بخش هفتم: رابطۀ انسان با خداوند در سه محور قابل لحاظ است

بخش هفتم

رابطۀ انسان با خداوند در سه محور قابل لحاظ است

خواهشِ خواهش

یک بینش نادرست

تقدیر

 

اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ كُنْ لِدُعَائِي مُجِيباً، وَ مِنْ نِدَائِي قَرِيباً، وَ لِتَضَرُّعِي رَاحِماً، وَ لِصَوْتِي سَامِعاً. (22) وَ لَا تَقْطَعْ رَجَائِي عَنْكَ، وَ لَا تَبُتَّ سَبَبِي مِنْكَ، وَ لَا تُوَجِّهْنِي فِي حَاجَتِي هَذِهِ وَ غَيْرِهَا إِلَى سِوَاكَ (23) وَ تَوَلَّنِي بِنُجْحِ طَلِبَتِي وَ قَضَاءِ حَاجَتِي وَ نَيْلِ سُؤْلِي قَبْلَ زَوَالِي عَنْ مَوْقِفِي هَذَا بِتَيْسِيرِكَ لِيَ الْعَسِيرَ وَ حُسْنِ تَقْدِيرِكَ لِي فِي جَمِيعِ الْأُمُورِ: خدایا بر محمد و آلش درود فرست، و به دعایم اجابت کننده، و به ندایم نزدیک، و به زاریم مهربان، و به صدایم شنونده باش. و امیدم را از تو مبُر، و رابطۀ میان من و خودت را سست مکن و در این حاجت و غیر آن رویم را به سوی غیر خودت نگردان، و خودت بر آمدن مطلب و روا شدن حاجت و رسیدن به خواسته ام را متکفّل باش قبل از آنکه از این جایگاه منتقل شوم (حاجتم را بر آورده کن) با آسان گردانیدن دشواری و با زیبائی تقدیرت برای من در همۀ امور.

 

شرح

 

قریب: خداوند همیشه قریب و نزدیک است؛ مراد نزدیکی مکانی نیست زیرا خداوند مکانمند نیست بل خالق مکان است. همانطور که می گویند فلانی به فلانی نزدیک است یعنی میان شان جمعیت و مهربانی هست، مراد از نزدیکی خدا در این کلام نیز نزدیکی رحمت و مهربانی است.

تضرّع: حالت التماس در گفتار: زاری کردن: خواهش عاجزانه.

سامعاً: خداوند همیشه شنوا است و هر گفتار را می شنود پس مقصود در این کلام قبول کردن خواسته و پذیرفتن خواهش است.

رجاء: امید- در مباحث گذشته به شرح رفت که باید رابطۀ انسان با خدا بر اساس «خوف و رجاء» باشد، و این اساس در سرتاسر صحیفه مشهود و روشن است. بل زندگانی اهل بیت علیهم السلام بر این پایه استوار است. ما نیز باید همیشه بگوئیم: إِلَهِي لَا تَقْطَعْ رَجَائِي عَنْكَ. زیرا مأیوس شدن از رحمت خداوند نهایت شقاوت است.

سبب: مراد «رابطه» است: خدایا رابطه ام با تو را قطع نکن. این رابطه بر دو نوع است:

1- رابطۀ آفرینشی؛ رابطه خالق و مخلوق که به آن «رابطه ربوبی» نیز می گوئیم. این رابطه همیشه هست و قطع شدنی نیست؛ همیشه انسان «مربوب» است و خداوند «ربّ= پرورنده» است. همانطور که در بخش قبلی دیدیم خداوند به کسانی هم لطف و رحمت می کند که چیزی از او نمی خواهند.

2- رابطۀ عبادتی: رابطه عبد و معبود؛ رابطۀ پرستش و ستایشی. این رابطه به تعداد افراد انسان مدرّج است؛ برخی ها قوی ترین رابطه را دارند و برخی در درجۀ پائینتر، و همچنین تا برسد به کسی که رابطه اش با خداوند گسیخته شده است.

قطع رجاء و قطع سبب: دربارۀ رجاء لفظ «قطع» را آورده، اما دربارۀ سبب کلمۀ «تبتّ» را ذکر کرده است. زیرا ممکن است امید انسان از خدا قطع شده و به یأس تبدیل شود، اما پیوند سبب هرگز قطع نمی شود گرچه به ضعیفترین حالت برسد. دربارۀ یأس آیه هائی داریم که دلالت می کنند بر این که ممکن است امید انسان به یأس تبدیل شود: «لا يَيْأَسُ مِنْ رَوْحِ اللَّهِ إِلاَّ الْقَوْمُ الْكافِرُونَ»[1]. و چون رابطۀ عبدی و معبودی هرگز قطع نمی شود، با «لَا تَبِتْ» آورده است؛ بتّ به معانی مختلف و گاهی متضاد آمده است مثلاً «البیع الباتّ»: معامله ای که گسست ناپذیر و فسخ ناپذیر است. و همچنین «العهد الباتّ»: پیمان گسست ناپذیر. و کاربرد دیگر آن «تضعیف کردن» و «رنجور کردن» است مانند: بتّ الرّجل: اتعبه: او را به رنجوری و ضعف انداخت.

در این سخنِ امام علیه السلام به معنی دوم آمده است؛ لَا تَبُتَّ سَبَبِي مِنْك‏: رابطه ام با تو را سست و ضعیف مکن.

متأسفانه شارحان و مترجمان صحیفه (تا آنجائی که من دیده ام) به این نکته توجه نکرده اند و بتّ را نیز به معنی قطع و گسستن گرفته اند. در حالی که رابطۀ عبدی و معبودی هرگز قطع نمی شود، بندگان مأیوس نیز در مواقعی حالت عبادت پیدا می کنند همانطور که امام صادق علیه السلام این موضوع را با یک مثال تشریح می کند: اگر طوفان شدیدی کشتی را تهدید کند و امید سرنشینان آن از هر جائی قطع شود، قلب همۀ شان به خداوند متوجه شده و از او نجات می طلبند[2]؛ یعنی دعا و عبادت می کنند.

حتی رابطۀ عبادتی شیطان (که از رحمت خدا رجیم و مأیوس است) با خداوند قطع نمی شود: «كَمَثَلِ الشَّيْطانِ إِذْ قالَ لِلْإِنْسانِ اكْفُرْ فَلَمَّا كَفَرَ قالَ إِنِّي بَري‏ءٌ مِنْكَ إِنِّي أَخافُ اللَّهَ رَبَّ الْعالَمين‏»[3]. شیطان هم نمی تواند این رابطه را قطع کند. بنابراین رابطه با خداوند در سه محور لحاظ می شود:

1- رابطۀ آفرینشی و خالق و مخلوق «رابطه ربّ و مربوب»: این هرگز نه سست می شود و نه ضعیف می گردد و نه قطع می شود.

2- رابطۀ امید و رجاء: این گاهی قوی، گاهی ضعیف و گاهی هم قطع می شود و در مواردی به خودکشی منجر می گردد.

3- رابطۀ عبد و معبود: این هم هرگز قطع نمی شود گرچه ممکن است دچار سستی و ضعف شدید گردد.

قطع و وصل: ممکن است گفته شود که مثال کشتی و طوفان که مذکور شد، نشان می دهد که رابطه رجاء و امید نیز هرگز قطع نمی شود. اما چنین نیست زیرا نسبت مثال کشتی به رجاء، وصل بعد از قطع است. اما نسبت آن به رابطۀ عبادتی، قوّت بعد از ضعف است.

خواهشِ خواهش: امام علیه السلام می گوید: خدایا خواهش می کنم که خواهشم را به سوی خودت قرار دهی، رویم را به سوی غیر خودت نگردانی. یعنی نه فقط بر آوردن حاجتم را از تو می خواهم، پیش از آن از تو می خواهم که خواستنم فقط از تو باشد نه از دیگران. انسان باید عبادت کند عبادت کردنش را نیز از خدا بخواهد. انسان باید مؤمن باشد مؤمن شدنش را نیز از خدا بخواهد. آیا این «دَور» نیست؟ نه. این تعامل میان قضاء و قَدَر است؛ انسان مختار است اما مفوّض نیست که در مباحث گذشته به شرح رفت[4].

یک بینش نادرست: در بخش پنجم این دعا یک بینش نادرست که معمولاً ما بشرها دچار آن می شویم، به شرح رفت؛ که در اثر عادت گمان می کنیم خداوند نیز مانند بشرها خواستۀ کوچک را زودتر و راحت تر از خواستۀ بزرگ بر آورده می کند. و در اینجای کلام نیز یک بینش نادرست دیگر هست که ما بشرها معمولاً دچار آن می شویم و گمان می کنیم وقتی که چیزی از خداوند می خواهیم باید به خدا مهلت دهیم تا پس از گذشت زمانی آن را بر آورده کند. این نیز از عادت و تجربۀ همزیستی با بشرها ناشی می شود، زیرا هر کار بشر نیازمند زمان است. اما امام به ما یاد می دهد که چنین نیست و خداوند با دیگران فرق دارد؛ وقتی که چیزی از خدا می خواهی فوریت اجابت را متوقع باش: «قَضَاءِ حَاجَتِي وَ نَيْلِ سُؤْلِي قَبْلَ زَوَالِي عَنْ مَوْقِفِي هَذَا». اتفاقاً همین بینش های نادرست است که اکثر دعاهای ما را نامستجاب می کند و یا استجابت آن را به تاخیر می اندازد. و صد البته این بینش ها معمولاً ناخودآگاه است، اما به هر صورت نقصی است که در خدا شناسی ما است. انسان باید از خداوند بخواهد و اگر نخواهد مؤمن نیست «قُلْ ما يَعْبَؤُا بِكُمْ رَبِّي لَوْ لا دُعاؤُكُمْ»[5]: بگو پروردگارم چه اعتنائی به شما دارد اگر دعایتان نباشد. لیکن دعا کننده باید خدا را در برآوردن حاجات شبیه بندگان تصور نکند. و در مباحث گذشته حدیثی را خواندیم که می گوید: وقتی دعا می کنی چنان امیدوار باش که اینک خواسته ات دم در خانه است. بهتر است حدیث را دوباره بخوانیم: قَالَ الصَّادِقُ عَلَيْهِ السَّلَام: إِذَا دَعَوْتَ فَظُنَّ حَاجَتَكَ بِالْبَابِ[6].

تقدیر: قضاء بر قَدَر مسلط است؛ قَدَرها یعنی قوانین و فرمول های جهان هستی و طبیعت، دعا کننده نباید در این اندیشه باشد که خداوند از چه طریقی خواستۀ من را برآورده خواهد کرد. زیرا «قضاء= خواست خدا» جهت قَدَرها و جهت جریان امور را تغییر می دهد؛ جریان علّت و معلول و فرمول ها طوری تنظیم می شوند که خواسته تو را نتیجه دهند. و همین است فرق میان بشر و خدا.

امام علیه السلام در اینجا به ما این حقیقت را یاد می دهد: «بِتَيْسِيرِكَ لِيَ الْعَسِيرَ وَ حُسْنِ تَقْدِيرِكَ لِي فِي جَمِيعِ الْأُمُورِ». و جالب این که محور این دعا از آغاز تنها یک حاجت است همانطور که در «عنوان دعا» بیان شد. اما در این بخش موضوع عام تر می شود و می گوید: «حَاجَتِي هَذِهِ وَ غَيْرِهَا»: این حاجتم و هر حاجت دیگرم. و نیز می گوید: «فِي جَمِيعِ الْأُمُور». و چه زیباست این عدول از خاص به عام.



[1] آیۀ 87 سورۀ یوسف.

[2] نقل به معنی- بحار، ج 70 ص 137.

[3] آیۀ 16 سورۀ حشر.

[4] و شرح بیشتر در کتاب «دو دست خدا».

[5] آیۀ 77 سورۀ فرقان.

[6] بحار، ج 90 ص 305.