دفاع از محى الدين

دفاع از محى الدين:

در اين كتاب تا اين جا در چند مورد از محى الدين دفاع كرده ام و توضيح داده ام كه بعضى از شارحان سخن او را تخريب كرده اند، و اصل مقصود او را شرح داده ام. در اين جا نيز كه اسم محمود شبسترى آمد مى خواهم از يك حق ضايع شده محى الدين دفاع كنم، بزرگترين امتيازى كه صوفيان و غير صوفيان، حتى گاهى مخالفين تصوف به شبسترى ميدهند، نبوغ ريشه دار و نيرومندى است كه به او نسبت مى دهند و مى گويند: او با آن سن كم توانست در عرصه هائى پرواز كند كه همگنان پرسن و سابقه اش بدان جا نرسيده بودند.

اما آن چه من مى بينم شبسترى چيزى نياورده است هرچه گفته همگى مال محى الدين. است هم آن بيتى كه در بالا مشاهده كرديد و هم سرتاسر گلشن راز جملگى ترجمه سخنان محى الدين است حتى در اين مسئله مسحيت گرائى نيز اشعار زير را دارد:

ز روح الله پيدا گشت اين كار *** كه از روح القدس آمد پديدار.

بود محبوس طفل شير خواره *** به نزد ما در اندر گاهواره.

چو گشت او بالغ و مرد سفر گشت *** اگر مرد است همراه پدر گشت.

عناصر مر تورا چون ام سفليست *** تو فرزند و پدر آباى علوى است.

از آن گفته است عيسى گاه اسرى *** كه آهنگ پدر دارم به بالا.

اما مولوى با همه نزديكى زمانش به زمان محى الدين، هرگز بوى شاگردى از سخنانش بر نمى آيد تا چه رسد به كپى بردارى اى كه محمود شبسترى كرده است. مولوى در مقايسه با شبسترى يك چشمه اى است كه از خود مى جو شد ولى شبسترى بركه اى است كه آب هاى محى الدين را باسطل برداشته و به آن ريخته اند. و پيش تر گذشت كه مولوى در صدد اصلاح تصوف محى الدين و برگردانيدن آن به تصوف فارسى بود.

توضيح: مطابق اصطلاح رايج  لفظ گوساله را آوردم و گرنه، آن چه بنى اسرائيل پرستيد گوساله نبود بل «عجل» بود كه به معنى «گاو نر جوان كه اخته نشده باشد» است. يعنى زيباترين حيوان و نماد زيبايى، قدرت، مقاومت و… پس از آن كه موسى(عليه السلام)آن مجسمه طلائى را پودر كرد و در آب درياى مديترانه ريخت باز قداست گاوهاى زرد طلائى رنگ در ذهن آن مردم ماند و از ذبح آن ها خوددارى مى كردند كه آن ماجراى «بقره» پيش آمد و به دست خود سامرى و خانواده اش يك گاو طلائى جوان كه خام (يعنى زمين را شخم نكرده بود زيرا در آن صورت زيبائى و آن روحيه تسليم ناپذيرى را از دست مى داد) ذبح شد. اما پس از داود و سليمان باز از نو درمعبد يهوديان مجسمه گاو طلائى گذاشته شد. پس نبايد از صوفيان نو پديد گله كرد هميشه سامرى ها مريدانى داشته اند، محى الدين نيز يكى از آن ها.

4ـ تناقض: محى الدين و قيصرى هنگام بحث از به اصطلاح «فيض اقدس و فيض مقدس»، در آغاز آفرينش كائنات به ترتيب زير معتقد هستند:

ابتدا فيض اقدس (پيامبر(صلى الله عليه وآله) از خدا صادر شده، سپس فيض مقدس از فيض اقدس) يعنى همه اشياء نيز از پيامر(صلى الله عليه وآله) صادر شده است.

و مطابق اصول خودشان بايد در سرانجام نيز همه چيز برگردد به فيض اقدس (پيامبر(صلى الله عليه وآله) نه به آدم و از آدم مستقيماً به خدا.

محى الدين در مباحث پيش نيز قاعده فيض مقدس را شكست و نقض كرد. آن جا كه گفت: خاتم الاولياء مستقيماً از معدن خدا همه چيز را دريافت ميكند اما خاتم الرسل  به وسيله جبرئيل مى گيرد. خودش را بى نياز از حلقه فيض اقدس دانست.

اين نكته بس مهم است كه نشان مى دهد محى الدين در فصوص، در برخى از اصول خود كه در آثار پيشين خود آورده تجديد نظر مى كند. لذا ديگر چندان اهميتى به «فيض اقدس و فيض مقدس» نمى دهد، و اين قيصرى است كه به آثار گذشته او چسبيده است همان طور كه طرفداران نوين او در طول صد سال اخير در تهران، اين كار را مى كردند، و جناب آشتيانى مرتب آن ها را نقل مى كند.