تفسیر علمی قرآن

تفسیر علمی قرآن

تفسیر قرآن بر طبق علوم: برخی ها می گویند نباید قرآن را بر طبق علوم تفسیر کرد.

این سخن در اطلاق خود، درست نیست؛ باید پرسید: قرآن را بر طبق علم تفسیر نکنیم، پس باید بر طبق جهل تفسیر کنیم؟ و همین سخن است که صوفیان «علم و عقل» را «قیل و قال مدرسه» نامیدند و همه چیز اسلام را با تخیلات صوفیانه تفسیر کردند و نام آن را «عرفان» گذاشتند، اگر بگوئیم «قرآن را نباید مطابق نظریه های غیر مسلّم علمی علوم، تفسیر کرد» درست است.

خانمی پژوهشگر کتاب «تبیین جهان و انسان» را مطالعه و پسندیده و تقدیر کرده بود، اما طی یک ایمیل نگرانی خود را ابراز کرده بود که: علوم تجربی متحول و متغیّر است اگر فردا تغییراتی در کیهان شناسی رخ دهد، چه کنیم؟

گفتم: لطفاً کتاب را دوباره بخوانید: در هیچ جای آن کتاب از دست اندرکاران علوم کیهانی پیروی نشده بل که برعکس: همۀ اصول آن را به دنبال خود کشانیده است در مواردی آن ها را ردّ و در مواردی نیز اصلاح کرده است؛ کیهان شناسی امروز،گامی فراتر از «بیگ بنگ» نمی رود و اگر بپرسید: جهان پیش از بیگ بنگ چه حالتی داشته است جز «نمی دانم» پاسخی ندارد، در حالی که مکتب قرآن و اهل بیت(ع) پنج بیگ بنگ پیش از آن و یک واقعه ای پیش از شش بیگ بنگ به نام «ایجاد» که جهان به بزرگی یک نخود ایجاد شده است، پیش رفته و هر چیز را در این باره توضیح داده، نه نمیدانم گفته و نه از مردم خواسته است که این قدر (به اصطلاح) دست درازی نکنید. بل به شدت تشویق هم کرده است. آن همه آیات کیهان شناسی در قرآن، برای چیست؟

بدیهی است اصول و فروع صحیح کیهان شناسی امروز، را نیز تایید می کند. آیا به نظر شما وقتی کیهان شناسی اسلام، خوب و بدون نگرانی ای که شما دارید، می بود که اصول و فروع صحیح کیهان شناسی امروز را نیز رد می کرد-؟

و یا: آیا به نظر شما باید هیچ کاری درباره آیات کیهان شناسی قرآن نکنیم؟ و قرآن را مهجور کنیم؟ پس آن همه آیات برای چه آمده اند؟ معیار تفسیر درست از تفسیر نادرست چیست؟ آیا کنار گذاشتن علوم و تفسیر قرآن بر اساس تخیلات یونانی و بودائی صحیح است؟ باید مکتب با جهل بیان شود؟!

معیار این است: اگر علوم را اصل بگیریم و قرآن را با آن ها تطبیق کنیم، چنین تفسیری نادرست و خیانت است. اما اگر معنی قرآن را با احادیث اهل بیت(ع) دریابیم سپس ره آورد علوم را با آن تطبیق کنیم، هم صحیح است و هم عین حقیقت است.

اگر کسی این معیار را مراعات کند کارش صحیح و انجام این کار نیکو، پسندیده و خدمت به مکتب و علم است حتی کارش واجب کفائی هم است و بالاترین جهاد در راه مکتب است.

ونیز به بخش اوّل «انسان شناسی» آن کتاب توجه کنید: آیا در مسئلۀ بزرگ «خلقت آدم» از ره آورد ترانسفورمیسم تقلید شده است یا آن را به دنبال خود کشیده است؟-؟ و همچنین در بخش دوم انسان شناسی، آیا در مسئله های بزرگ «منشأ جامعه»، «منشأ تاریخ»، «منشأ خانواده»، «منشأ اخلاق» و «منشأ حقوق» از علوم انسانی غربی پیروی کرده یا آن ها را به دنبال تبیینات اهل بیت(ع) کشیده است؟-؟

تطبیق قرآن با هر بینش، مکتب، اندیشه، علم و اصول علمی دیگران، کاری است غلط و مصداق خیانت به قرآن است. اما در شگفتم: هر روز در این کشور و جامعه، همۀ آیات قرآن برطبق اصول و فروع یونانیات و بودائیات تفسیر می شود؛ در کتاب ها، مقاله ها، روزنامه ها، رادیو و تلوزیون و در محافل و گفتمان ها و گفتار ها. حتی یک ثانیه ای نیست که این کار عملی نشود. چرا کسی ککش نمی گزد؟! هم نوشتند و هم در رادیو و تلوزیون به مردم گفتند: شیطان مظهر خدا است. (!!!!! و تعجب الی الابد).

اگر قرآن بر اساس فرضیه های بی پایه علمی و نظریه های ثابت نشدۀ علمی و بر اساس هر سخن بیهودۀ علمی تفسیر شود، بدتر از روش و کار عرفان بازان یونان گرا نخواهد بود.

برخی از این یونان زدگان (آن هم یونان باستان بت پرست) و بودا زدگان، کتاب نوشته و گفتند علم زدگی بد و مردود است.

درست است هر نوع «زدگی» بد و مردود است اما اگر قرار است دچار «زدگی» باشیم علم زدگی حتی در بیمارترین شکلش بهتر از ارتجاع جاهلانۀ یونان زدگی و بودا زدگی است. همۀ محافل فکری دنیا دست از این دو شسته اند اما مرتجعین ما همچنان هم ارتجاع زده و هم آن دوزده، هستند. دشمن نیز تشویق شان می کند.