بخش اول: یاری خداوند بر مظلومان نزدیک است

بخش اول

یاری خداوند بر مظلومان نزدیک است

حقوق: مظلوم کیست؟

جامعه شناسی

تولّی و تبرّی

امر به معروف و نهی از منکر

تقیّه

خداوند ستمگران را در ستم شان یاری نمی کند

 

يَا مَنْ لَا يَخْفَى عَلَيْهِ أَنْبَاءُ الْمُتَظَلِّمِينَ (2) وَ يَا مَنْ لَا يَحْتَاجُ فِي قَصَصِهِمْ إِلَى شَهَادَاتِ الشَّاهِدِينَ. (3) وَ يَا مَنْ قَرُبَتْ نُصْرَتُهُ مِنَ الْمَظْلُومِينَ (4) وَ يَا مَنْ بَعُدَ عَوْنُهُ عَنِ الظَّالِمِينَ: ای آنکه اخبار شاکیان بر تو پنهان نیست، و ای آنکه در تحقیق گزارشات آنان نیازمند گواهی های گواهان نیستی، و ای آنکه یاری تو بر مظلومین نزدیک است، و ای آنکه کمک تو از ظالمان دور است.

 

شرح

 

خداوند قاضی و داور است هم در دنیا و هم در آخرت. و قضاوت خداوند در دنیا دو نوع است:

1- قضاوت تشریعی: احکام را قضاء کرده، یعنی تشریع کرده و حکم هر موضوع را توسط قرآن و اهل بیت علیهم السلام بیان کرده و نظام دادرسی را تعیین کرده است: «إِنَّ رَبَّكَ يَقْضي‏ بَيْنَهُمْ بِحُكْمِهِ»[1].

2- قضاوت و داوری تکوینی: مجازات ستمگران با بلاهای طبیعی و اجتماعی که بخش بزرگ و جنبۀ مهمی از تاریخ بشر را تشکیل داده اند: «قُلْ سيرُوا فِي الْأَرْضِ فَانْظُرُوا كَيْفَ كانَ عاقِبَةُ الْمُجْرِمين‏»[2]. و «كَيْفَ كانَ عاقِبَةُ الْمُفْسِدينَ»[3]. «كَيْفَ كانَ عاقِبَةُ الْمُكَذِّبينَ»[4]. «كَيْفَ كانَ عاقِبَةُ الظَّالِمينَ»[5].

این دعا(ی چهاردهم) در مقام شکایت به خداوند و تقاضای داوری تکوینی است و می گوید: يَا مَنْ لَا يَخْفَى عَلَيْهِ أَنْبَاءُ الْمُتَظَلِّمِين‏: ای خدائی که اخبار شاکیان بر تو پنهان نیست، زیرا خداوند همه چیز را می داند: «يَعْلَمُ خائِنَةَ الْأَعْيُنِ وَ ما تُخْفِي الصُّدُور»[6]. بر خلاف قضات که نیازمند تحقیق و بررسی دربارۀ شکایت شاکیان است. و همچنین خداوند نیازمند گواهی گواهان نیست.

چگونگی یاری خداوند بر ستمدیدگان: خداوند یار مظلومان است و حقوق آنان را از ستمگران خواهد گرفت اگر در دنیا نگیرد در آخرت خواهد گرفت. اما امام (علیه السلام) دربارۀ یاری دنیوی می گوید:

يَا مَنْ قَرُبَتْ نُصْرَتُهُ مِنَ الْمَظْلُومِين‏: ای خدائی که یاری تو بر مظلومان نزدیک است. یاری خداوند بر افراد ستمدیده و نیز بر جامعه ای که مورد ستم جامعۀ دیگر قرار گرفته، نزدیک است. و چون محور سخن امام علیه السلام شکوی و یاری خواستن در دنیا است، پس یاری خداوند در دنیا نیز نزدیک است. اما در واقعیتِ آنچه می گذرد، مشاهده می کنیم که موارد بسیار بل تا حد بی شماری است که مظلومان از بین می روند بدون آنکه یاری خدا را دریابند. پس معلوم می شود که یاری خداوند نزدیک است اما مشروط است؛ مشروط است تنها به یک شرط: خود مظلوم در فراهم آمدن زمینۀ ظلم نقش نداشته باشد والا خود او ظالم است و «يَا مَنْ بَعُدَ عَوْنُهُ عَنِ الظَّالِمِين‏». نقش مظلوم در فراهم آمدن زمینۀ ظلم به صورت های زیر است:

1- ترک تولّی و تبرّی: همانطور که در شرح عنوان این دعا نیز اشاره شد، ترک تولّی و تبرّی موجب می شود که خط و مرز حق و باطل درهم آمیخته شود و کسانی به قدرت و حاکمیت برسند که چنین استحقاقی را ندارند. وقتی که حاکمیت چنین باشد به همان نسبت، افرادی در بدنۀ جامعه توانمند می شوند که از سنخ همان حاکمیت هستند «الناس علی امرائهم اَشبه من آبائهم»: مردم به حاکمانشان شبیه ترند تا به پدرانشان. این یک مَثَل است اما در واقع یک اصل بس مهم جامعه شناسی است. اِربلی در کشف الغمة[7] می گوید «الناس علی دین ملوکهم» در حدیث نیز آمده است.

در نصرت خداوند به مظلوم، ابتدا نقش همین مظلوم در از بین رفتن تولّی و تبرّی لحاظ می شود؛ اگر این نقش منفی را نداشته باشد یاری خداوند به او فوری است بدون کوچکترین تأخیری.

2- ترک امر به معروف و نهی از منکر که از یک لحاظ آن روی سکّۀ تولّی و تبرّی است با این فرق که تولّی و تبرّی در تعیین اصل خط و مرز میان حزب الله و حزب شیطان است، اما امر به معروف و نهی از منکر هم در آن، و هم در درون حزب الله و جامعۀ مؤمنان است. یاری خداوند بر تارکین این دو اصل نزدیک نیست زیرا که خودشان ظالم هستند؛ وقتی که ستمی بر دیگران می رسد ساکت و بی تفاوتند، وقتی که ستمی بر خودشان می رسد قیافۀ مظلوم به خود می گیرند و توجه نمی کنند که این همان شتر است که در جلو درب دیگران خوابید و اینک نوبت به او رسیده است.

3- ظلم پذیری: ممکن است کسی دو اصل مذکور را ترک نکرده باشد لیکن در یک مورد خاصّی بنابر ملاحظاتی در برابر ظلم ستمگران مقاومت نکند و ستم آنان را بر خود بپذیرد. در اینصورت یاری خداوند نزدیک و فوری نمی شود و داوری به قیامت می ماند. قرآن می گوید: «وَ لا تَرْكَنُوا إِلَى الَّذينَ ظَلَمُوا فَتَمَسَّكُمُ النَّارُ وَ ما لَكُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ مِنْ أَوْلِياءَ ثُمَّ لا تُنْصَرُونَ»[8]: و بر ظالمان اطمینان نکنید که موجب می شود آتش شما را فراگیرد در حالی که هیچ ولی و سرپرستی غیر از خدا ندارید، و نیز یاری نخواهید شد.

تقیّه: تقیه در برابر ستمگران هست و فی الجمله در این شکی نیست. اما سخن در این است که تقیّۀ چه کسی در نظر خداوند درست است و تقیۀ چه کسی نادرست است؟-؟ کسی که خود در فراهم آمدن زمینۀ ستم دخیل است او در واقع از ستم خودش تقیه می کند نه از ستم ستمگر.

بالاخره تقیّه با ترک تولّی و تبرّی و نیز با ترک امر به معروف و نهی از منکر، فرق دارد. و تقیه نباید فرد را از صف مؤمنین خارج کرده و در صف ظالمان قرار دهد و موجب ترک دو اصل بزرگ باشد، دو اصلی که در ردیف صلاة و حج، قرار دارند. تارک هر کدام از این اصول که فروع دین نامیده می شوند، ظالم است.

نگاه دیگر به سخن امام: می گوید خدایا، یاری تو از ظالمان دور است. این «دور بودن» به معنی نسبی نیست که توهّم شود خداوند بر ظالمان در ظلم شان نیز کمک می کند لیکن این کمک او دیر و دور به آنان می رسد. بل خداوند به هیچوجه بر ستمگران در ستم شان یاری نمی کند.

بنی امیّه در توجیه مشروعیت خلافت شان با تمسک به آیۀ «أَ لَمْ تَرَ إِلَى الَّذي حَاجَّ إِبْراهيمَ في‏ رَبِّهِ أَنْ آتاهُ اللَّهُ الْمُلْكَ»[9]: آیا ندیدی آن (نمرود) را که با ابراهیم دربارۀ پروردگارش محاجّه می کرد چون خداوند به او سلطنت داده بود. می گفتند: خداوند سلطنت و خلافت را به ما داده است ما که از نمرود ملحد و بت پرست کمتر نیستیم؛ خدا پرست و نمازخوان هم هستیم، ما با یاری خداوند به خلافت رسیده ایم. اما امام می گوید هرگز خداوند ظالمان را در ظلم شان یاری نمی کند و هیچ قاتلی نمی تواند بگوید که من با یاری خداوند فلانی را کشتم[10].



[1] آیۀ 78 سورۀ نمل.

[2] آیۀ 69 سورۀ نمل.

[3] آیه های 86 و 103 سورۀ اعراف و آیۀ 14 سورۀ نمل.

[4] آیۀ 137 سورۀ آل عمران، آیۀ 11 سورۀ انعام، آیۀ 36 سورۀ نحل، آیۀ 25 سورۀ زخرف.

[5] آیۀ 39 سورۀ یونس، آیۀ 40 سورۀ قصص.

[6] آیۀ 19 سورۀ غافر.

[7] کشف الغمّه، تالیف علی بن عیسی اِربلی، ج 2 ص 21 ط بنی هاشمی.

[8] آیۀ 113 سورۀ هود.

[9] آیۀ 258 سورۀ بقره.

[10] این مسئله به «قضا و قدر» منجر می شود، علاقمندان به کتاب «دو دست خدا» مراجعه کنند.