تشيع اصلاحيه بردار نيست

تشيع اصلاحيه بردار نيست

امويت و عباسيت سخت نيازمند اجانب بود و چاره اى جز اين نداشت كه دست گدائيش به شرق و غرب دراز باشد تا علمى يا «علم نمائى» براى خود دست و پا كند.

اما تشيع نه نياز به ديگران دارد و نه در سيستم و سازمان مكتبش نقص هست تا محتاج وصله و پينه و ترميم توسط افكار و انديشه هاى اجنبى باشد. پيامبر(صلى الله عليه وآله)وامامان شيعه خودشان را عقل كل و خيلى بالاتر از حد نياز بشر مى دانستند و مدعى هستند كه مكتب و دين را براى پيروان شان «اتمام» كرده اند.[1] خواه كسى تشيع را مكتب كامل بداند و خواه كسى آن را با طل بداند در هردو صورت، تشيع اصلاحيه بردار نيست. در نگاه فرد اول يك مكتب كامل، نياز به ترميم ندارد. فرد دوم نيز بايد بداند اين مكتب بر فرض باطل(نعوذباللّه) بودن، آن قدر منسجم پر و قرص است كه بايد اين فرد آن را از بن و بيخ رد كند نه اين كه در صدد اصلاح آن بر آيد. همانطور كه كسروى كرد[2].

بلى درست است و هيچ تعارفى در بين نيست و اين ويژگى منحصر به فرد تشيع است و نيز بزرگترين دليل حقانيت آن است [3] كه مانند دريا هرشيىء اجنبى را كه وارد آن شود، به كنار پرتاب مى كند. مگر خداى نكرده آن وعيد آخرالزمانى شيعه را نيز مبتلا كند.

در كنفرانس چند روزه اى كه دانشگاه تهران به مناسبت سالروز وفات دكتر شريعتى بر گزار كرده بود، موضوع «بررسى آثار شريعتى» را به عهده من گذاشته بودند، از جمله سخنانم اين بود: شريعتى با همه خدمات مؤثرى كه كرد، شهادت را با بهترين وجه تعريف نمود، جهاد و مبارزه را از نو شناسانيد، ماهيت استعمار را بيشتر توضيح داد، علمىو عقلانى بودن اسلام را در حد توانش بيان كرد، افراد تحصيل كرده و دانشگاهى را به اسلام راغب كرد و… اما اشتباهات اساسى نيز دارد از جمله:

1 ـ او نمى تواند آن طورى كه تشيع به «غيب» معتقد است به آن معتقد باشد.

2 ـ او نمى تواند به «عصمت» آن طور كه تشيع معتقد است معتقد باشد.

3 ـ او در صدد ارائه يك نسخه براى اصلاح تشيع بود. و همين امر اورا از موفقيت كامل، محروم كرد.

و تاريخ، اين «حقيقت» را در سيماى «واقعيت» به ما نشان مى دهد هر كس كه در اين مورد  در صدد نسخه پردازى بر آمده شكست خورده است. از زبديه، خطابيه، واقفيه و… تا حسين بن منصور حلاج، نادر شاه افشار و حتى سيد جمال الد ين اسد آبادى كه در همه اهدافش (دستكم در عرصه نظرى) موفق مى گشت اگر نظر اصلاحى به تشيع نداشت.

حسن فتحى سازنده فيلم ملا صدرا كه هر كذب و افترا و بهتان را در جان فيلمش جاى داده و تاريخ را در حدى كه بالاتر از آن امكان ندارد تحريف كرده است از زبان ملا صدرا در اعتراض به شاه عباس آورده است: اين جنگ بى هوده است.

بايد گفت:

1 ـ اين جنگ نه بيهوده بل ظلمى بر اسلام بود، ليكن كى و چه وقت شاهان صفوى به عثمانى حمله كرده اند، هميشه عثمانيان حمله كرده اند و ايرانيان دفاع، پس اعتراض به شاهان عثمانى متوجه است نه به صفويان. وقتى كه شيخ الاسلام استانبول به عنوان پيش تاز، دستش را تا مرفق به عسل فرو مى برد آن گاه آن را در جوال ارزن فرو مى كند سپس به مردم نشان مى دهد كه «بر هر مسلمانى واجب است به تعداد اين ارزن ها شيعه بكشد». كدام جبهه را بايد نكوهش كرد؟ كدام شخص كودن، است كه دفاع را براى شيعه ولو زير پرچم يك شاه، حق مشروع نداند؟

2 ـ حسن فتحى نمى فهمد كه اين سخن در فيلم او هشت سال دفاع مقدس ايران در مقابل صداميان را نيز بى هوده مى كند، شايد وى در اين مورد نيز به بى هودگى باور دارد.

اما اگر او همراه خانواده اش و همسر محترمه اش كه نقش همسر ملاصدرا را بازى مى كند، اهل و ساكن خرمشهر بودند و در زمان اشغال به دست صداميان مى افتادند، چه مى كردند؟ بلى ممكن است در صورت همكارى با صداميان آسيبى براى شان متوجه نمى گشت، ليكن در اين صورت به بى هوده ترين و غير انسانى ترين وضع مبتلا مى شدند.

آيا پاداش شهدا را اين چنين بايد داد؟

راستى اين فيلم چه كار مى كند؟ همه علوم، عقايد، باورها، علما و شخصيت هاى شيعه و خون شهدا را با مرموزترين روندها مستقيماً در خود آگاه مردم و از آن بدتر با «القا» در ناخود آگاه مردم، هدف قرار داده و منهدم مى كند، همه علوم اسلامى را در مقابل جمله هائى از ارسطوئيات صدرا ويران مى كند، نه در مقابل باورهاى اسلامى صدرا.

3 ـ ملا صدرا تبعيد نشده، آن چه ملا صدرا را از اصفهان خارج كرد تشيع بود. كدام سند و مدرك تاريخى نشان مى دهد كه شاه عباس اين همه كينه با او داشت؟ كدام سند و مدرك نشان مى دهد كه تنها اخباريان با صدرا در افتادندـ؟ در زمان شاه عباس اخباريان چنين سلطه اى نداشتند. محقق كركى مجتهد اصولى در زمان شاه طهماسب رئيس تشيع بود و در بار نيز تنها به او مقلد بود و پس از آن نيز هميشه مجتهدان اصولى زمام علمىو فرهنگى را هم در در بار و هم در عرصه كشور در دست داشتند. در تاريخ فيلم سازى جهان چنين بهتانى پديد نشده بود اين فيلم ملا صدرا را نيز ملعبه كرد.

بلى بينش اخباريان در زمان شاه عباس تازه منعقد مى شد، و پس از سقوط صفويه، جان گرفت. آخر اين حقايق تاريخى چرا اين قدر تحريف مى شود و سرنوشت شيعه و تشيع به دست آقاى حسن فتحى و امثالش سپرده مى شودـ؟! حتى قم و محدثين قم نيز مورد استهزا قرار مى گيرند.

4ـ چه كسى؟ كدام مجتهد اصولى اى؟ كدام شيعه شناس و دانشمند شيعى، دانشمندان اخبارى مارا بدين گونه مستحق جسارت ها و گستاخى ها و حريم شكنى ها دانسته است؟!

چرا چنين فيلمى با اين دبدبه و كبكبه در مورد امريكائيان دشمن و ساير دشمنان ساخته نمى شود؟ چرا با سرمايه شيعه بر سر شيعه مى كوبند؟

مجبورش كرده اند در اول فيلم اعلام كند كه اين فقط يك داستان است، اما فيلم تاثيرات تحريفى خودش را مى گذارد با اين اعلام چيزى تغيير نمى كند.

سر گذشت ملا صدرا ذره به ذره مضبوط است او ابتدا شاگرد شيخ بهائى دوم، بود شيخ به نحوى اورا از خود دور كرد و به سوى ميرداماد  حواله كرد. نامه و نامه هاى او به افراد و مير داماد (كه در آن نامه مى خواهد ميرداماد راپارتى كند شايد شاه اورا در ركاب خودش به سفر ببرد) كاملا نشان مى دهد او نه تنها اعتراضى به شاه نداشته است بل به طور روز افزون در صدد تقرب به شاه بوده است.

از جانب ديگر: اين مسلم است كه شاه از امامقلى  ميرزا خواسته بود كه به ملا صدرا كمك كند گرچه ملا صدرا حتى نتوانست در وطن خود شيراز نيز ساكن شود زيرا در ميان مردم شيعه شيراز، جائى نداشت.

5 ـ خود ملا صدرا در آثارش از دست عموم مردم و عموم علماى عصر خود ناله مى كند و همه را به باد فحش مى گيرد نه فقط اخباريان را. مگر فرق اخبارى و اصولى چه قدر است كه در فيلم درست مانند دو مذهب در مقابل هم چيده مى شود؟ حدائق الناظره شيخ يوسف بحرانى اخبارى را باشرح لمعه شهيد ثانى مقايسه كنيد چه قدر و در چند مورد مهم، تفاوت مى يابيد؟

درست است اگر همت مرحوم «بهبهانى» نبود شايد سير اخباريت در آينده شكل ديگرى مى يافت. و صد البته كه اصولى بودن نيز بايد در همان افق بهبهانى تكامل يابد و از افراط پرهيز شود.

به هر حال نمرديم و نسخه پردازى اصلاحيه فيلم سازان براى شيعه را نيز ديديم.



[1]ـ اليوم اكملت لكم دينكم و اتممت عليكم نعمتى و رضيت لكم الاسلام دينا ـ مائده،3.

[2]ـ آن چه كسروى كرد خيلى مردانه تر از روش بعضى ها است و جرم كسروى از جرم بعضى ها خيلى كم تر است.

[3]ـ گويند: شهرستانى همه فرقه هاى اسلامى را منشعب از شيعه مى داند. عرض مى كنم اين سخن عين واقعيت است زيرا حتى مذهب سنّى هم از شيعه منشعب شده است و اساساً لفظ «سنّى» تا زمان مهدى عباسى وجود نداشت. اما منابع سنيان اصطلاح «شيعه على» را از خود پيامبر9 آورده اند.