بخش چهاردهم: دعا، قضا و قدر

بخش چهاردهم

دعا، قضا و قدر

آنچه خدا از بنده می خواهد، امام همان را از خدا می خواهد

بشارت به بندۀ مؤمن

رابطۀ انسان با خدا

نشاط

وسیلۀ بشارت و چگونگی آن

 

اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ قِنِي مِنَ الْمَعَاصِي، وَ اسْتَعْمِلْنِي بِالطَّاعَةِ، وَ ارْزُقْنِي حُسْنَ الْإِنَابَةِ، وَ طَهِّرْنِي بِالتَّوْبَةِ، وَ أَيِّدْنِي بِالْعِصْمَةِ، وَ اسْتَصْلِحْنِي بِالْعَافِيَةِ، وَ أَذِقْنِي حَلَاوَةَ الْمَغْفِرَةِ، وَ اجْعَلْنِي طَلِيقَ عَفْوِكَ، وَ عَتِيقَ رَحْمَتِكَ، وَ اكْتُبْ لِي أَمَاناً مِنْ سُخْطِكَ، وَ بَشِّرْنِي بِذَلِكَ فِي الْعَاجِلِ دُونَ الْآجِلِ، بُشْرَى أَعْرِفُهَا، وَ عَرِّفْنِي فِيهِ عَلَامَةً أَتَبَيَّنُهَا. (34) إِنَّ ذَلِكَ لَا يَضِيقُ عَلَيْكَ فِي وُسْعِكَ، وَ لَا يَتَكَأَّدُكَ فِي قُدْرَتِكَ، وَ لَا يَتَصَعَّدُكَ فِي أَنَاتِكَ، وَ لَا يَئُودُكَ فِي جَزِيلِ هِبَاتِكَ الَّتِي دَلَّتْ عَلَيْهَا آيَاتُكَ، إِنَّكَ تَفْعَلُ مَا تَشَاءُ، وَ تَحْكُمُ مَا تُرِيدُ، إِنَّكَ عَلَى كُلِّ شَيْ‏ءٍ قَدِيرٌ: خدایا، بر محمد و آلش درود فرست، و مرا از گناهان بازدار، و مرا در اطاعت خود به کار گیر، و به من زیبائی اِنابه عطا کن، و مرا بوسیلۀ توبه ام پاک کن، و مرا با حفظ و نگهداریت یاری کن، و مرا با اصلاح (درونم) به سلامتی (شخصیتم) برسان و شیرینی مغفرت را به من بچشان، و مرا رها شدۀ عفوت و آزاد شدۀ رحمتت قرارده و (در نامۀ عملم) ایمنی از خشمت را برایم بنویس، و بشارت این (اَمان) را در عاجل (دنیا) پیش از آجل (آخرت) به من برسان؛ بشارتی که آن را درک کنم، و در آن (بشارت) علامتی را به من نشان بده تا آن را بخوبی بشناسم، زیرا که این خواسته های من از گنجایش توان تو بیرون نیست و تو را با قدرتی که داری به زحمت نمی اندازد، و در حلم تو بر تو فراز نمی آید (از گنجایش حلم تو خارج نیست). و در فراوانی موهبت هایت که آیه هایت به آن دلالت دارد تو را خسته نمی کند؛ که تو هر چه بخواهی انجام می دهی، و هر چه بخواهی حکم می کنی، تو بر هر چیزی توانا هستی.

 

شرح

 

امام علیه السلام، در این بخش 10 خواسته را ردیف کرده و از خداوند می خواهد: 1- او را از گناهان حفظ کند، 2- وجودش را در طاعت به کارگیرد، 3- بطور زیبا از گناه رویگردان کند، 4- بوسیلۀ توبه پاکش کند، 5- در دوری جستن از گناه یاریش کند، 6- در جهت عافیت اصلاحش کند، 7- شیرینی مغفرت را به او بچشاند، 8- او را با عفوش رها سازد و با رحمتش آزاد کند، 9- در نامۀ اعمالش برایش اَمان بنویسد، 10- بشارت این اَمان را برایش بدهد.

پیش از هر سخنی، دو مطلب قابل بررسی است:

1- آنچه خداوند از بنده می خواهد امام همان ها را از خدا می خواهد: پر واضح است همۀ این خواسته های دهگانه را خداوند از انسان می خواهد و امام برگشته و همۀ آنها را از خدا می خواهد. از اینجا می فهمیم که: برای عمل به نیکی ها و دوری از بدی ها، خواست و توجه خدا نیز لازم است؛ انسان حتی برای اعمال نیک نیز «مفوّض» و «به سر خود رها شده» نیست؛ درست است دارای اختیار و اراده است اما «اختیار» با تفویض فرق دارد: «لَا جَبْرَ وَ لَا تَفْوِيضَ بَلْ أَمْرٌ بَيْنَ أَمْرَيْن‏».

هر حادثه ای که در کل کائنات، در کرۀ زمین، در وجود انسان، در اعمال انسان رخ بدهد دارای دو جنبه است: جنبۀ قَدَری و جنبۀ قضائی. خداوند این ده مطلب را از انسان بعنوان تکلیف می خواهد، تکلیف بر قَدَرها مبتنی است[1] که انسان از آنها استفاده کرده و تکلیف را به جای آورد. کسی که یک بنّا را مکلف می کند که دیواری را بسازد یعنی از او می خواهد مطابق فرمول های طبیعت آجرها را بسازد، ملات را با فرمول های دیگر آماده کند، از فرمول های شاقول؛ شمشه، نخ بنّائی، و…، استفاده کند تا تکلیف را به جای آورد.

همینطور تکلیفی که خدا از بنده اش می خواهد مبتنی بر قَدَرها است و غیر از قَدَرها چیزی در اختیار انسان نیست، جنبۀ قضائی اعمال، رفتارها، خوب شدن و نیکوکار شدن ها، با خداوند است و از توان انسان خارج است. پس آنچه خدا می خواهد بر اساس و در بستر قَدَر است و آنچه دعا کننده می خواهد در جهت قضا و خواست الهی است.

هیچ کسی هیچ عملی را خارج از ملک خدا، و فارغ از خدا، بطور تفویضی و کاملاً خودسر، انجام نمی دهد. انسان بر اساس امر بین امرین عمل می کند و بر اساس امر بین امرین محاسبه و مجازات می شود.

دعا: جایگاه دعا، نقطۀ تماس جریان قدرها با جریان قضا است؛ امام می گوید: خدایا من می خواهم خوب و نیکوکار باشم و از قدرها در جهت اعمال نیک استفاده کرده و به تکلیف عمل کنم، تو نیز لطف کن تا قضا و خواست تو در همین جهت باشد و مرا یاری کند.

خود دعا کردن که یک عبادت و «مخّ عبادت» است یک عمل است؛ این نیز مشمول همان دو جنبگی است و اگر خواست الهی موافق نباشد انسان نمی تواند زبان، قلب، حنجره (و فرمول های وجود خود) را برای دعا به کار بگیرد. که «وَ ما تَشاؤُنَ إِلاَّ أَنْ يَشاءَ اللَّهُ»[2]؛ و نمی توانید نیکی خواه باشید و نمی توانید درصدد اعمال خیر باشید مگر آنکه خدا بخواهد.

مسئلۀ قضا و قدر و چگونگی «امر بین امرین» سخت پیچیده است در مباحث گذشته نیز بحث هائی شده و شرح بیشتر به کتاب «دو دست خدا» ارجاع شده و در اینجا نیز به آن کتاب ارجاع می شود.

2- بشارت و نشاط: امام از خدا می خواهد که به او بشارت بدهد که این خواسته های دهگانه اش برآورده شده است. در حالی که قبلاً در قرآن دربارۀ همۀ آنها بشارت داده شده؛ آن همه آیات فراوان در قرآن آمده همگی در اصل به محور همین خواسته های دهگانه است بویژه دربارۀ مغفرت (که در کلام امام هست) با نام و عنوان آمده «إِنَّما تُنْذِرُ مَنِ اتَّبَعَ الذِّكْرَ وَ خَشِيَ الرَّحْمنَ بِالْغَيْبِ فَبَشِّرْهُ بِمَغْفِرَةٍ»[3]. و نیز دربارۀ «انابه» که سومین خواسته امام است باز با نام و عنوان آمده «وَ الَّذينَ اجْتَنَبُوا الطَّاغُوتَ أَنْ يَعْبُدُوها وَ أَنابُوا إِلَى اللَّهِ لَهُمُ الْبُشْرى‏»[4] حتی بشارت عاجل (در دنیا) و بشارت آجل (در آخرت) را نیز داده است: «لَهُمُ الْبُشْرى‏ فِي الْحَياةِ الدُّنْيا وَ فِي الْآخِرَةِ»[5].

پس امام علیه السلام با وجود این همه آیه های بشارت، چه بشارتی را می خواهد؟ امام یک بشارت دیگر می خواهد و آن «بشارت در بشارت» است؛ می خواهد به او بشارت داده شود که خودش بطور معین از مصداق های بشارت های قرآنی است. به لفظ «دون» توجه کنید؛ می گوید: اولاً آن بشارت های قرآنی آجل است و در محشر مشخص خواهد شد که چه کسانی از مصادیق آنها هستند، من همین امروز عاجلاً می خواهم که به من بشارت دهی که از مصادیق آنها هستم. ثانیاً بشارتی می خواهم که کاملاً برایم مشخص و دارای علامتی باشد تا برایم واضح باشد. امام یک بشارت ویژه از خدا می خواهد. چرائی این خواسته و نقش چنین بشارتی چیست؟

بشارت ویژه و رابطۀ انسان با خدا: در مباحث گذشته مکرر دیدیم که رابطۀ انسان با خداوند بر اساس «خوف و رجاء» است. اگر به کسی چنین بشارت ویژه ای که امام می خواهد داده شود، از دایرۀ خوف و رجاء خارج شده و به «غرور» می رسد. در گذشته نیز دربارۀ غرور بحثی گذشت.

امام که بنمایندگی از انسان (کل انسان) با خدا سخن می گوید و از او اَمان نامه می طلبد و سپس بشارت نوشته شدن این امان نامه را می خواهد، در این صورت آیا مرادش خارج شدن انسان از دایره خوف و رجاء است؟ بدیهی است که هرگز چنین نیست. و در مباحث گذشته بیان شد که خداوند هیچ تعهدی به هیچ کسی نداده و نمی دهد و لذا اشرف المرسلین (صلی الله علیه و آله) از خوف خدا می لرزد و می گرید، و همچنین امیرالمؤمنین علیه السلام و دیگر انبیاء و ائمه. پس معلوم می شود که مقصود امام علیه السلام چیز دیگری است، به شرح زیر:

تعادل میان خوف و رجاء: دو کفه خوف و رجاء باید متعادل باشند، بدکاران و عاصیان کفه خوف را سبک می کنند، و آفتی که مؤمنین و نیکوکاران را تهدید می کند سبک بودن کفه رجاء است. زیرا خوف را دارند که مؤمن و نیکوکار شده اند. و امام آن بشارت را نمی خواهد که موجب اطمینان شود لطمه به خوف بزند. مراد امام پیام آیه «بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ»[6] است[7].

انسان موجود مضطرب است؛ کشمکش روح غریزه و روح فطرت لحظه ای او را از اضطراب فارغ نمی گذارد، تنها یاد خدا است که آرامشی به درون او می دهد. اما این موجود مضطرب در همان «یاد خدا» نیز دچار نگرانی است که آیا این یاد کردن، یاد کردن درستی بوده یا نه؟-؟ امام با لفظ «أَتَبَيَّنُهَا= بشناسم آن را» از خدا می خواهد که این اضطراب دوم و نگرانی نیز برطرف شود و شخص نسبت به اعمال خود و ایمان خود اطمینان داشته باشد. والاّ همۀ اعمال نیک خود را به زیر سؤال می برد و دچار «یأس» می گردد که پیشتر از بیان قرآن و حدیث دیدیم که یأس خطرناکترین حالت است.

نشاط: انسان موجودی است که عمل بد او را برای اعمال بد دیگر می کشاند. و عمل نیک نیز او را به اعمال نیک دیگر می کشاند. اطمینان مذکور نشاط آور است و نشاط نیز هم به زندگی «سر زندگی» می دهد و هم به اعمال نیک تشویق می کند. امام که بنمایندگی از انسان سخن می گوید به ما یاد می دهد که آن 9 خواسته را از خدا بخواهید که همۀ خیرات و سعادات در آنها است، اما بدانید که حتی نایل شدن به آنها کافی نیست بدنبال شان، اطمینان و نشاط را نیز بخواهید، و با این خواستۀ دهم به کمال ایمان و سلامت و آرامش درون می رسید. و در این حالت، انسان «احساس امان» از عذاب آخرت می کند اما مشروط، مشروط به ادامۀ همین راه و حفاظت از خواسته های نه گانه. و در این مرحله است که محور خوف و رجاء، «حفاظت از همین ها» می گردد.

وسیلۀ بشارت و چگونگی آن: در بیان امام مسلّم گرفته شده که خداوند این بشارت را به انسان می دهد، همگان که پیامبر یا امام نیستند که بشارت را از طریق وحی یا با رابطه ای که امام با غیب دارد، دریافت کنند، و چون امام بنمایندگی از همۀ انسان ها سخن می گوید، پس طریق دریافت این بشارت چیست؟ برای این مطلب دو طریق وجود دارد:

طریق اول خود همان خواسته های نه گانه است به هر میزان و درجه ای که دریافت شوند به همان میزان انسان را به این اطمینان و نشاط نزدیک می کنند. و در واقع خواستۀ دهم امام کمال خواسته های نه گانه است که اگر خداوند آنها را بطور کامل بدهد، اطمینان و نشاط نیز حاصل شده است. و هر انسانی به تجربه در پی اعمال نیکش این نشاط را با درجۀ متناسب با آن عمل احساس کرده و در می یابد.

طریق دوم: کلینی (قدس سره) از امام باقر علیه السلام آورده است: مردی از رسول خدا (صلی الله علیه و آله) معنی آیه «لَهُمُ الْبُشْرى‏ فِي الْحَياةِ الدُّنْيا»[8] را پرسید. فرمود: «هِيَ الرُّؤْيَا الْحَسَنَةُ يَرَى الْمُؤْمِنُ فَيُبَشَّرُ بِهَا فِي دُنْيَاهُ»[9]: آن رؤیای حسنه است که مؤمن آن را می بیند و بوسیلۀ آن در دنیایش بشارت داده می شود.

راه سوم: با همۀ این تفاصیل باز مشکل حل نمی شود، زیرا اَمان گرفتن از خدا آن هم اَمان مشخص و یقینی و دارای علامت و نشانی که اطمینان کامل آورد، از خط سیر «خوف و رجاء» خارج می کند و خوف را از بین می برد. بنابراین باید راه سومی باشد و هست: مطابق احادیث، انسان مؤمن می تواند سه نوع بشارت از ناحیه خدای متعال دریافت کند: 1- رؤیای صادقه. 2- بشارت هنگام فرا رسیدن مرگ. این دو بشارت در دنیا و قبل از رسیدن به عالَم آخرت است. 3- بشارت در پایان محاسبات در محشر.

مراد امام علیه السلام نوع دوم است و مراد از «عاجل» لحظات پایانی عمر دنیوی است و مراد از «آجل» پایان محاسبات در محشر است.

قال الباقر علیه السلام: انما أحدكم‏ حين‏ تبلغ نفسه هاهنا ينزل عليه ملك الموت فيقول: اما ما كنت ترجو فقد أعطيته، و اما ما كنت تخافه فقد أمنت منه…:[10] وقتی که جان یکی از شماها به اینجا (اشاره به حنجره) می رسد ملک موت نازل می شود و می گوید: اما آنچه رجاء و امید داشتی پس آن را به تو دادند. و اما آنچه خوف داشتی از آن ایمن شده و اَمان یافتی… در این حدیث پایان جریان «خوف و رجاء» تعیین شده و اعلام شده که از آن پس خوفی نیست، و یک بشارت قطعی و یقینی و با اطمینان کامل است. و امام سجاد علیه السلام همین بشارت را می خواهد و می گوید: خدایا مرا از کسانی قرار ده که این مژده به آنان داده می شود نه از کسانی که از این مژده محروم هستند. پس مسئله کاملاً حل و مشکل دقیقاً برطرف می شود.

این حدیث آیه 30 سورۀ فصّلت را نیز برای ما تفسیر می کند که می فرماید «إِنَّ الَّذينَ قالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَيْهِمُ الْمَلائِكَةُ أَلاَّ تَخافُوا وَ لا تَحْزَنُوا وَ أَبْشِرُوا بِالْجَنَّةِ الَّتي‏ كُنْتُمْ تُوعَدُونَ» و مشخص می شود که این «ابشروا» در لحظات آخر عمر است. در حدیث نام ملک موت آمده و در این آیه لفظ ملائکه، چون مطابق حدیث های دیگر ملک الموت همکاران و معاونانی از فرشتگان را بهمراه دارد.

با این تفسیر معنای سخن امام: «وَ بَشِّرْنِي بِذَلِكَ فِي الْعَاجِلِ دُونَ الْآجِل‏»، کاملاً روشن می شود که این بشارت را می خواهد نه بشارت رؤیای صادقه را. لیکن حدیث دیگر از امام باقر علیه السلام داریم که ظاهرش با این تفسیر سازگار نیست. می فرماید: مردی خوش هیکل و خوش سیما از اهل بادیه به حضور پیامبر (صلی الله علیه و آله) آمد و از آیۀ «الَّذينَ آمَنُوا وَ كانُوا يَتَّقُونَ- لَهُمُ الْبُشْرى‏ فِي الْحَياةِ الدُّنْيا وَ فِي الْآخِرَةِ»[11] پرسید. پیامبر در جوابش فرمود: بشارت در دنیا عبارت است از رؤیای حسنه که مؤمن آن را می بیند و با آن بشارت داده می شود و اما بشارت در آخرت عبارت است از بشارتی که به مؤمن در حین مرگش داده می شود[12].

مطابق ظاهر این حدیث، بشارت در وقت فرا رسیدن مرگ، «بشارت در آخرت» نامیده شده که بشارت آجل می شود و امام سجاد علیه السلام بشارت عاجل را نیز می خواهد، پس باید سخن امام به رؤیای حسنه تفسیر شود که عاجل است.

اما باید گفت: این حدیث مانع از آن نیست که بشارت حین موت را بشارت عاجل بدانیم در مقایسه با بشارتی که در پایان محاسبات محشر داده خواهد شد: «بُشْراكُمُ الْيَوْمَ جَنَّاتٌ تَجْري مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ خالِدينَ فيها ذلِكَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظيمُ»[13]: بشارت باد بر شما امروز (روز محشر) به باغ هائی از بهشت که نهرها زیر درختانش جاری است، جاودانه در آن خواهید بود و این است فوز عظیم. و این آیه پیام همان «فی الاخرة» را شرح می دهد.

با توجه به آیه ها و حدیث ها، باید گفت سقطی در این حدیث رخ داده است و نیز بدیهی است که حین وفات و لحظات آخر عمر، بخشی از عمر دنیوی انسان است نه بخشی از آخرت او، و این دلیل قاطعی است بر سقط. گویا رسول خدا (صلی الله علیه و آله) در پاسخ آن مرد بادیه نشین گفته باشد: اما بشارت در دنیا عبارت است از رؤیای حسنه و بشارت حین موت، و اما بشارت در آخرت عبارت است از بشارت در محشر.

 

تنگنا، دشواری، عدم تحمل، خسته شدن، همگی از صفات مخلوق است

 

امام علیه السلام می گوید: خدایا، إِنَّ ذَلِكَ لَا يَضِيقُ عَلَيْكَ فِي وُسْعِك‏، بر آوردن این خواسته های من تو را در تنگنا قرار نمی دهد چون وسعت قدرت و فراخی توانائی تو بی پایان است.

خدای نامحدود قدرتش نیز نامحدود است او «خالق حد» است و خالق هر محدود است. حدّی به او راه ندارد؛ «كَيْفَ يَجْرِي عَلَيْهِ مَا هُوَ أَجْرَاه‏»[14].

وَ لَا يَتَكَأَّدُكَ فِي قُدْرَتِك‏، و تو را با دشواری روبه رو نمی کند، زیرا قدرت تو بی پایان است. و این مخلوق است که هر چه قدرت داشته باشد باز قدرتش در برابر بسیاری از امور با دشواری روبه رو می گردد.

وَ لَا يَتَصَعَّدُكَ فِي أَنَاتِك، بر آوردن این خواسته های من بر حلم تو فراز نمی آید (غالب نمی شود). بی حلمی و از دست دادن صبر و حوصله از صفات مخلوق است.

وَ لَا يَئُودُكَ فِي جَزِيلِ هِبَاتِكَ، بر آوردن این خواسته های من، تو را خسته نمی کند چون تو هبه های جزیل (فراوان، عظیم و پر ثمر) داری.

الَّتِي دَلَّتْ عَلَيْهَا آيَاتُك‏، مراد از این «الّتی» چیست؟ این پرسش می تواند یکی از دو پاسخ زیر را داشته باشد: 1- مراد عبارت است از «مجموع عدم تنگنا، عدم دشواری، عدم کمبود حوصله و حلم، عدم خسته شدن» که هیچکدام از اینها بر خداوند راه ندارند و نسبت به ذات متعال او عدم هستند و آیات الهی بر عدم آنها دلالت دارد.

2- مراد «هبات» است که آیات الهی بر هبه ها و نعمت های او دلالت دارند.

نظر به نحوۀ شرح شارحان و ترجمۀ مترجمان (نسخه هائی که در اختیار بنده هست) بویژه نظر به علامت گذاری میان جمله ها، معلوم می شود که آنان معنی دوم را برگزیده اند و میان «هباتک» و «الّتی» علامت «،» را نگذاشته اند. لیکن به نظر می رسد معنی اول درست باشد، اما در اینصورت باید یک پرسش بررسی شود: الّتی یک صیغۀ مفرد است، چگونه به معنی یک مجموعه به کار می رود؟ پاسخ: مطابقت مفرد و جمع و رعایت آن، تنها دربارۀ موجودات ذوی العقول لازم است؛ در اشیاء غیر ذوی العقول و مفاهیم و عنوان ها، ضرورت ندارد. مثلاً دربارۀ اسماء خدا فرموده است: «وَ لِلَّهِ الْأَسْماءُ الْحُسْنى‏ فَادْعُوهُ بِها»[15] که با ضمیر مفرد آمده. یا دربارۀ بت ها: «إِنْ هِيَ إِلاَّ أَسْماءٌ سَمَّيْتُمُوها»[16] نیز به جای ضمیر جمع ضمیر مفرد آمده است.

و سه جملۀ اخیر که به دنبال «آیاتک» آمده دلیل روشنی است که مراد معنی دوم است، زیرا دو جمله «إِنَّكَ تَفْعَلُ مَا تَشَاءُ- وَ تَحْكُمُ‏ ما نَشاءُ» پیام آیه های فراوان هستند، و جملۀ اخیر: «إِنَّكَ عَلَى كُلِّ شَيْ‏ءٍ قَدِيرٌ» عین آیۀ 8 سورۀ تحریم است. و مطابق قوانین نگارش امروزی اگر به دنبال کلمه «آیاتک»، دو نقطه توضیحی «:» گذاشته شود هیچ تردیدی نمی ماند که مراد از «الّتی»، قدرت و عدم خسته شدن، و عدم تنگنا بر ساحت مقدس خداوند است.

یکی از بزرگواران در عین حال که مراد از الّتی را «هبات» دانسته، «آیاتک» را به آیه های قرآن تفسیر کرده است. در حالی که در اینصورت باید گفت مقصود از آیاتک، آیات تکوینی است که معنی چنین می شود: آن هبه های تو که عملاً و عیناً در واقعیت خارجی تکوینی هستند بر قدرت و توان تو دلالت دارند از قبیل: ابر، باد، باران، خورشید، ماه و… و… که فعالیت همگی منتج هبه ها و بخشش های تو هستند.

اما در معنی دوم هم آیات تکوینی و هم آیات تدوینی (قرآن) بر قدرت و توان نامحدود خدا دلالت می کنند. و لذا دو جمله ما قبل آخر را بصورت عین آیه های قرآن نیاورده و در پایان عین یک آیه را آورده است تا سخنش شامل هر دو نوع آیات بشود.



[1] پیشتر به شرح رفت که قَدَر یعنی قانون، فرمول. قَدَرها یعنی قوانین و فرمول های جهان.

[2] آیۀ 29 سورۀ تکویر و آیۀ 30 سورۀ انسان.

[3] آیۀ 11 سورۀ یس.

[4] آیۀ 17 سورۀ زمر.

[5] آیۀ 64 سورۀ یونس.

[6] آیۀ 28 سورۀ رعد.

[7] و نیز خواستۀ امام رشد فکری و علمی است که خواستۀ حضرت ابراهیم در آیۀ «لِيَطْمَئِنَّ قَلْبي‏»- 260 بقره- است.

[8] آیۀ 64 سورۀ یونس.

[9] تفسیر نور الثقلین، ذیل همین آیه.

[10] تفسیر نور الثقلین ذیل همان آیه.- حدیث های دیگر نیز در این باره داریم.

[11] آیۀ 63 و 64 سورۀ یونس.

[12] همان.

[13] آیۀ 12 سورۀ حدید.

[14] هم از علی علیه السلام (نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، خطبۀ 232، ج 13 ص 76- فیض خطبۀ 227) و هم از امام رضا علیه السلام، بحار، ج 4 ص 230.