بخش دهم: ربانی ترین علوم

بخش دهم

ربّ العالمین

ربّانی ترین علوم

متأسفانه

علوم انسانی

پیشنهاد به دانشمندان علوم تجربی

در قرآن

در حدیث

 

اللَّهُمَّ وَ اعْمُمْ بِذَلِكَ مَنْ شَهِدَ لَكَ بِالرُّبُوبِيَّةِ، وَ أَخْلَصَ لَكَ بِالْوَحْدَانِيَّةِ، وَ عَادَاهُ لَكَ بِحَقِيقَةِ الْعُبُودِيَّةِ، وَ اسْتَظْهَرَ بِكَ عَلَيْهِ فِي مَعْرِفَةِ الْعُلُومِ الرَّبَّانِيَّةِ: خدایا آنچه را که (برای خود، والدین، اولاد و فامیلم) خواستم، شامل کن به هر کسی که به ربوبیت تو گواهی دهد، و در توحید تو مخلص باشد، و بخاطر تو با بندگی حقیقی بر تو با شیطان دشمنی کند، و در آموختن «علوم پرورشی» بر دشمنی با شیطان از تو کمک بطلبد.

 

شرح

 

لغت: رَبّ: پرورنده: پرورش دهنده: پروردگار.

ربوبیّ: پرورشی.

ربوبیّة: ربوبیّت: پرورندگی: پرورش دهندگی: پروردگاری.

ربّانی: منسوب به «امور پرورشی»- علوم ربّانی: علومی که جریان پرورش در جهان کائنات را شناسائی می کند: علومی که موضوع شان «شناخت چگونگی پرورش در عالَم کائنات است»

ربّانی (در کاربرد اصطلاحی نه لغوی): کسی که خدا جو و خدا گرا است.

استظهار: کمک گیری: پشتوانه جوئی: تکیه کردن به قدرتی.

عبودیت: بندگی، عبد بودن: بنده بودن.

 

ربّ العالمین

 

اولین آیه قرآن بعد از «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيم»، «الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِين» است. یعنی «ستایش فقط خداوند را است که پرورندۀ عالم ها است».

عالَم ها: عالَم هفت آسمان، عالَم آسمان اول (سماء الدنیا= آسمان پائین» که همۀ میلیاردها کهکشان در درون آن هستند، عالَم کهکشان ها، عالَم منظومه ها، عالَم منظومۀ شمسی ما، عالم کرۀ زمین ما و در این میان عالَم اتم ها، مولکول ها، میکروب ها، باکتری ها و ویروس ها، عالم گیاه، عالم حیوان، عالم انسان. همۀ کائنات را خداوند می پروراند و اوست ربّ العالمین.

سه چهارم قرآن سوره های مکّی هستند که همگی (حتی بدون استثناء یک آیه) در «ربوبیّت» و «وحدانیت ربوبیّت» بحث می کنند. و بقول امام سجاد علیه السلام، همگی در «مَعْرِفَةِ الْعُلُومِ الرَّبَّانِيَّة» با انسان سخن می گویند؛ آن همه آیات کیهان شناسی، کلیّات فیزیک، حیات شناسی، آفرینش جمادات و جانداران، گسترش کائنات و حرکت شان به تکامل، انسان شناسی، نطفه شناسی، شخصیت شناسی، آسیب شناسی شخصیت، بهداشت و درمان شخصیت، جامعه شناسی، تحلیل تاریخ، تجسم عمل و شناختن ماهیت فیزیکی اعمال انسان، آخرت و سرانجام حیات انسانی، و…

علاوه بر سوره های مکّی که گفته شد موضوع شان «ربوبیت و چگونگی پرورش کائنات از ناحیه خدا است» بخش عمده ای از آیه های سوره های مدنی نیز در محور همین موضوع ربوبیت است.

و با بیان مختصر: غیر از حدود 400 آیه که در محور «احکام و حقوق» هستند، کل محتوای قرآن به محور ربوبیت است، حتی آیه های صرفاً اخلاقی که همۀ آنها بر انسان شناسی استوار هستند.

نتیجه: ماهیت علوم دو نوع نیست که نوعی از آن ربّانی باشد و نوع دیگرش غیر ربّانی. اما جهت گیری علوم می تواند دو نوع باشد، آن هم نه جهت خود علوم بل جهت گیری کسی که کار علمی می کند.

علم حقیقت و ماهیت واحد دارد؛ متأسفانه خیلی از حوزویان نیز باورشان شده که علم دو نوع است: علم دینی و علم غیر دینی. و این تقسیم نادرست را ورد زبان کرده اند.

همۀ علوم «ربّانی» هستند بدون استثناء؛ همۀ علوم در شناسائی چگونگی پرورش کائنات، انسان، تا برسد به شناخت چگونگی پرورش جامعه، ربّانی هستند. و این جهت گیری است که ممکن است سر از «طبیعت پرستی» در بیاورد، و در اثر القائات ابلیسی «باور به استقلال جهان از خدا» را نتیجه دهد. حتی یک طبیعت پرست نیز کارش ربوبیت شناسی است که طبیعت را پرورندۀ خود طبیعت می داند.

پس، هر دانشمندی «ربّانی» است خواه ربّش خدا باشد و خواه طبیعت. لیکن در اصطلاح به آنان که به ربوبیت خدا معتقدند «ربّانی» گفته شده و به آنان که راه دیگر رفته اند «غیر ربّانی» گفته شده. در این اصطلاح نیز علم به ربّانی و غیر ربّانی تقسیم نشده، بل عالم است که به ربّانی و غیر ربّانی تقسیم شده است: عالمی که در کار علمی خداگرا است، و عالمی که در کار علمی خداگرا نیست.

مراد امام علیه السلام این است که شناختن روند «علّت و معلول»ها و دانستن چگونگی پرورش کائنات، و علم و دانش، کافی نیست. بل به کمک و یاری خداوند نیاز هست تا دانشمند را از گرفتار شدن در دام شیطان حفظ کند که: وَ اسْتَظْهَرَ بِكَ عَلَيْهِ فِي مَعْرِفَةِ الْعُلُومِ الرَّبَّانِيَّة. تا ربوبیت شناسی و پرورش شناسی او در جهت توحید باشد نه در مسیر شیطان.

امام علم را به ربّانی و غیر ربّانی تقسیم نمی کند، علما را به دو گروه تقسیم می کند: عالمی که از خدا یاری می طلبد، و عالمی که از خدا یاری نمی طلبد. و بر گروه اول دعا می کند.

پس نباید میان مراد امام علیه السلام که یک معنی کاملاً لغوی است با آن «اصطلاح» که علوم را به دو گروه تقسیم می کند و یک کاربرد صرفاً اصطلاحی است، اشتباه کرد. و در معنی مورد نظر امام همۀ علوم بویژه علوم تجربی ربّانی و درصدد شناخت چگونگی ربوبیت و پرورش کائنات هستند.

ربّانی ترین علوم: علوم تجربی ربّانی ترین علوم هستند که در اساس چگونگی پرورش کائنات؛ اسباب و علل و روند تکاملی پرورش جمادات، فضاء و زمان، نظام کائنات، از ریزترین موجود تا سترگ ترین و هنگفت ترین ها، از کهکشان ها تا بدن انسان، و…

یک کیهان شناس که می کوشد چگونگی مدیریت کیهان را بشناسد در مقام شناخت ربوبیت خداوند بر کیهان است. یک محقق فیزیک درصدد شناخت رگه های این ربوبیت است، همچنین یک محقق شیمی. یک زمین شناس، یک میکروب شناس، یک فیزیولوژیست و… همگی درصدد شناخت این ربوبیت و این پرورندگی و پرورش هستند.

توحید در ربوبیت، امکان ندارد مگر با علوم تجربی،[1] حتی آن فرد عامی غیر متخصص نیز با مشاهدات عینی و تجربی خود در جهان هستی، به خداوند و توحید خدا معتقد می شود، هر کسی بنسبت درک و برداشت خودش.

اگر یک دست اندرکار علوم تجربی (هر کدام از علوم تجربی که باشد) از فرهنگ کابالیسم رها باشد، و از خیمۀ مشؤم جریان تاریخی قابیلیان که ابلیس بر سر علوم تجربی کشیده است رهیده باشد، موحّد ترین انسان و خدا شناس ترین آدم، و دشمن ترین کس با ابلیس می گردد. که در برخی از نوشته ها عرض کرده ام: قرآن اولین مدال را به دانشمندان علوم تجربی می دهد: «إِنَّما يَخْشَى اللَّهَ مِنْ عِبادِهِ الْعُلَماء».[2] آیه را ببینید که موضوع بحثش علوم تجربی، و ترکیبات شیمیائی مواد و رنگ ها در زمین شناسی است.[3]

بزرگ مشکل امروز بشر این است که ابلیس علوم انسانی را مصادره کرده و مراکز قدرت کابالیسم آنها را تملک کرده و ربوبیت را بر علیه ربوبیت به کار می گیرد. خوشبختانه این خیمۀ شیطانی فرسوده شده و از بین می رود و کابالیسم به پایان تاریخ خود می رسد. و فرو ریختن این دیوار حائل میان حقیقت علوم تجربی و دین، شروع شده است، گرچه هنوز برخی از دست اندرکاران علوم تجربی در میان ما هنوز در خواب غفلت قرن 18 هستند.

اگر می خواهید آهنگ؛ سرعت و درنگ حرکت انسان به سوی «جامعۀ واحد جهانی» را بشناسید، به حرکت و سرعت یا درنگ جریان رهائی علوم تجربی از خیمۀ ابلیس، بنگرید؛ وقتی این حرکت به کمال خود برسد «جامعۀ جهانی مهدوی» محقق خواهد شد. و این است «فَرَج انسان»؛ فرج مکتب قرآن و اهل بیت علیهم السلام[4] عَجَّلَ اللَّهُ تَعَالَى فَرَجَهُمْ وَ فَرَجَنَا فِی فَرَجَهُمْ.

متأسفانه: متأسفانه مصادرۀ علوم تجربی توسط ابلیس و قابیلیسم، منشأ یک برداشت و تفسیر نادرست از «علوم ربّانی» که در دعای امام علیه السلام نیز آمده، شده است، شارحان صحیفه یا مطلب را نشکافته و با کلّی گوئی از آن رد شده اند و یا علوم ربّانی را به «اصول عقائد ذهنی، احکام و اخلاق» آن هم اخلاق غیر علمی و صرفاً تعبدی اندرزی، تفسیر کرده اند. برخی از علمای ما چنان از علوم تجربی وحشت می کنند که از خود ابلیس این قدر وحشت ندارند. و در این میان تخیلات ارسطوئی و بودائی تحت عنوان مقدس «عرفان» بزرگترین عامل این مصادره هستند که جریان افکار و اندیشه ها را از بستر واقعیت گرائی قرآن و اهل بیت[5] علیهم السلام، خارج کرده و در بستر ذهن گرائی و خیال پردازی قرار داده اند، بحدّی که گوئی نه تنها دین نیازی به علوم تجربی ندارد، بل این علوم بر علیه دین هستند. و گوئی سوره های مکی- که سه چهارم قرآن هستند- سالبه بانتفاء موضوع، هستند و یا دیگر بخش هائی از قرآن از سوره های مدنی.

خود باختگی به حدّی رسیده است که برخی اساساً به معنی لغوی، و معنی قرآنی و معنی حدیثی «ربّ» و «ربّانی» توجه نمی کنند.

علوم انسانی: در روند نزول قرآن در مرحلۀ دوم، نوبت به علوم انسانی می رسد؛ دلیل این سخن روند نزول خود قرآن است. و این موضوع بحدّی بدیهی است که اگر کسی غافل از آن باشد، بی تردید قرآن را نمی شناسد. برخی ها تکلیف احادیث اهل بیت را نیز مشخص کرده اند: باید در قفسه ها خاک بخورند که حضرات به ارسطوئیات و بودائیات مشغولند، و دست بالا به متون تفسیری مشغولند که ریشه اش به تمیم داری قابیلیست می رسد.

و اگر به آیات و احادیث که به محور علوم انسانی هستند، بخوبی نگریسته شود، می بینیم که این آیات و احادیث نیز بریده و جراحی شده از علوم تجربی نیستند. و اساساً سبک، شیوه و منطق قرآن و اهل بیت، در بالاترین حدّ ممکن[6] از جراّحی علوم- و بقول غربی ها از فونکوسیونالیسم- خودداری کرده است.[7] تنها و تنها احکام فقهی است که تا حدودی از عرصۀ تجربیات (به معنی رایج) خارج است.

حتی این مکتب، اخلاق را نیز تجربی شروع می کند؛ از آفرینش جسم انسان، سپس به آثار تجربی حیات غریزی، آنگاه به دمیدن روح دیگر بر آدم بنام روح فطرت که منشأ تشخیص هنجار و ناهنجار و منشأ اخلاق است، می پردازد. این بیان آفرینشی تجربی را تحریف کردند؛ چه غوغاهائی به پا کردند که روح خدا بر انسان دمیده شده، و هرگز از خود نپرسیدند: مگر خدا روح دارد؟ مگر وجود خدا مرکب از ذات و روح است؟ که روحش تجزیه شود و از آن به آدم هم برسد؟ خدا روح ندارد او خالق روح است. اضافۀ «تبعضّی» گرفتند. و آن همه حدیث های اهل بیت را دربارۀ این مسئله واقعاً زیر پا گذاشتند. و شیطان اینچنین «علوم ربّانی» را مصادره می کند ما را باصطلاح به دنبال نخود سیاه ارسطوئیات و بودائیات می فرستد به حدّی که دشمن علوم تجربی می شویم و این همه علوم تجربی قرآن و اهل بیت را رها می­کنیم و آنگاه می گوئیم قرائت قرآن فلان قدر ثواب دارد. کدام قرائت!؟! پس از سلب و سلخ معانی آیات؟! آیا- نعوذ بالله- آیات کیهان شناسی لغو هستند؟! چه ثوابی در چنین قرائتی هست؟

پیشنهاد به دانشمندان علوم تجربی: مسئله برای دست اندرکاران علوم تجربی خیلی آسان است؛ تنها به این جملۀ امام سجاد علیه السلام توجه کنید: وَ اسْتَظْهَرَ بِكَ عَلَيْهِ فِي مَعْرِفَةِ الْعُلُومِ الرَّبَّانِيَّة، امام برای شما دعا کرده که خداوند شما را از شر ابلیس حفاظت کند، و دعای امام مستجاب است بی تردید. لیکن یک شرط گذاشته است؛ یعنی به هر کسی از شما دعا نکرده، بر کسی دعا کرده که «استظهار به خدا» داشته باشد؛ تنها در 4 ثانیه از ته دل از خدا کمک بطلبد. در اینصورت بی تردید خدا شناس ترین و موحدترین بندۀ خدا خواهد شد، مدال «خشیت» را خواهد گرفت «إِنَّما يَخْشَى اللَّهَ مِنْ عِبادِهِ الْعُلَماءُ» و در اوج اعلای انسانیت قرار خواهد گرفت، از زیبائی ربوبیت خدا، از ربوبیت خدا، از زیبائی ره آورد علم خود، لذّتی خواهد برد که انسان برای آن لذّت آفریده شده است؛ لذّتی که بالاتر از آن برای انسان قابل تصور نیست. این «خشیت» از سنخ خشیت ها و خوف های معمولی بشر نیست که آرامش و سکون روحی را از او سلب کند، این خشیت نهایت آرامش و سکون روح و لذّت انسان بودن است.

شگفتا، اسفا، عدّه ای چه نعمت و سعادت و لذّت عالی که محصول کار خودشان است را به آسانی و بی دلیل از دست می دهند!؟! بویژه برخی از خودمان گمان می کنند که اگر خدا و دین و ایمان را در دانش خود مشاهده کنند، امّل می شوند نه دانشمند. در حالی که امّلترین کس آن است که محصول اندیشۀ خود را از دست بدهد. آیا بردگی ابلیس و کابالیسم، روشنفکری است؟!

در قرآن: لفظ «ربّ» و مشتقات آن حدود 900 مورد (اگر اشتباه نکرده باشم) در قرآن آمده است- غیر از چند مورد (که شاید بیش از تعداد انگشتان نباشد) به معنی «صاحب و مالک» آمده اند و از بحث ما خارج اند- همگی به معنی «پرورنده و پرورندگی» هستند. و 4 مورد نیز به همان معنی اصطلاحی آمده است.

در حدیث: در حدیث نیز عالم به ربّانی و غیر ربّانی تقسیم شده است نه علم:

1- کافی: امام کاظم علیه السلام از جمله درس هائی که به هشام بن حکم می دهد، می فرماید: لَا عِلْمَ إِلَّا مِنْ عَالِمٍ رَبَّانِيٍّ.[8]

2- بحار: جمله ای در توقیع ناحیۀ مقدسه؛ السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا دَاعِيَ اللَّهِ وَ رَبَّانِيَّ آيَاتِهِ.[9]

3- بحار: از علی علیه السلام: أَنَا الْعَالِمُ الرَّبَّانِيُّ.[10]

4- نهج البلاغه: فَعَالِمٌ رَبَّانِيٌّ وَ مُتَعَلِّمٌ عَلَى سَبِيلِ نَجَاةٍ وَ هَمَجٌ رَعَاعٌ…[11].

5- نهج البلاغه: فَاسْتَمِعُوا مِنْ رَبَّانِيِّكُمْ.[12]

اما علم در حدیث به ربّانی و غیر ربّانی تقسیم نشده است، در یکی- دو حدیث عبارت «العلم الرّبانی» آمده که مراد تقسیم علم به ربّانی و غیر ربّانی نیست، مراد علمی است که از طرف خدا اعطا شده و «علم تحصیلی» نیست، علم خدادادی است:

1- مَنْ أَرَادَ أَنْ يَنْظُرَ إِلَى مَا أَعْطَاهُ اللَّهُ عَلِيّاً أَخَا رَسُولِ اللَّهِ وَ زَوْجَ ابْنَتِهِ مِنَ الْعِلْمِ الرَّبَّانِيِّ فَلْيَخْرُجْ…[13].

2- يَا أَيُّهَا النَّاسُ انْظُرُوا إِلَى مَا أَعْطَاهُ اللَّهُ عَلِيّاً مِنَ الْعِلْمِ النَّبَوِيِّ وَ الَّذِي أَوْدَعَهُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ مِنَ الْعِلْمِ الرَّبَّانِي[14].

جالب اینکه: این دو حدیث که سخن از «علم ربّانیِ» علی علیه السلام می گویند، هیچکدام به محور «اصول اعتقادات، احکام یا اخلاق» نیستند اوّلی دربارۀ زنده شدن یک مرده است، و دومی دربارۀ تشخیص حامله بودن و حامله نبودن یک زن است. یعنی هر دو حدیث دقیقاً بر علیه آن اصطلاح است که علوم را به ربّانی و غیر ربّانی تقسیم می کند. و صد تأسف که این اصطلاح نادرست رواج هم یافته است.

و امام سجاد علیه السلام در این بخش از دعا در مقام دعا به کسانی نیست که علم شان «من عندالله» است و علم تحصیلی نیست. بل برای کسانی دعا می کند که در تحصیل علم می کوشند و از خدا نیز یاری می طلبند.

این همه این موضوع را شرح دادم برای اینکه غلط بودن این اصطلاح را که به آن دچار شده ایم، روشن کنم و این اصطلاح موجب شده برخی از علوم را مقدس بدانیم و برخی از علوم را نا مقدس بل پلید بدانیم. این بینش و منطق کلیسائی است، نه بینش و منطق قرآن و اهل بیت علیهم السلام. هر علمی (بویژه علوم تجربی) درصدد شرح و بیان ربوبیّت و جریان پرورش کائنات است، قداست و عدم قداست آن مربوط به نیّت و جهت گیری شخص دانشمند است، حتی ممکن است کسی از دانش اصول عقاید و دانش فقه نیز سوء استفادۀ ابلیسی بکند.

بدیهی است علم در جهت نادرست و ابلیسی، ارزش ندارد و ضد ارزش است. زیرا گفته اند: لو کان فی العلم من دون التّقی شرف، لکان ابلیس اشرف الخلائق.



[1] و لذا قرآن و اهل بیت علیهم السلام، انسان را به مطالعه و بررسی طبیعت دعوت می کنند.

[2] آیۀ 28 سورۀ فاطر.

[3] خدای منان را شاکرم که به این بنده جاهل و ناچیزش توفیق داد که در این باره کتاب های «تبیین جهان و انسان»، «قرآن و نظام رشته ای جهان»، «با دانشجویان فیزیک و کیهان شناسی»، «دو دست خدا»، و مقالات متعدد تقدیم کنم.

[4] رجوع کنید به کتابچۀ «تشیع و فراگیری جهانیش».

[5] در مقدمه مجلد اول دربارۀ «منطق قرآن و اهل بیت» شرحی آمده است.

[6] بالاترین حدّ ممکن که انسان بعنوان مخاطب آن را درک کند.

[7] در این باره رجوع کنید؛ «نقد مبانی حکمت متعالیه»، مبحث «هندسه شناخت».

[8] کافی (اصول) ج 1 ص 17.- بحار، ج 1 ص 138.

[9] بحار، ج 53 ص 171.

[10] بحار، ج 42 ص 53، و ج 54 ص 341.

[11] نهج البلاغه، قصار الحکم، ابن ابی الحدید 143- فیض 139.

[12] نهج البلاغه، خ 107.

[13] بحار، ج 40 ص 275.

[14] بحار، ج 40 ص 279.