فصل دوم: نظام اقتصاد اسلامی در کشوری میان کشورها

فصل دوم

 نظام اقتصاد اسلامی در کشوری میان کشورها

س: نظام اقتصادی اسلام برای یک کشور در میان کشورها، مثل کشور ایران امروزی ما چگونه است؟

ج: در فصل اول از این بخش گفته شد که هر کس که نسخۀ «نظام اقتصادی» داده آن را در یک سیستم جهانی و با یک اصول و مبانی جهانی، داده است، مانند مارکس و آدام اسمیت و…، اسلام نیز نظام جهانی مخصوص به خود را داده است، در این میان هیچ مکتبی و هیچ کسی راضی نیست که نسخه اش تنها به یک کشور محدود باشد، زیرا خاصیت علم و اندیشه چنین است به ویژه وقتی که بر بینش انسان شناسانه و جامعه شناسانه مبتنی باشد که باید باشد.

 از میان این نسخه ها، نسخۀ آدام اسمیت موفق شد که امروز بر سرتاسر جهان حاکم است.[1] چرائی موفقیت آن به این دلیل است که یک «نسخۀ مطابق اصل» است؛ مطابق اصل طبیعت غریزی انسان است، با اصالت فردیت و با اصالت غریزه فردی بشر.

در نوشته های دیگر توضیح داده ام انسان حیوان نیست، حیوان برتر هم نیست، موجود دیگر است که علاوه بر روح غریزه یک روح دیگر به نام روح فطرت دارد که این روح منشأ خانواده، جامعه، تاریخ، حیاء، لباس، پشیمانی، زیبا خواهی و زیباشناسی انسان است و در یک کلام: هر آنچه انسان دارد و حیوان ندارد همگی از این روح ناشی می شوند.

برخلاف نظر انگلس[2] و مارکس و همۀ غربیان از عصر یونان تا به امروز، خانواده و جامعه یک پدیدۀ صرفاً «میثاقی» نیستند. متأسفانه مرحوم علامه طباطبائی تحت تاثیر یونانیات (که با فعالیت های سالوسانۀ هانری کُربَن[3] از نو ترویج می شد) در المیزان[4] جامعه را یک پدیدۀ میثاقی «قراردادی» می داند. دو شاگرد نامدار او هر کدام در این موضوع کتاب نوشتند؛ استاد شهید مطهری بر خلاف نظر استادش کتاب «جامعه و تاریخ» را در اثبات شخصیت جامعه نوشت و دومی مطابق نظر استادش در رد آن نوشت. ما منتظر بودیم که این شخصیت محترم در موضع خود تجدید نظر فرماید و هنوز هم چشم به راهیم.

حضرات که جامعه را «پدیدۀ قراردادی» می دانند، گاهی واژۀ فطرت را نیز می آورند که مصداق تناقض می شود. و باید دانست که مراد شان از فطرت همان غریزه است؛ این دو واژه را مترادف و دارای یک معنی واحد می دانند، نه به معنی دو روح.

در نوشته هایم دربارۀ روح فطرت هم از دیدگاه انسان شناسی و هم از اصول زیست شناسی بحث کرده ام و توضیح داده ام که منشأ این ها روح فطرت است: خانواده، جامعه، تاریخ، حیاء، زیباشناسی و زیبا خواهی و…، و هر آنچه انسان دارد و حیوان فاقد آن است، ریشه در ذات و نهاد وجودی انسان دارند و هیچ کدام از این ها در اصل ناشی از آگاهی ها نیستند.

 همین غفلت از روح فطرت است که امروز علوم انسانی غربی را به بن بست رسانیده و آن را از حل مشکلات بشر عاجز کرده است و این بن بست یک باور اجماعی دست اندرکاران علوم انسانی در جهان است لیکن برخی ها در برابر این شکست
می گویند: حقیقت همین است و بیش از این نمی توان راهی، چاره ای یافت. بشر باید به همین قانع باشد. برخی دیگر به این علوم ورشکسته قانع نیستند و در صدد کشف راه دیگر و پایه دیگر برای علوم انسانی هستند که البته ناتوان مانده اند.

 بگذریم، این مقدمه به نظر من برای این بحث لازم بود.

 اگر می خواهید نظام اقتصاد اسلام را در یک کشور میان کشورها پیاده کنید و می گوئید: اکنون که جهان در دست ما نیست اگر بخواهیم اقتصاد کشورمان را اسلامی کنیم، چه باید کرد؟

 می گویم: این فقط یک شرط دارد، شرطی عظیم، سنگین و بزرگ، و آن عبارت است از این که: کشورتان را یک جهانِ کوچک کنید. بدین شرح: دروازه ها را ببندید، سفارت خانه ها را جمع کنید، و به صراحت می گویم باید از همۀ کشورهای دنیا بریده باشید.

 می دانم با شنیدن این سخن، یکّه می خورید و حتی در بدن برخی ها موی شان از تعجب باصطلاح سیخ می شود، و لذا گفتم این شرط یک شرط عظیم، سنگین و بزرگ است، اما نترسید این کار محال نیست، کاملاً شدنی است.

 اولاً یک مثال عینی و عملی می آورم: وقتی که مائو[5] یک انقلاب در چین ایجاد کرد و آن را رهبری نمود، همین کار بزرگ را انجام داد، در اثر آن کشورش چنان ساخته شد که سران جبهۀ کابالیسم به وحشت افتادند؛ در صدد نفوذ برآمده و برنامه ریختند، بزرگ اندیشمند چنین برنامه ای، کسینجر[6] بود که بالاخره نیکسون[7] (رئیس جمهور وقت امریکا) را به چین برد، نیکسون دست مائو را بوسید، او را به عضویت در سازمان ملل دعوت کرد حتی «حق وتو» هم به او دادند. بدین صورت دروازه های چین به تدریج به روی دیگر کشورها باز شد.[8]

 امام خمینی و ایران: مبنای اساسی خمینی (ره) استقلال بود. شاید در میان سیاستمداران تاریخ کسی به اندازه او به استقلال فکر نکرده و نمی کرد، او در صدد «استقلال همه جانبه» و «قطع هر نوع وابستگی» بود. این فکر در سرتاسر صحیفۀ نور به طور مشعشع و واضح موج می زند. او می خواست همۀ وابستگی ها کاملاً از بین بروند.

 امروز ما مستقل ترین کشور هستیم اما در همۀ ابعاد به کمال استقلال نرسیده ایم تنها در بُعد نظامی زیر سایه مقام معظم رهبری استقلال کامل داریم. ای کاش در اقتصاد نیز چنین بودیم که نشدیم. نه تنها در اقتصاد استقلال کامل نداریم (و هر روز سرنوشت ما را دلار امریکائی تعیین می کند) چیزی به نام «تحریم» ابزاری است که ما خودمان آن را برای امریکا ایجاد کردیم.

قرآن فریاد می کشد: «لَنْ يَجْعَلَ اللَّهُ لِلْكافِرينَ عَلَى الْمُؤْمِنينَ سَبيلا»:[9] خداوند هیچ راه سلطه ای برای کافران بر جامعۀ مسلمانان قرار نداده است. و پیامبر (ص) فرموده است: «الْإِسْلَامُ‏ يَعْلُو وَ لَا يُعْلَى عَلَيْهِ»:[10] اسلام فراز می آید و هیچ آئینی و مذهبی (و هیچ ایسمی) بر او فراز نمی آید. اما امروز دلار آمریکا بر ما فراز آمده است. برخی ها به این نیز قانع نیستند اصرار دارند به طور همه جانبه تسلیم آمریکا شویم و نام این تسلیم را مذاکره گذاشته اند.

 خمینی (ره) می گفت: ما نیاز به واردات گندم نداریم پشت بام ها را نیز گندم می کاریم. و در صنعت نیز می گفت: ما
می توانیم. و همین اصل است که امروز هم به طور موردی «نه به عنوان یک قاعدۀ کلی» گاهی به زبان ها می آید.

در اوایل پیروزی گفت: آب و برق برای دهک پائین مردم، باید رایگان باشد،[11] یعنی این هزینه به عهده بیت المال است، که مهندس بازرگان گفت: آیت الله حاتم بخشی فرموده، چنین کاری ممکن نیست.[12]

 دولت موقت اساساً بستن دروازه ها و قطع وابستگی ها را محال می دانست. اما بر خود وظیفه می دانست که بالاخره باید برای انقلاب عظیم یک کاری کرد که نهضت مردم ثمری هم داشته باشد. بانک های خصوصی را به نفع بیت المال مصادره کرد، که بعد ها این نیز از بین رفت.[13]

 بینش دولت موقت، اولین زاویه ای بود که باز شد و چون این فقط خمینی (ره) بود که این گونه می اندیشید و همیشه می گفت: همۀ احکام اسلام باید پیاده و عملی شود. در اعتراض به نظام اقتصادی غرب، در جلسه ای که سرمایه داران طرفدار اقتصاد غربی حضور داشتند «باصطلاح» به روی شان گفت: من یک موی گود نشینان را بر شما ترجیح می دهم. او یک فقیه بود و کاملاً معتقد بود که مالکیت و داشتن ملک و مال و پول در اسلام محترم و ثابت است، چه کسی می تواند این اعتقاد او را انکار کند؟ یا اعتقاد او را دچار گسست یا سستی بداند؟ اوست که کتاب چند جلدی «بیع» را نوشته است او که با امریکا می جنگید همیشه می گفت: شوروی را نیز در شعارهای تان فراموش نکنید. یعنی هر دو مردود هستند.

 او به ماهیت نظام مالکیت غربی و نظام سرمایه داری غربی اعتراض داشت که بر مبنای لیبرالیسم و مبتنی بر ربا و عطله بود و هست.

 زاویه ای که دولت موقت باز کرد، سوراخی در دیوار نظام اقتصاد مورد نظر خمینی بود که رفته رفته گشاد تر می شد.

 با تحمیل جنگ تحمیلی که هم از طرف مارکسیست ها و هم از طرف لیبرالیست ها بود، دیگر بستن و ترمیم این سوراخ گشاده را غیر ممکن کرد.

دولت های بعدی، یعنی دولت آقای موسوی، دولت آقای هاشمی و دولت آقای خاتمی آمدند آن را به دروازۀ بزرگ بل به دروازه های بزرگ بل فراتر از نیازشان حتی در بینش خودشان، مبدل کردند. یکی از نشریات فکاهی، کاریکاتوری کشید که آقای ولایتی (وزیر امور خارجۀ وقت) یک ذرّه بین قوی در دست گرفته و به نقشۀ جهان با دقت نگاه می کند تا کشور کوچکی پیدا کند و پس از بورکینافاسو در آن جا نیز سفارت باز کند.

 به ویژه جناب آقای هاشمی که کاملاً تعمد داشت که منویات محمدرضا شاه را در کشور پیاده کند و کرد؛ او تنها در دو آرزویش موفق نشد: یکی کشیدن امور جنسی به خیابان ها با چند کلمۀ عقد فارسی ساده و بدون اعلام و بدون هر مراسمی، تحت عنوان متعه.[14] دوم رسیدن به سمت رهبری (به اعتراف دخترش) که در آن صورت فرهنگ جامعۀ ما دقیقاً فرهنگ جامعۀ سوئد می شد.[15]

 امروز هم گروهی می کوشند حتی با دو کشور باقی مانده نیز دست برادری دهند: امریکا و اسرائیل، که دست ذلّت است نه برادری.

 کار به جائی رسید که وزیر صنعت، معدن و تجارت، رسماً گفت: ما که برای فوتبال مربی خارجی می آوریم، پس باید برای شرکت ها و کارخانجات نیز مدیر خارجی بیاوریم-!!! بدین سان شعار «ما می توانیم» در ماهیت اصلی و پایه ای خود، غسل و کفن شد و مدفون گشت، اینک این شعار گاهی به صورت موردی- نه بعنوان یکی از اصول نظام اقتصادی- از برخی زبان ها شنیده
می شود.

 اما این شعار در ماهیت اصلی خود توانمندی و کارائی خود را در امور نظامی و دفاعی نشان داد، گر چه دروازه سازان، این واقعیت بزرگ را به پشت گوش می اندازند.

امام خمینی می دید که با وجود خیلی از یاران که شناخت کامل از اقتصاد اسلام ندارند، و با وجود جریان ها و احزاب متعدد مخالف، نظام اقتصاد اسلامی پیاده نخواهد شد، گفت: پیغمبر هم نتوانست، علی هم نتوانست.

 یعنی عدم توانائی در پیاده کردن اقتصاد کامل اسلامی، دلیل سقوط تکلیف نیست، همانطور که تکلیف را از پیامبر و حضرت علی (علیه السلام) ساقط نکرد. باید حتی الامکان و تا جائی که ممکن است برای پیاده شدن اسلام زحمت کشید، باید همانند پیامبر و امیرالمومنین برای همین «حتی الامکان» و «قدر ممکن» شهید داد و زحمت کشید.

 اگر نبود انقلاب، امروز علاوه بر هر چیز دیگر، با روند حکومت پهلوی به یک کشور بی حیا و بی ناموس مانند سوئد مبدل شده بودیم، و اساس «خانواده» از بین می رفت.

 پس نظام ما واقعاً یک نظام مقدس است، نظام کرامت انسانی است و ما را از سقوط به کابالیسم غرب و جامعۀ «گلّه گاوی» محفوظ می دارد. و این محصول خون شهیدان مان است و برای حفظ این انسانیت باید همیشه راه شهادت باز باشد.

من می گویم این کار، این شرط بزرگ را دارد. زمان پیروزی انقلاب ممکن بود اگر آن شرایط و جنگ نبود. اکنون هم به صورت همان «حتی الامکان» ممکن است، و دست کم باید جهت گیری مان در جهت آن باشد، آنان که این راه را ناممکن می دانند، لطف کنند دیگر چیزی به نام «اقتصاد اسلامی» به زبان نیاورند. و نیز یک لطفی به این دین مظلوم کنند و مثل این شیخ حسن بابائی ما، نگویند: اسلام نظام اقتصادی ندارد. زیرا چنین سخنی حاکی از ضعف بزرگ اسلام شان است، که گفته اند: خود شکن آئینه شکستن خطاست.

 تو نمی توانی با نظام اقتصاد لیبرالیسم عجین باشی (؛ غرق باشی) و در عین حال بخواهی اقتصادت اسلامی و پیاده کنندۀ عدالت باشد. منظورم انتقاد از کشور خودم در وضعیت فعلی آن نیست؛ من کشورم را در همین وضعیت فعلی نیز دوست دارم همچنان که مکتبم را دوست دارم گرچه مکتب برایم بسی مهم تر از همه چیز است. بحث من فقط یک بحث نظری است. گفته اند: اهل نظر سخن می گویند و کارشان آسان است، آن چه دشوار است کار اهل عمل و اجراء است.

 من ادارۀ اقتصادی کشور را با وضعیت فعلی که به هر دلیل و به هر حال بر ما مستولی شده، یک هنر بزرگ می دانم. گرچه از اوضاع فرهنگی بسی نگرانم، زیرا همان طور که گفتم ماهیت فرهنگ را نمی توان از ماهیت اقتصاد جدا کرد و این جراحی ممکن نیست.

 با این همه، امروز که نظام اقتصادی ما با تاروپود نظام اقتصادی جهان غرب، همگن و در اصول اقتصاد عین آن است (گرچه در برخی فروعات با آن فرق دارد) و در بالا بحث آن گذشت، نباید با عوارض ها و مالیات ها مخالفت کرد. زیرا در وضعیت فعلی اضطرار موقت ما به اضطرار مداوم تبدیل شده است.

 و در مجلس دوم پشت تریبون در پاسخ به مخالفین مالیات گفتم: امکان ندارد که هزینه ها غربی باشد، و درآمدها اسلامی،[16] شما هزینه ها را غربی می خواهید و درآمدها را اسلامی.

 امروز سرپیچی از عوارض و مالیات های مصوّب، دقیقاً مصداق تضعیف نظام کشور و خلاف شرع است، نظامی که عرض کردم عین انسانیت ماست و کوچکترین ره آورد آن حفظ «خانواده» و حفاظت از گرفتار شدن به میلیون ها کودک نامشروع است و…

مصرف: من چند کشور را در اروپا و چند کشور دیگر را در شرق آسیا با دقت تمام مطالعه کرده ام؛[17] مصرف عمومی در ایران بیشتر از هر کدام از آن ها است، هم در غذا و خوراکی ها و هم در لباس و مسکن حتی در خودرو سواری.

 اینهمه داد و هوار سیاسیون ما که مرتب می گویند: مردم وامانده شده، مردم بیچاره شده، چیست؟ در حالی که آن که می سوزد و بیچاره و وامانده است، دهک پائین از مردم است نه همۀ مردم. سیاسیون حرفه ای چون از همۀ مردم رأی می گیرند، دربارۀ همۀ مردم ابراز دلسوزی می کنند؛ خاصیت سیاست حرفه ای همین است. به حدی با واژۀ مردم، مردم، داد و هوار راه انداخته اند که برخوردار ترین افراد نیز باورشان شده که بی نوا شده اند.

 حضرات با چنین داد و هوارها، توقعات همۀ دهک های جامعه را در بالاترین حد ممکن بالا برده اند. این روند و عادت، دقیقاً مصداق بارز «سوء استفاده از فقر فقراء» است و این از عجایب روزگار است هم سهم و حق فقراء پایمال می شود و هم از آن بهره برداری سوء می شود. این است صادق ترین مصداق اشک تمساح که شکار خودش را می خورد و سپس گریه می کند.

 من سندی در دست دارم که امام خمینی در آغاز پیروزی مأموریت می دهد گروهی برای بررسی فقر فقراء در مناطق کشور مسافرت کرده و گزارش بدهند. در متن گزارش آمده: «خانواده هائی را دیدم که گاوشان را در همان اتاق (بیغوله) که زندگی
می کنند، بسته بودند و این گونه زندگی می کردند». امام گفت: اگر انقلاب و نظام ما به داد فقرا نرسد کاری نکرده است. و دستور تاسیس کمیته امداد را صادر کرد. اما همۀ ماها که آن روز از نزدیک در جریان امور بودیم، می دانیم که کمیته امداد یک برنامه فوریت دار و برای حل فوریت دار ترین مسائل بود، شبیه جعبه کمک های اولیه پزشکی است تا مریضی به بیمارستان برسد و مشکلش به طور اساسی برطرف گردد. او منتظر بود که نهادهای نظام تأسیس شود و به فقر زدائی اساسی برسد. اما چنین نشد و بناچار کمیتۀ امداد، تداوم یافت.

 کسی در نقش عظیم کمیتۀ امداد شک ندارد و اگر داشته باشد، عیب از خودش است. اما بحث ما در «اصول و مبانی نظام اقتصاد اسلامی» است. کمیته امداد از این اصول و مبانی نیست، بل از اصول اخلاقی در عرصۀ مستحبات است که اهمیت اخلاقی و استحبابی آن در «جامعه سازی اسلام» مشخص است، اما کسی که از نظام اقتصادی بحث می کند، نباید به اخلاقیات و مستحبات تکیه کند. و از ته دل دعا می کنم که نهاد ارزشمند کمیته امداد هرگز مانند برخی از نهادهای دیگر دچار فساد نگردد که نمی گردد
ان شاء الله.

 کمیتۀ امداد با همۀ ارزش و نقش بزرگش، در اصل، مصداق «ماهی دادن به فرد گرسنه است نه یاد دادن ماهی گیری»، گرچه به تدریج به سمت یاد دادن، جهت گیری کرده است. در بحث از موارد مصرف بیت المال از اصلی به نام «اصل استحقاق» نام برده شد؛ کسی که توان انجام کاری، حرفه ای را داشته باشد لیکن ابزار آن را نداشته باشد، بیت المال موظف است ابزار کار او را به رایگان تأمین کند. و این از اولین وظایف بیت المال است که مقدم بر جاده کشی و بیمارستان سازی است که از نظر جامعه شناسی، تولید و اشتغال از موارد پیشگیری و سلامت جامعه است که نتیجۀ آن آبادانی و توسعۀ یک جامعه است.

علیا رغم آنان که به «شخصیت جامعه» معتقد نیستند، حرکت جامعه در انقلاب، اصول اقتصاد غربی و لیبرالی را می کوبید؛ میخانه ها، قمارخانه ها را و دقیقاً همانند آن ها، بانک ها را آتش می زد تا چرخۀ اقتصاد را از ربا پاک کند.

عربستان که مانند ما بخشی از پازل اقتصاد جهانی غربی است، کوشید به ظاهر هم که شده «البنک اللاربوی» را به راه اندازد، به جائی نرسید و مصداق مَثَل عربی «و فی الصّیف ضیّعتِ اللّبن» گشت.

رمه داران عشایری نمی گذارند نرها در جفتگیری آزاد باشند، طوری مدیریت می کنند که همۀ بزغاله ها و برّه ها در یک زمان به دنیا بیایند تا مدیریت شان آسان باشد. زن عرب از همسرش رنجید قهر کرد و به خانۀ پدر رفت، مرد نتوانست از جفتگیری های پراکنده جلوگیری کند؛ ماده ها هر کدام در زمانی زائیدند. زن پس از چند ماه آشتی کرد و به خانه آمد، دید که خبری از شیر و پنیر نیست، شکوه سر داد. مرد گفت: در تابستان که گذاشتی رفتی شیر را ضایع کردی.

پایان 

 

 

[1] نسخه آدام اسمیت در اقتصاد، مانند نسخۀ داروین است در زیست شناسی. داروینیسم با همۀ «حذف و اضافه ها» هنوز هم مادر و اصل بینش های زیست شناسی است و همین طور است نسخۀ اسمیت که امروز با حذف و اضافه ها، نقض و ابرام ها، مادر و اصل بینش های اقتصادی حاکم بر جهان است.

[2] فریدریش انگِلس (زاده ۱۸۲۰ درگذشته ۱۸۹۵) فیلسوف و مورخ، کمونیست آلمانی نزدیک ترین همکار کارل مارکس بود.

[3] هانری کُربَن (زاده 1902 در گذشتۀ 1978) او به مدت 20 سال، اول هر پائیز به ایران می آمد و در دانشکدۀ ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران تدریس می کرد و در آخر پائیز به پاریس باز می گشت.

[4] از جمله در ذیل آیۀ آخر سورۀ آل عمران، و آیۀ 32 سورۀ زخرف.

[5] مائو زِدونگ- یا مائوتسه تونگ- (زاده 1893- در گذشته 1976) تئوریسین مارکسیسم لنینیسم و سیاست مدار کمونیست بود.

[6] هنری آلفرد کیسینجر (زاده 1923) سیاست مدار، دیپلمات و مشاور ژئوپلیتیک امریکائی است که به عنوان وزیر امور خارجه ایالات متحده امریکا و مشاور امنیت ملی امریکا کار کرده است.

[7] ریچارد میلهوس نیکسون (زاده ۱۹۱۳ – درگذشته ۱۹۹۴) سیاست مدار و سی و هفتمین رئیس جمهور ایالات متحده آمریکا بود

[8] آغاز روابط ایالات متحده با چین، با سفر مخفیانه کسینجر از پاکستان به چین آغاز شد، که به دیپلماسی پینگ پنگ معروف شد. (1970)

[9] سورۀ نساء آیۀ 141.

[10] من لا یحضره الفقیه ج 4 ص 334.

[11]. حضرت امام (ره) در اجتماع مدرسه فیضیه در تاریخ ۱۲ اسفند ۱۳۵۷ بود که فرمودند: «علاوه بر اینکه زندگی مادی شما را می خواهیم مرفه بشود، زندگی معنوی شما را می خواهیم مرفه کنیم. شما به معنویات احتیاج دارید، معنویات ما را این ها بردند. دلخوش نباشید که تنها مسکن می سازیم، آب و برق را برای طبقه مستمند مجانی می کنیم اتوبوس را برای طبقه مستمند مجانی می کنیم دلخوش به این مقدار نباشید معنویات شما را، روحیات شما را عظمت می دهیم».

[12] نطق تلویزیونی مرحوم بازرگان در تاریخ ۲۳ اسفند ۵۷ است. مهندس بازرگان در این مصاحبه تلویزیونی که متن آن در کیهان ۲۴ اسفندماه نیز به چاپ رسیده، ادعاهایی را درباره امام مطرح کرده است.

[13] پس از پیروزی انقلاب اسلامی، تمام بانک های خصوصی در ایران بر اساس لایحه ۶۷۳۸ و سپس لایحه حفاظت و توسعه صنایع مصوبه شورای انقلاب، دولتی شدند. ادغام بانک های خصوصی قبل انقلاب در بانک های دولتی، تا 22 سال دوام داشت ولی از سال های پایانی دهه ۷۰ برخی جریانات فکری، ساز تأسیس بانک خصوصی را کوک کرده و مدام بر اهمیت حضور این بانکها در کشور تأکید می کردند.

[14] رجوع کنید به «جامعه شناسی متعه» در سایت بینش نو www.binesheno.com

[15] رجوع شود به سلسلۀ مقالات «جامعۀ سوئد» در روزنامۀ اطلاعات به تاریخ 22 فروردین تا 12 اردیبهشت 1366

[16] رجوع شود به مشروح مذاکرات مجلس دوم بحث بودجه.

[17] از قبیل: سوئد، سوئیس، انگلیس، مالزی، سنگاپور و …، و مراد مصرف مردم است نه مسافران و نه گردشگران عیاش که بخش عمده ای از درآمد آن کشور ها را تأمین می کنند.