، می گوید: باید برای شرکت های تولیدی نیز مدیر خارجی بیاوریم، ما که برای ورزش می آوریم (!!!).

آن هم پس از ریخته شدن خون ۳۰۰ هزار شهید و جانباز برای به دست آوردن استقلال کشور.

از دیدگاه اقتصادی: این همه هزینه ها برای استادیوم سازی، امکانات ورزشی، وزارت ورزش، فدراسیونها، حفاظت و نگهداری موسسات، مدیریت های پائین دستی و… و نیز هزینه هائی که تماشاگران صرف می کنند و… اگر این سرمایۀ بزرگ در تولید به کار گرفته می شد درآمدهای کلان به نفع جامعه می شد و اشتغال زائی آن، جمعیتی بیشتر از ورزشکاران و حتی تماشاگران را مشغول می کرد؛ از دیدگاه منفی، دولت را از شر جوانان آسوده می کرد، و در نگاه مثبت بر ثروت، قدرت، صنعت، تجارت و قدرت دفاعی جامعه می افزود. به این صورت نه تنها پرچم کشور پر افتخار می شد، بل یک جامعۀ پر افتخار از هر جهت، می شدیم؛ پر افتخارتر از امروز.

گفته شد که هیچ هدف عقلانی در ورزش حرفه ای نیست، بر فرض اگر یک هدفی نیز برای آن تصور کنیم، آیا مطابق محاسبات اقتصادی بالا، آن هدف متصور، در مقایسه با اهداف اقتصادی مذکور، ارزش و اعتباری دارد!؟!

ورزش حرفه ای از ابداعات دجّال مدرنیته است؛ ارمغان کابالیسم است؛ دولت های غربی در اثر انباشتگی ثروت شان که محصول استعمارها و استثمار مردمان دیگر بود، در صدد راهی بودند که جوانان شان را مشغول کنند تا هم از مزاحمت آنان آسوده شوند و هم از آثار بیکاری جوانان. یک استاد دانشگاه در سوئیس به من گفت: دولت های ما می خواهند به هر صورتی شده انرژی جوانان را تخلیه کنند. این اصل اعتقادی ما دربارۀ لزوم ورزش است که مدیریت جامعه را آسانتر می کند.

پس تخلیۀ انرژی جوانان کشورهای جهان سومی برای غربیان، ضروری تر و واجب تر می شود تا به راحتی به استعمار، استثمار و سلطۀ شان بپردازند؛ ورزش حرفه ای را ایجاد کرده، رواج دادند و در جایگاه یک اصل در اصول فرهنگ جهانی قرار دادند، و همین امروز هم فوائد اقتصادی بسیاری نیز از این راه نصیب شان می شود.

در پیش از انقلاب یکی از ایرادات بزرگ ما به حکومت شاه، همین ورزش حرفه ای بود. در اوایل پیروزی آن گاه که آقای منتظری امام جمعۀ تهران شد؛ در یکی از جمعه ها به نکوهش ورزش حرفه ای پرداخت؛ یکی از جمله هایش این بود «یعنی چه توپی به توری برخورده هیاهو برای چیست؟» و یا به عبارتی متفاوت در لفظ.

آن زمان هیچ فقیهی، هیچ جامعه شناسی و هیچ اندیشمندی و یا فرد عامی، به او اعتراض یا انتقاد نکرد.

بدیهی است آن سخن امام خمینی (ره) که می گوید: «من ورزشکار نیستم اما ورزش را دوست دارم»، این سخن یک فقیه است و می داند که چه می گوید؛ حرفش مبتنی بر مبانی فقه است مرادش از «من ورزشکار نیستم» ورزش حرفه ای است و مرادش از جملۀ دوم «ورزش فردی» است که مباح، گاهی مستحب و گاهی واجب می شود.

انسان برای کار آفریده شده، کار صادقانه، نه کار کاذب. امیرالمؤمنین (علیه السلام) می فرماید: «وَ اعْلَمُوا عِبَادَ اللَّهِ أنَّهُ لَمْ يَخْلُقْكُمْ عَبَثاً وَ لَمْ يُرْسِلْكُمْ هَمَلا»:[9] و بدانید ای بندگان خدا، خدا شما را بیهوده نیافرید و شما را به سر خود رها نکرده است. و نیز می فرماید: «أيُّهَا النَّاسُ اتَّقُوا اللَّهَ فَمَا خُلِقَ امْرُؤٌ عَبَثاً فَيَلْهُوَ وَ لَا تُرِكَ سُدًى فَيَلْغُو»:[10] ای مردم تقوا داشته باشید، چون هیچ کسی بیهوده خلق نشده تا به لهو بپردازد، و به سر خود رها نشده تا به لغو مشغول شود. و نیز می فرماید: «إِنْ سَقِمَ ظَلَّ نَادِماً وَ إِنْ صَحَّ أمِنَ لَاهِيا»:[11] (غافل کسی است که) اگر بیمار شود از بیهوده کاری خود پشیمان می شود و اگر صحت بدن داشته باشد احساس ایمنی کرده و لهو گرا می شود.

از پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله): «لَا تَزُولُ قَدَمَا عَبْدٍ يَوْمَ الْقِيَامَةِ حَتَّى يُسْألَ عَنْ أرْبَعٍ عَنْ عُمُرِهِ فِيمَا أفْنَاهُ وَ عَنْ جَسَدِهِ فِيمَا أبْلَاهُ وَ عَنْ مَالِهِ مِمَّا كَسَبَهُ وَ فِيمَا أنْفَقَهُ وَ عَنْ حُبِّنَا أهْلَ الْبَيْت‏»:[12] در روز قیامت قدم های شخص تکان نمی خورد تا از چهار چیز پرسیده شود:

۱- از عمرش که آن را در چه چیزی مصرف کرده.

۲- از بدنش که آن را در چه چیزی به کار گرفته.

۳- از مالش که آن را از چه راهی به دست آورده و در چه راهی مصرف کرده.

۴- و از محبت ما اهل بیت.

و دهها حدیث دیگر.

تماشاچی ما از اهواز به تهران می آید برای تماشای فوتبال، وقتی که تیم محبوبش می بازد، در همان جا سکته کرده و می میرد: شهید راه فوتبال (!!)

قداست نما: ورزش حرفه ای به جائی رسیده که ادعای قداست دارد، تماشاچیان را به دو گروه تقسیم می کند: تماشاچی و تماشاچی نما. گوئی سخن از ایمان است. در امور حیاتی و اساسی نمی گویند: تولید گر و تولید گر نما. تاجر و تاجرنما، کاسب و کاسب نما، تا جریان اقتصاد با تعیین قواعد و تعریف ها، از شر «بنجل سازان» و نیز «تجارت تلقّی» آسوده شود.

فرو رفتن در بیهودگی: قرآن ۱۲ آیه در نکوهیدگی فرو رفتن در باطل و بیهودگی آورده است از آن جمله: «فَذَرْهُمْ يَخُوضُوا وَيَلْعَبُوا حَتَّی يُلَاقُوا يَوْمَهُمُ الَّذِي يُوعَدُونَ»:[13] بگذار فرو روند (در باطل شان) و بازی کنند تا ملاقات کنند آن روزشان را که وعده داده شده اند.

این آیه در قرآن تکرار شده است[14] تا اهمیت مسئله را نشان دهد.

بازی: لعب، یا بازی در اسلام حرام نیست؛ مباح و گاهی مستحب و گاهی نیز واجب می شود. برادران حضرت یوسف به حضرت یعقوب گفتند: «أرْسِلْهُ مَعَنَا غَدًا يَرْتَعْ وَيَلْعَبْ وَإِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ»:[15] فردا یوسف را به همراه ما (به صحرا) بفرست تا از سبزی های خوردنی بخورد و بازی کند. بازی بر دو نوع است؛ دارای هدف عقلانی و فاقد هدف عقلانی. در بازی کودکانه، هدف عین عمل است یعنی بازی کودکانه یک ماهیت و یک هدف ندارد، بل خود بازی هدف است و عقلانی هست. اما بازی ای که دارای هدف عقلانی نباشد، حرام است.

بازی دو همسر با هم خواه بازی جنسی- و به اصطلاح عاشقانه- باشد و خواه هر بازی مشروع دیگر، مستحب و گاهی واجب و از حقوق همسری شمرده می شود. امام صادق (علیه السلام) فرمود: «هِيَ لُعْبَتُكَ فَلَا تُؤْذِهَا»:[16] همسر، طرف بازی تو است پس اذیتش نکن.

بازی برای تفریح: تفریحات سالم؛ مباح گاهی مستحب و حتی در شرایطی واجب می شود. اما آنچه یک تفریح را سالم می کند و آنچه آن را ناسالم می کند، چیست؟

امروزه مراد از تفریحات سالم آن هائی هستند که انحراف اخلاقی نداشته باشند، و هیچ توجهی به جنبۀ اقتصادی آن نمی شود. تفریح سالم آن است که:

۱- انحراف تربیتی و اخلاقی نداشته باشد.

۲- دارای هدف باشد، مانند: فرح روحی، تغییر فضای ذهنی که از خستگی در آید، و نیز ورزش غیر حرفه ای، باشد.

۳- شامل عطله در عمر، عطله در نیروی انسانی و عطله در مال، نباشد. یعنی علاوه بر هدفمند بودن آن، مقدار هزینه کردن وقت، نیروی جسم و روح و مال، متناسب با آن هدف باشد، نه بیش از آن.

۴- به اقتصاد جامعه لطمه نزند.

۵- مخدر نباشد، یا به قول قرآن «خوض» نباشد که در آیه دیدیم. هر مخدری در اسلام حرام است، زیرا که نیروی عقل و تعقل را تضعیف و گاهی به ترمز می کشاند. با یک سیر تحقیقی در متون و احکام فقهی می بینیم هر آنچه در کار عقل خلل ایجاد کند، تحریم شده است که سرآمد آن ها شراب است. و شطرنج به عنوان شطرنج حرام است، نه به عنوان قمار. اگر هیچ برد و باخت مالی در آن نباشد باز هم حرام است. چرا که مخدر است؛ دو نفر در شب به شطرنج مشغول می شوند، فردایش کار و شغل واجب دارند، سرگرم بازی می شوند: خوب یک دوری بازی کنیم. اما دور سوم، دور چهارم را نیز مشغول می شوند زیرا این بازی آنان را به «خوض»: فرو رفتن در لهو انداخته و دیگر نمی توانند از آن دست بردارند، فردا در سرکار کرخت شده و سرگیجه می گیرند.

بیان و لسان حدیث های تحریم شطرنج «مطلق» است و آن را مطلقاً تحریم می کنند.

تفریح سالم در قالب بازی نیز می تواند به صورت چند نفری برگزار شود لیکن نباید به حد حرفه ای برسد.

ورزش رزمی: هر ورزشی که برای امور دفاعی لازم باشد، واجب است؛ عمومات آن بر همگان واجب است و فروعات و جزئیات آن برای متخصصین در دفاع، واجب است. اسب سواری (و امروز رانندگی ادوات نظامی) آموزش تیراندازی، تمرینات کاراته، جودو، کونگ فو، با هدف آمادگی دفاعی مطابق این قاعده هستند. اما نه به صورت و ماهیت ورزش حرفه ای.

پرسش: ساختن تفرجگاه های ورزشی با هزینۀ دولتی جایز است؟

پاسخ: برای دولتی که در میان مردمش، افراد فقیر با «فقر مطلق» هستند، ساختن تفرجگاه برای تفریحات سالم و نیز برای ورزش حرفه ای و نیز برای ورزش غیرحرفه ای، حرام است و این نظر «علی القاعده» اجماعی است.

فقر تا حدودی نسبی است، اما فقر مطلق نسبی نیست و تعریف مشخصی دارد:

فقر مطلق آن است که کرامت انسان را ضایع کند و یا بر حیثیت انسانیِ انسان، لطمه زند.

مصداق برای ضایع شدن کرامت: حلبی آباد نشینی، زاغه نشینی، کارتون خوابی و گروه عمده ای از حاشیه نشینان شهرها.

مصداق برای لطمه بر حیثیت: افرادی که فقر، حیثیت اجتماعی آنان را مخدوش می کند با خدشۀ آشکار. این گونه افراد و خانواده ها در درون شهرها هم هستند.

دولت چنین جامعه ای هرگز حق ندارد از منابع بیت المال تفرجگاه بسازد، یا زمین را و ساختمانی را در اختیار تفریح بگذارد. اگر در جامعه ای فقر نباشد دولتش می تواند تفرجگاه بسازد.

پرسش: آیا بازی های فکری، ورزش یا تفریح سالم محسوب می شوند؟ شطرنج ورزش فکری نیست؟ تقویت ذهن کودکان با این بازی ها چطور است؟

پاسخ: مسئلۀ شطرنج در مبحث خودش بحث شد که چون مخدّر است، اشکال دارد. دیگر بازی های فکری اگر مخدّر نباشند اشکال ندارند، امروز یکی از مصائب جامعه، اعتیاد کودکان به بازی های دیجیتالی و الکترونیکی، است که اولیاء شان را به شدت نگران کرده است.

اما تقویت ذهن کودک: گاهی از محبت، مرض حاصل می شود، معمولاً هر کسی کودک خود را باهوش می داند گرچه کودن باشد، این حس توقّع او را دربارۀ فرزندش به شدت بالا می برد، می کوشد کودک چهار ساله نابغه باشد؛ او را به حفظ مثلاً جدول ضرب فیثاغورث وادار می کند.

امروز همه جا؛ محیط خانه و اجتماع، خود به خود بر ذهن کودک فشار می آورد، آن هم در حد افراطی، دیگر نیازی به برنامه های معین تقویت نمی ماند.

کودکان وقتی به دنیا می آمدند پس از گذشت ایامی چشم شان را باز می کردند، و نیز با انگشتان مشت شده به دنیا می آمدند پس از یک یا چند هفته دست شان باز می شد. امروز هر کودکی با چشم باز و دستان باز به دنیا می آید (!!!) چرا؟ چرائی این موضوع را از متخصّصان این رشته بپرسید در تخصّص من نیست.

اما بازی های سالم و غیر مخدّر: از امام صادق علیه السلام: «ِابْنَكَ يَلْعَبْ سَبْعَ سِنِينَ وَ يُؤَدَّبُ سَبْعَ سِنِينَ وَ الْزَمْهُ نَفْسُكَ سَبْعَ سِنِينَ فَإِنْ أفْلَحَ و الاّ فَلَا خَيْرَ فِيه‏»:[17] فرزندت را بگذار هفت سال بازی کند، و ادب آموخته می شود هفت سال، و او را همراه خود داشته باش هفت سال، در این صورت اگر صالح گشت که خوب است و الاّ خیری در او نیست.

توضیح: مراد از بازی در طول هفت سال، صرف نظر کردن از تربیت نیست، مراد پرورش و پروراندن است که امیرالمؤمنین (علیه السلام) فرمود: «يُرَبَّى الصَّبِيُّ سَبْعاً وَ يُؤَدَّبُ سَبْعاً وَ يُسْتَخْدَمُ سَبْعاً»:[18] کودک پرورانده می شود هفت سال، و ادب آموخته می شود هفت سال و به کار گرفته می شود هفت سال.

مراد از ادب در هفت سال، ادب در اصطلاح مردمی نیست، زیرا این ادب در همان هفت سال اول که دورۀ پرورش است عملی می شود، مراد ادب علمی است.

جمع میان این دو حدیث نشان می دهد که پرورش از تولد تا بیست و یک سالگی یک عنصر همیشگی هست.

پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) فرمود: «أكْرِمُوا أوْلَادَكُمْ وَ أحْسِنُوا آدَابَهُمْ يُغْفَرْ لَكُم‏»:[19] فرزندانتان را بزرگوار به بار آورید و آداب شان را زیبا کنید، تا خداوند بر شما ببخشاید.

و مراد از کار کشیدن در هفت سال، تنها کار فیزیکی نیست بل لازم است که فرزند در آن مدت مسئولیتی را به عهده بگیرد از تحصیل علوم یا هر کار و مسئولیت دیگر.

و حدیث های دیگر.

[1] مسائل مستحدثه به مسائلی گفته می شود که قبلاً نبوده و در تحولات جامعه حادث شده اند. سرقفلی نیز از این قبیل است.

[2] وسائل الشیعه ابواب آداب السفر باب 2 ح 8.

[3] همان ح 9.

[4] سورۀ عنکبوت آیۀ 20.

[5] سورۀ غافر آیۀ 82.

[6] نهج البلاغه. ابن ابی الحدید. ج3. ص58.

[7] سورۀ نساء آیۀ 29.

[8] آیۀ 103 سورۀ مائده، آیۀ 63 سورۀ عنکبوت، آیۀ 4 سورۀ حجرات.

[9] نهج البلاغه. ابن ابی الحدید خطبۀ 188- فیض 186.

[10] نهج البلاغه. قصار. ابن ابی الحدید 376- فیض 362.

[11] نهج البلاغه. قصار. ابن ابی الحدید 146- فیض 142.

[12] بحار النوار. ج 36 ص 79.

[13] سورۀ زخرف آیۀ 83.

[14] سورۀ معارج آیۀ 42.

[15] سورۀ یوسف آیۀ 12.

[16] وسائل الشیعه. ج 20 ص 143.

[17] وسائل الشیعه. کتاب النکاح. ابواب احکام الاولاد. باب83. ح4.

[18] همان. ح5.

[19] همان. ح9.