بررسی حدیث ها به محور سورۀ والعادیات

بررسی حدیث ها به محور سورۀ والعادیات:

در همین سطر های بالا گفته شد حدیث های ادعائی با مشکلات اساسی مواجه هستند:

1- سند ندارند.

2- در محتوا و در اصل موضوع متناقض همدیگر هستند؛ هر کدام دیگری را از اصل و اساس، نفی و تکذیب می کنند و مصداق اتم «تعارضا تساقطا» هستند.

3- حالت افسانه ای دارند و محتوای شان با هیچ مدرک تاریخی تایید نشده.

4- در آینده با دلایل متقن روشن خواهد شد که اساساً سوره عادیات مکّی است و ربطی به امور جهاد ندارد و همچنین ارتباطی با شتران حج ندارد. زیرا حج نیز پس از هجرت تشریع شده و خداوند به حج عصر جاهلی سوگند یاد نمی کند.

اما در میان حدیث ها، دو حدیث هست که سلسله سند نیز دارند:

حدیث اول: تفسیر نورالثقلین از امالی طوسی(ره): إبراهيم بن إسحاق الأحمري، قال: حدثنا محمد بن ثابت و أبو المغراء العجلي، قال: حدثنا الحلبي، قال: سألت أبا عبد الله(ع) عن قول الله عز و جل: «وَ الْعادِياتِ ضَبْحاً»، قال: وجّه رسول الله(ص)… . یک ماجرای نظامی به فرماندهی حضرت علی(ع) را شرح می دهد.

بررسی سلسله سند: فرد اول: خود شیخ طوسی می گوید: ابراهيم بن اسحاق، ابوالاسحاق الاحمري النهاوندی، کان ضعیفاً فی حدیثه، متّهماً فی دینه[1]: ابراهيم بن اسحاق احمري کنیه اش ابو الاسحاق و نسبش به نهاوند می رسد، در حدیث ضعیف است و در دین متّهم است. یعنی حتی اصل دین او نیز به زیر سئوال رفته است.

نجاشی نیر در رجالش همین سخن را دربارۀ او دارد[2].

آن چه در بالا آمده «الاحمري» است و در موارد دیگر که ارتباطی با بحث ما ندارد، گاهی از او با «ابراهيم بن اسحاق، ابوالاسحاق الاحمر» بدون حرف «ی» آمده و گاهی با «ابراهيم بن اسحاق الاحمر» آمده، علاوه بر این که آن موارد ربطی به بحث ما ندارد، مرحوم خوئی می گوید: همگی یک شخص هستند[3].

فرد دوم: در متون رجالی، هیچ کسی به نام محمد بن ثابت، توثیق نشده است.

فرد سوم: ابوالمغراء العجلی: توثیق نشده[4].

و مهم تر این که: تنها دو فقره از سلسله سند ذکر شده: ابراهيم بن اسحاق احمري، و فرد دوم و سوم در کنار هم تنها یک فقره را تشکیل می دهند و فاصلۀ تاریخی میان مرحوم شیخ طوسی و امام صادق(ع) نیازمند فقرات زیادی هست که هیچ کدام حضور ندارند. و سند حدیث با ارسال هنگفت روبه رو است.

حدیث دوم: تفسیر منسوب به علی بن ابراهیم: حَدَّثَنَا جَعْفَرُ بْنُ أَحْمَدَ، عَنْ عُبَيْدِ بْنِ مُوسَى قال حَدَّثَنَا الْحَسَنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي حَمْزَةَ، عَنْ أَبِيهِ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع فِي قَوْلِهِ: «وَ الْعادِياتِ ضَبْحاً»: قَال‏:…،که باز یک ماجرای نظامی به شرح رفته است.

بررسی سلسلۀ سند این حدیث:

1- پیش تر گفته شد که خود نویسندۀ تفسیر علی بن ابراهیم، فرد مجهولی است و آن تفسیر از علی بن ابراهیم نیست که متاسفانه جای گاه و نقش مهمی در متون تفسیری شیعه پیدا کرده است.

2- جعفر بن احمد: در تفسیر قمی ذیل آیه 44 سورۀ انعام: «فَلَمَّا نَسُوا ما ذُكِّرُوا بِهِ فَتَحْنا عَلَيْهِمْ أَبْواب…» نیز حدیثی از جعفر بن احمد آمده. با این که از اصحاب امام صادق(ع) بوده، توثیق نشده است.[5]

3- عبید بن موسی: در تفسیر منسوب به علی بن ابراهیم ذیل آیه «قُلْ إِنَّما أَنَا بَشَرٌ مِثْلُكُمْ» باز جعفر بن احمد حدیثی از عبید بن موسی نقل کرده است. گاهی با عبارت عبید الله بن موسی العبسی نیز از او یاد شده، از اصحاب امام صادق(ع) است[6]اما توثیق نشده.

4- حسن بن علی بن ابی حمزه: به قول علمای رجال، او واقف بن واقف و فرد کذّاب، وضّاع (جعل کننده) است.[7]

واقعیت این است که دربارۀ آیات مورد بحث ما که در آغاز پنج سوره هستند، هیچ حدیثی وجود ندارد حتی حدیث ضعیفی که بتوان آن را در حد یک «قرینه» برای ترجیح یک احتمال بر احتمالات دیگر دانست، به طوری که همۀ مفسرین پس از آن که اشاره به آن ها کرده اند احتمالات دیگر را مرجوح ندانسته اند.

و تعجب از علاّمه طباطبائی است: احادیثی که او در المیزان آورده بیشترین شان حدیث های این چنینی هستند، کمتر حدیثی در المیزان پیدا می شود که سلسلۀ سند داشته باشد و در


میان آن ها نیز کمتر حدیثی می یابید که سلسلۀ سندش توثیق شده باشد، و در میان همین موارد خیلی اندک که سند موثق دارند کمتر سندی می یابید که در حدّ «صحیح مصطلح» باشد.



[1]  معجم رجال الحدیث، خوئی، ج1، ص186

[2]  همان

[3]  همان

[4] معجم رجال خوئی، ج23، ص64

[5]  همان، ج5، ص16

[6]  همان، ج12، ص94 و 95

[7]  علامه حلی در «خلاصه» ص 336- محدث نوری در «خاتمه المستدرک» ج4، ص244- جامع الروات اردبیلی ج1، ص208- معجم الرجال الحدیث (خوئی) ج6، ص18- رجال ابن الغضائری ص51 و 186