بخش چهارم: الْحُبِّ فِي اللَّهِ وَ الْبُغْضِ فِي اللَّه‏ معیار سلامت شخصیت

 

بخش چهارم

الْحُبِّ فِي اللَّهِ وَ الْبُغْضِ فِي اللَّه‏ معیار سلامت شخصیت

باید مؤمن نسبت به ستمگران خشم و غیظ داشته باشد

مکتب و لیبرالیسم

روحیّۀ لیبرالیستی آفت بزرگ مکتب است

 

اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ وَ أَعْدِنِي عَلَيْهِ عَدْوَى حَاضِرَةً، تَكُونُ مِنْ غَيْظِي بِهِ شِفَاءً، وَ مِنْ حَنَقِي عَلَيْهِ وَفَاءً: خدایا بر محمد و آلش درود فرست، و مرا در برابر او نصرت ده نصرتی حاضر و معجّل، تا شفای غیظ من که به او دارم شود، و بغض من از او گرفته شود.

 

شرح

 

لغت: حَنَق: لفظ دیگری است به معنای همان غیظ و بغض.

دو اصل از عقاید شیعه، و مسلّم است: عدم ظلم پذیری که بحثش گذشت. و عدم بغض و کینه به خاطر امور مادّی. زیرا بغض و کینه به خاطر امور مادّی غیر از اینکه روح آدمی را بیمار کند و آفت جان باشد، فایده ای ندارد. و همینطور است هر بغض و کینه ای که به محور حقوق فردیت فرد باشد. اما نوع دیگری از بغض و کینه هست که نه تنها آدمی را بیمار نمی کند بل لازم و ضروری و سلامتی بخش بر روح انسان است؛ این همان «الْحُبِّ فِي اللَّهِ وَ الْبُغْضِ فِي اللَّهِ» است.

اینک این بخش از دعا را چگونه معنی کنیم؟ آیا (نعوذ بالله) امام را یک شخص کینه توز و مبلّغ کینه توزی بدانیم؟ بدیهی است که چنین تفسیری غلط است و هیچ فرد فهمیده ای- خواه مسلمان و غیر مسلمان- چنین چیزی را نمی پذیرد.

پس این سه جمله دلالت کامل و قاطع دارند که این دعا در جهت و بستر اجتماعی جریان دارد و مراد از ستم و نالیدن از ستمگران، ستم هائی است که بر دین و مکتب می شود؛ مقصود امام کسانی هستند که به آئین و مکتب او ستم می کنند خواه به صورت موردی و خواه به صورت بدعت و قوانین عام شمول. و این همان موضوع است که در شرح «عنوان این دعا» دربارۀ عبارت «أَوْ رَأَى مِنَ الظَّالِمِينَ مَا لَا يُحِب‏» بیان شد.

اسلام هرگز دربارۀ حقوق فردی به بغض و کینه توزی دعوت نکرده است بل فرموده است:

1- آیۀ 134 سورۀ آل عمران: «الْكاظِمينَ الْغَيْظَ وَ الْعافينَ عَنِ النَّاس».

2- آیۀ 199 سورۀ اعراف: «خُذِ الْعَفْوَ وَ أْمُرْ بِالْعُرْفِ».

3- آیۀ 22 سورۀ نور: «وَ لْيَعْفُوا وَ لْيَصْفَحُوا».

4- آیۀ 14 سورۀ تغابن: «وَ إِنْ تَعْفُوا وَ تَصْفَحُوا وَ تَغْفِرُوا فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحيم».

5- آیۀ 40 سورۀ شوری: «وَ جَزاءُ سَيِّئَةٍ سَيِّئَةٌ مِثْلُها فَمَنْ عَفا وَ أَصْلَحَ فَأَجْرُهُ عَلَى اللَّه». آیا امام سجاد علیه السلام بر خلاف این آیه، انتقام جوئی شخصی را بر «اجر علی الله» ترجیح می دهد!؟! هرگز چنین نیست.

امام سجاد دشمن بنی امیّه است اما این دشمنی نه به خاطر آن است که آنان پدرش را کشته اند، بل به جهت آن است که آنان یک امام را شهید کرده اند؛ حق را کشته اند. حتی اگر یک فرد معمولی نیز بناحق کشته شود قاتل او مشمول «الْبُغْضِ فِي اللَّه‏» می شود.

الْحُبِّ فِي اللَّهِ وَ الْبُغْضِ فِي اللَّه‏: گفته شد که الْحُبِّ فِي اللَّهِ وَ الْبُغْضِ فِي اللَّه‏، نه تنها بیماری نیست و سر از عقده روانی در نمی آورد، بل حاکی از سلامت روح، و ظلم ستیزی، منزّه بودن از بیماری ریاء، و نفروختن دین به دنیا، بویژه نفروختن دین خود برای دنیای دیگران، و سلامت از دیگر بیماری های شخصیتی می باشد. و تنها معیار سلامت شخصیت در این مبحث، الْحُبِّ فِي اللَّهِ وَ الْبُغْضِ فِي اللَّه است. اکنون به چند آیه توجه کنید:

1- آیۀ 4 سورۀ ممتحنه: «قَدْ كانَتْ لَكُمْ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ في‏ إِبْراهيمَ وَ الَّذينَ مَعَهُ إِذْ قالُوا لِقَوْمِهِمْ إِنَّا بُرَآؤُا مِنْكُمْ وَ مِمَّا تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ كَفَرْنا بِكُمْ وَ بَدا بَيْنَنا وَ بَيْنَكُمُ الْعَداوَةُ وَ الْبَغْضاءُ أَبَداً حَتَّى تُؤْمِنُوا بِاللَّهِ وَحْدَه‏»: برای شما اسوۀ خوبی در ابراهیم و کسانی که با او بودند، هست؛ هنگامی که به قوم (کافر) خود گفتند: ما از شما و از آنچه غیر از خدا می پرستید بیزاریم و به راه و باور شما کافریم و میان ما و شما عداوت و بغض ابدی خواهد بود تا مگر که به خدای یگانه ایمان بیاورید.

2- آیه های 14 و 19 و 22 سورۀ مجادله: «أَ لَمْ تَرَ إِلَى الَّذينَ تَوَلَّوْا قَوْماً غَضِبَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ ما هُمْ مِنْكُمْ وَ لا مِنْهُمْ وَ يَحْلِفُونَ عَلَى الْكَذِبِ وَ هُمْ يَعْلَمُونَ»: آیا ندیدی کسانی را که دوستی می کنند با قومی که مورد غضب خدا هستند، آنان نه از شما هستند و نه از آنان، سوگند دروغ یاد می کنند (که از شما هستند) در حالی که خودشان می دانند که از شما نیستند. «اسْتَحْوَذَ عَلَيْهِمُ الشَّيْطانُ فَأَنْساهُمْ ذِكْرَ اللَّهِ أُولئِكَ حِزْبُ الشَّيْطانِ أَلا إِنَّ حِزْبَ الشَّيْطانِ هُمُ الْخاسِرُونَ»: شیطان بر آنان مستولی شده و یاد خدا را از خاطر آنها برده، آنانند حزب شیطان، بدانید: حزب شیطان زیانکارانند. «لا تَجِدُ قَوْماً يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ يُوادُّونَ مَنْ حَادَّ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ لَوْ كانُوا آباءَهُمْ أَوْ أَبْناءَهُمْ أَوْ إِخْوانَهُمْ أَوْ عَشيرَتَهُمْ أُولئِكَ كَتَبَ في‏ قُلُوبِهِمُ الْإيمانَ وَ أَيَّدَهُمْ بِرُوحٍ مِنْهُ وَ يُدْخِلُهُمْ جَنَّاتٍ تَجْري مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ خالِدينَ فيها رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَ رَضُوا عَنْهُ أُولئِكَ حِزْبُ اللَّهِ أَلا إِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْمُفْلِحُون‏»: مردمی را که ایمان به خدا و قیامت دارند نمی یابی که با دشمنان خدا و رسولش دوستی کنند، گرچه پدران شان، یا فرزندان شان، یا برادران، یا خویشان شان باشند. آنان کسانی هستند که خداوند ایمان را بر صفحۀ دل هایشان نوشته و بوسیله روحی از ناحیۀ خودش آنان را تقویت کرده، و وارد می کند آنان را به بهشتی که از زیر درختانش نهرها جاری است، در آنجا جاودان هستند، خدا از آنان راضی است و آنان نیز از خدا راضی هستند، آنان حزب الله هستند و بدانید که حزب الله پیروز و رستگارانند.

نکته: 1- این آیه ها جامعه بشری را به دو بخش تقسیم می کند: کافران و مسلمانان. سپس مسلمانان را به دو حزب تقسیم می کند: حزب الله و حزب شیطان؛ آن مسلمانانی که اهل تبرّی نیستند و با کافران روابط دوستی دارند را حزب شیطان نامیده است. بنابراین تولّی و تبرّی معیار حزب الله بودن، و حزب شیطان بودن است. و آیه های دیگر نیز در این باره هست.

تولّی و تبرّی در حدیث: 1- از امام صادق علیه السلام: مَنْ أَحَبَّ لِلَّهِ وَ أَبْغَضَ لِلَّهِ وَ أَعْطَى لِلَّهِ‏ فَهُوَ مِمَّنْ كَمَلَ إِيمَانُهُ[1]: هر کس دوست دارد برای خدا، و مبغوض دارد برای خدا (حبّ و بغضش به خاطر خدا باشد) دهش و بخشش نیز برای خدا باشد، او از کسانی است که ایمانش کامل شده است.

2- قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) لِأَصْحَابِهِ أَيُّ عُرَى الْإِيمَانِ أَوْثَقُ فَقَالُوا اللَّهُ وَ رَسُولُهُ أَعْلَمُ وَ قَالَ بَعْضُهُمُ الصَّلَاةُ وَ قَالَ بَعْضُهُمُ الزَّكَاةُ وَ قَالَ بَعْضُهُمُ الصِّيَامُ وَ قَالَ بَعْضُهُمُ الْحَجُ‏ وَ الْعُمْرَةُ وَ قَالَ بَعْضُهُمُ الْجِهَادُ فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص لِكُلِّ مَا قُلْتُمْ فَضْلٌ وَ لَيْسَ بِهِ وَ لَكِنْ أَوْثَقُ عُرَى الْإِيمَانِ الْحُبُّ فِي اللَّهِ وَ الْبُغْضُ فِي اللَّهِ وَ تَوَالِي أَوْلِيَاءِ اللَّهِ وَ التَّبَرِّي مِنْ أَعْدَاءِ اللَّهِ[2]: رسول خدا صلی الله علیه و آله به اصحابش فرمود: کدام پایه (و عنصر) ایمان در استحکام ایمان مهمتر است؟ گفتند: خدا و پیامبرش بهتر می داند؛ آنگاه برخی گفتند: نماز. برخی دیگر گفتند: زکات. برخی: روزه. برخی: حج و عمره. برخی جهاد. فرمود: همۀ اینها که گفتید دارای فضیلت و مهم هستند اما آنچه مورد سؤال من است نیستند. محکمترین پایه و عنصر ایمان، الْحُبِّ فِي اللَّهِ وَ الْبُغْضِ فِي اللَّهِ و دوستی با دوستان خدا و تبرّی از دشمنان خدا، است.

3- امام صادق فرمود: سه چیز از نشانه های مؤمن است: عِلْمُهُ بِاللَّهِ وَ مَنْ يُحِبُّ وَ مَنْ يُبْغِض‏[3]: خدا شناسی اش، و شناختش در اینکه چه کسی را باید دوست بدارد و چه کسی را مبغوض بدارد.

شناخت: در این بیان امام، شناخت کسی که باید محبوب باشد و کسی که باید مبغوض باشد، یک تکلیف مهم در حد تکلیف شناخت خدا، شمرده شده است.

4- امام صادق علیه السلام فرمود: كُلُّ مَنْ لَمْ يُحِبَّ عَلَى الدِّينِ وَ لَمْ يُبْغِضْ عَلَى الدِّينِ فَلَا دِينَ لَهُ[4]: هر کس دوست داشتنش به خاطر دین، و مبغوض داشتنش به خاطر دین نباشد، پس او دین ندارد.

مرحوم علامه مجلسی در بحار (ج 66 ص 236 تا 254) سی و چهار حدیث دیگر (علاوه بر حدیث هائی که در ابواب دیگر آورده) در این باره نقل کرده است.

این دعای چهاردهم صحیفه نیز که امام علیه السلام در مقام بغض و غیظ نسبت به ستمگران است، بر اساس همین الْحُبِّ فِي اللَّهِ وَ الْبُغْضِ فِي اللَّهِ است و آن ستمی که مورد نظرش است و دعائی که بر علیه ستمگر می کند نیز بر همین معیار است. یعنی شامل ستم هائی هست که بر فرهنگ، دین و مذهب او می شوند، نه فقط منافع شخصی خودش.

و باید تکرار کرد: در اثر استجابت این دعاها است که مکتب تشیع با وجود آن همه تهاجمات تاریخی که برای براندازیش شده، همچنان پایدار مانده است. و برای یک محقق، مهم این است که دریابد: در طول تاریخ بشر هیچ مکتبی به اندازۀ تشیع مورد هجوم نبوده، و هیچ مکتبی نتوانسته مانند تشیع مقاومت و بقاء داشته باشد. و همین بقاء و دوام همان «شفای غیظ امام، و استیفای بغض آن حضرت» است که می گوید: تَكُونُ مِنْ غَيْظِي بِهِ شِفَاءً، وَ مِنْ حَنَقِي عَلَيْهِ وَفَاءً.



[1] کافی، ج 2 ص 124 ط دار الاضواء.

[2] همان، ص 125- 126.

[3] همان، ص 126.

[4] همان، ص 127.