سوره نازعات: آن چه جهان را اداره می کند

سوره نازعات

آن چه جهان را اداره می کند شبکۀ رشته ها و ریسمان هاست. نه قانون نیوتون.

سوره نازعات در ترتیب تاریخی نزول سوره های قرآن، پنجمین سوره از سوره های موضوع بحث ما است که پنج آیه اول آن مورد بحث ما می باشند. در ترجمۀ علی الحساب، این آیه ها را بر دو پایه می توان ترجمه کرد:

اول: بر پایۀ فیزیک نیوتونی و قانون جاذبه و گریز از مرکز، (البته اگر مبنای نیوتون را بپذیریم که مطابق قرآن و مکتب اهل بیت(ع) نمی توان آن را پذیرفت):

1- وَ النَّازِعاتِ غَرْقاً: سوگند به طرف خود کشندگانی که غرق شده ای را به طرف خود می کشند.

1- وَ النَّازِعاتِ غَرْقاً: سوگند به طرف خود کشندگانی که خود در حالت غرق هستند.

هر ماده ای از اتم تا کهکشان ها، همگی در حالت غرق در اقیانوس انرژی هستند. هسته اتم الکترون ها را به طرف خود جذب می کند، خورشیدها سیاره ها را و مرکز کهکشان منظومه ها را. هم کشندگان و هم کشیده شدگان همگی غرق در انرژی هستند.

2- وَ النَّاشِطاتِ نَشْطاً: سوگند به گره زنندگان، یک گره ناشناخته و نامأنوس برای عموم مردم.

3- وَ السَّابِحاتِ سَبْحاً: سوگند به شناورانی که در نوعی شنای ناشناخته و نامأنوس برای عموم، شناورند.

4- فَالسَّابِقاتِ سَبْقاً: پس؛ پیش روندگانی که سبقت ناشناخته و نامأنوس دارند.

5- فَالْمُدَبِّراتِ أَمْراً: پس؛ به دنبال کنندگان امر ویژه.

دوم: بدون توجه به فیزیک نیوتونی: علاوه بر این که در نظر خود غربیان، قانون نیوتون دارای اشکال و اشکالات اساسی است و افرادی مثل انیشتین می کوشیدند یک قانون جایگزین برای آن دست و پا کنند و نتوانستند- و انیشتین در این باره به «انحنای فضا» هم متوسل شد اما نتوانست به جائی برسد- از نظر مکتب قرآن و اهل بیت(ع) نیز نمی توان نظریه نیوتون را پذیرفت. زیرا اولاً: در هیچ آیه و حدیثی[1] اثری از جاذبه و نیروی جاذبه در نظام و سازمان جهان، نمی یابیم.

ثانیاً: اگر مراکز و مراتب جاذبه را پیش برویم می رسیم به مرکز جهان، بدین صورت: هسته اتم الکترون ها را جذب می کند، خورشیدها سیاره های خود را، و سیاره ها قمرهای خود را، مرکز کهکشان مجموعه منظومه های خود را جذب می کند. در این جا باید بگوئیم: مرکز جهان نیز همه کهکشان ها را جذب می کند. و اگر چنین نگوئیم، قانون از کلیّت
می افتد.

در حالی که در همۀ آیات مورد بحث که گذشت، دیدیم که مرکز جهان تنها و فقط «دافعه» دارد و هیچ گونه جاذبه ای در آن نیست. و از این دافعه با تعبیرات: مرسلات: فرستاده شدگان. عاصفات: وزندگان از مرکز به سوی اطراف ششگانه. زاجرات: به پیش رانندگان. ناشرات: نشر دهندگان به شش جانب. ذاریات: شدید وزندگان به سوی شش جانب. که همگی دفع و دافعه هستند.

یک هندوانه از خاک تغذیه می کند و بزرگ می شود؛ غذاهای وارده به درون آن، مواد پیشین را به جلو می رانند. آن چه هندوانه را در این تحول دائمی در صورت خود حفظ
می کند، جاذبه نیست. زیرا هیچ نقطه ای از هندوانه نقاط دیگر آن را جذب نمی کند. بل که آن چه آن را نظام داده رگه ها و رشته های ریسمانی هستند که به اجزای آن وحدت بخشیده و مدیریت می کنند.

کاردی را برداشته و نوک آن را به موضع دُمبارَک هندوانه بگذارید و آن را به دو بخش ببُرید، آن گاه به آن با دقت بنگرید؛ شبکۀ رگه ها، رشته های ریسمانی را مشاهده کنید، خواهید دید که نظام اندام هندوانه اعم از گوشته، تخمه، پوسته، همگی بر آن شبکه مبتنی است. بنابر این سه قانون در کنار هم جهان هندوانه را اداره می کنند: قانون تغذیه، قانون دفع و دافعه، قانون رگ و رشته.

شبکه رگ و رشته در هندوانه مانند شبکه اعصاب در بدن انسان، به ذره ذرۀ اجزای هندوانه، کشیده شده است. در این تشبیه، گوشته های هندوانه را انرژی جهان و توده های تخمۀ آن را کهکشان ها فرض کنید. و پوسته هندوانه را به آسمان اول جهان، تشبیه کنید.[2]

تنها فرق میان نظام و سازمان هندوانه با جهان، این است که: هندوانه از یک جانب خود تغذیه می کند و جهان از مرکز خود.

کدام جاذبه ای در نظام و سازمان هندوانه وجود دارد؟! جهان نیز همین طور.

درست است: ریشه هندوانه غذا را از زمین جذب می کند. اما وقتی که غذا به اولین نقطه پیکر هندوانه می رسد، دیگر جذبی وجود ندارد و هر چه هست دفع است، غذای وارده، وارده های پیشین را به پیش می راند.

نظر به این که غذای جهان از خارج از خودش تامین نمی شود بل که به فرمان «اَمرِ» دائمی، غذایش در مرکز خودش «ایجاد» می شود، بنابر این، همان جذبی که در ریشه هندوانه و خارج از پیکر او است، دربارۀ جهان، وجود ندارد.

مثال دیگر: شاید مثال هندوانه خالی از تشویش ذهنی نباشد، بهتر است مثال دیگری آورده شود: کودکان دهان شان را پر از آب می کنند سپس دهانه بادکنک پلاستیکی را به لب های شان می چسبانند، آب را به درون آن فوت می کنند، این کار را تکرار می کنند و بادکنک بزرگ و بزرگ تر می شود. در این بزرگ شدن بادکنک هیچ جاذبه ای وجود ندارد، هر چه هست دفع و دافعه است. بزرگ شدن و گسترش جهان نیز همین طور است با این فرق که: چیزی از بیرون به درون جهان وارد نمی شود، در مرکز آن ایجاد می گردد.



[1] برای مشاهده احادیث فراوان، رجوع کنید به پی نویس های «تبیین جهان و انسان» در سایت بینش نو

[2] برای شرح بیش تر درباره هفت آسمان، رجوع کنید «تبیین جهان و انسان» در سایت بینش نو