خراج و تقسیم بالسّویّۀ آن میان همۀ مسلمانان

خراج و تقسیم بالسّویّۀ آن میان همۀ مسلمانان

در شمارش موارد درآمدهای بیت المال نامی از خراج نیامد، زیرا بحث ما در این فصل به محور «نظام اقتصاد جهانی اسلام» است یعنی نسخۀ نظام اقتصاد برای «امت واحده» و باصطلاح امروزی برای «دهکدۀ جهانی با حاکمیت واحد» است. و در چنین جامعه ای جنگ معنائی ندارد. و لذا در باب خمس نیز آنچه مورد نظر بود «خمس مکاسب» بود نه خمس غنایم جنگی، چنان که در جای خود به شرح رفت.

اما در اینجا لازم می دانم که از جریان بحث خارج شویم و یک مطلب بس مهم را بررسی کنیم، زیرا این مطلب برای تکمیل بحث ما دربارۀ چگونگی هزینه و موارد هزینۀ اموال بیت المال، ضرورت دارد:

در زبانها شایع است که امیرالمومنین علیه السلام، بیت المال را در میان مسلمانان به صورت بالسویّه تقسیم می کرد به صورتی که به زبیر و غلام آزاد شدۀ او سهم مساوی داد. و این را نشانۀ بزرگ عدالت آن حضرت می دانند. در حالی که این موضوع با این صورت، کاملاً نادرست است؛ نه تنها دلیل عدالت آن حضرت نیست بل اهانت بزرگی است به ساحت آن امام. آیا امیرالمومنین برخلاف نصّ آیۀ زکات، بر خلاف نصّ آیۀ خمس و بر خلاف نصّ آیۀ فیئ عمل کرده است!؟!

آنچه او بالسویّه تقسیم کرد فقط درآمد خراج بود نه مطلق بیت المال، همان طور که بیان شد به فرد غیر مستحق و غنی، هیچ چیزی از بیت المال نمی رسد. اموال خراجی، انباری و نیز صندوقی بود که جدا از اصل بیت المال، در کنار بیت المال قرار داشت.

خراج را از اراضی «مفتوح عنوه» می گرفتند. عمر تا حدودی دربارۀ تقسیم خراج، مساوات را رعایت می کرد مگر در مواردی که به نظر خودش مصلحت را در عدم مساوات می دانست.

در خلافت عثمان، این مساوات و نیز رعایت پیام آیه های زکات، خمس و فیئ نیز به شدت متزلزل گشت و بالاخره هر کدام از صحابه در حد باور نکردنی باصطلاح میلیاردر شدند. مثلاً وقتی که زبیر از دنیا رفت 1000 نفر غلام و 1000 نفر کنیز به ارث گذاشت علاوه بر املاک شخصی خود که در حجاز، عراق و مصر داشت و علاوه بر گله های پرشمار شتر و گوسفند.[1]

البته این گونه ثروت ها تنها از محل خراج یا از تعدی ها به اصل بیت المال، حاصل نمی شد. یک جریان ویژه ای که با اصل توصیۀ قرآن و پیامبر (صلی الله علیه و آله) زاویه باز می کرد؛ به جای ریشه کن شدن برده داری روز به روز به تعداد بردگان افزوده می شد. کسانی به همراه بردگان شان به جهاد می رفتند و سهم بردگانشان از غنایم مال آن ها می شد.[2] سوگمندانه باید گفت: کم کم «جهاد فی سبیل الله» به «جهاد فی سبیل اموال» مبدل می شد، به حدی که ابوسفیان همواره با عمر درگیری لفظی داشت و شکوه
می نمود که چرا اجازه نمی دهد که او هم به جهاد برود. او که دیروز برای براندازی اسلام لشکر کشی می کرد امروز می خواهد در راه اسلام جهاد کند (!!!) عمر می دانست که اگر ابوسفیان قدرت مالی بیشتری داشته باشد برای حکومت او خطرناک است و زمینۀ اجتماعی ابوسفیان نیز این خطر را افزون می کرد؛ خاندان امیه از قدیم از سران بزرگ عرب بودند، اما عمر از قبیله درجه سوم برخاسته بود.[3]

 آن موارد مصلحت اندیشی که عمر در تقسیم خراج داشت و به نظر او این کار مصداق «مؤلّفۀ القلوب» بود، در زمان عثمان درجۀ زاویه اش گشادتر شد و شد آنچه که شد.

امیرالمومنین و تقسیم خراج: علی علیه السلام که به خلافت رسید، تقسیم بالسویّه خراج را کاملاً و دقیقاً برنامۀ خود قرار داد؛ به زبیر و غلام آزاد شدۀ او سهم دقیقاً مساوی داد، این بار نیز شد آنچه که شد و جنگ های جمل و صفین و حتی نهروان به راه افتاد و همۀ دارندگان آن ثروت های هنگفت یا علناً و یا در قلب شان از آن حضرت بیزار شدند. و به قول جورج جرداق مسیحی «قُتل فی محراب عبادته لشدة عدالته».[4]

جناب بابائی! این نیز کلیات (= اصول و مبانی) نظام اقتصاد جهانی اسلام، که تقدیم شد. شرح فروعات آن و تدوین شبکۀ عینی و عملی آن به عهدۀ جوانان محقق حوزه است. دست کم باید به قدری که مارکسیست ها و نئومارکسیست ها در اقتصادشان بحث و تدوین کرده اند، کار کنند.

س: نظام اقتصاد اسلامی برای یک کشور در میان کشورها، مثلاً در ایران امروز ما چگونه است؟

ج: این موضوع بماند به جلسه سوم، ان شاءالله.

[1] برای مشاهدۀ ثروت اصحاب، رجوع شود به بخش پایانی کتاب «کابالا و پایان تاریخش» در سایت بینش نو.

[2] حتی برخی خودشان به جهاد نمی رفتند و انبوه بردگان خود را می فرستادند.

[3] از قبیلۀ بنی عدی بوده است.

[4] جورج سمعان جرداق (زاده ۱۹۲۶ – درگذشت ۲۰۱۴) نویسنده لبنانی.