بسم الله الرّحمن الرّحیم

حجۀ الاسلام و المسلمین جناب آقای حسینیان قمی

سلام، نقدی را که دربارۀ یکی از مطالب من مرقوم فرموده بودید، خواندم. توفیق روز افزون برای جنابعالی در دفاع از احادیث اهل بیت علیهم السلام را آرزو دارم. و از این که وقت تان را صرف مطالعه مطلب من کرده اید متشکرم خداوند به همۀ ماها لطف کند تا عمرمان را در راه قرآن و اهل بیت علیهم السلام صرف کنیم. اکنون متن مقالۀ شما را بعینه می آورم سپس پاسخ آن را تقدیم می کنم:

بسم الله الرحمن الرحیم

دفاع از حدیث
پاسخ به اتّهام جعل در مورد دو روایت
مهدی حسینیان قمی

مقدمه:
در مقاله سرورم حضرت آیت الله مرتضی رضوی دامت برکاته دو حدیث به طور قطع جعلی اعلام شده است که این‌گونه بی پروا حدیث را به جعلی بودن متّهم ساختن هرگز پسندیده نیست.

این‌گونه اتّهام‌ها در ارتباط با روایات باید با دقت و تأمل صورت گیرد و حتماً گروهی و با مشورت و نظر گیری از دیگران همراه باشد. اینکه ما با یک تأمل در روایتی جعلی بودن روایت و نادرست بودن آن را در هر بخش دین اعلام کنیم کار ساده‌ای نیست. عالمان سترگ و کارشناسان قوی و قدرتمند روایات پس از بررسی‌های زیاد با احتیاط، احتمال جعلی بودن را مطرح می‌سازند.

سخن در این رابطه فراوان است و جعلی اعلام کردن سریع روایات کاری بس خطرناک است؛ این میراث ارزشمند را نباید به سادگی از دست داد. ما باید بیشتر به فهم و درک و دستیابی به عمق روایات بپردازیم.

اتّهام جعل:
در فصلنامه سمات[1] در مقاله جناب آیت الله مرتضی رضوی دامت برکاته آمده:

«… قیصری با آوردن دو حدیث جعلی از حضرت رسول صلی الله علیه و آله سخنان او را به اصطلاح مستدل‌تر می‌کند. حدیث جعلی اوّل: «لولا تذنبون لذهبت بکم و خلقت خلقاً یذنبون و یستغفرون فاغفر لهم». اگر گناه نکنید شما را از بین می‌بریم و موجود دیگری می‌آفرینیم تا گناه کنند سپس استغفار کنند و بیامرزم آنها را.

اینان مثلاً از این نگران هستند که مردم آن قدر مقدّس باشند و گناه نکنند در نتیجه، خدایانی از قبیل توّاب، غفّار، عفوّ، رئوف، رحیم، قهّار، منتقم و امثال‌شان، بی‌کار بمانند(!!).

حدیث جعلی دوم: «لو لم تذنبوا لخشیت علیکم ما هو اشدّ من الذنب الا هو العجب العجب العجب». اگر کناه نکنید می‌ترسم به چیزی دچار شوید که اشدّ از گناه است و آن عجب است. عجب، عجب…».

دفاع ما:
«اللَّهُمَ‏ تُبْ‏ عَلَيَ‏ حَتَّى‏ أَتُوبَ وَ اعْصِمْنِي حَتَّى لَا أَعُودَ»[2].

انسان اگر به خودش واگذار شود مبتلای به گناه می‌شود باید به خدا پناه برد و از او بخواهد و عصمت بطلبد.

ما به گفته محیی الدین در فصوص و قیصری شارح فصوص کاری نداریم ولی این حدیث و مشابه‌های آن که تقدیم محضرتان می‌گردد جعلی نیست.

جناب آیت الله آقای مرتضی رضوی دامت برکاته در ارتباط با این روایت که مفاد صحیح دارد و قابل انکار نیست و مشابه‌های آن نیز فراوان است، جزماً می‌گویند که این دو حدیث جعلی است بنگرید به عبارت ایشان:

«حدیث جعلی اوّل…

حدیث جعلی دوم…»

من تنها تخصّصم در حدیث است و نمی‌دانم که در ارتباط با حرف محیی الدین و قیصری ایشان راه اعتدال را پیموده یا بسان برخوردشان با این دو روایت در آنجا هم برخوردشان درست نیست.

در هر صورت ما دو روایت جعلی مورد نظر ایشان را می‌آوریم و ترجمه می‌کنیم و سپس به برخی از روایات مشابه این دو روایت اشاره خواهیم داشت.

ما مطمئن هستیم که هر خواننده‌ای و حتی شخص ایشان که این شبهه برایشان پیش آمده اگر با دقّت در این روایت بنگرند صدق و راستی این روایات را در می‌یابند.

روایت اولی که ایشان آن را جعلی خوانده‌اند و بسیاری از روایات مورد اشاره ما، همه از برجسته‌ترین مجموعه روایی شیعه است و اعتبار این روایات در حدّ بسیار عالی است. باید در ارتباط با روایاتمان به ویژه روایات مجموعه‌های معتبر روایی شیعه بیشتر در جهت فهم و تحلیل و درک آن بکوشیم نه اینکه بدون تأمل، جعلی بودن آنها را فریاد کنیم.

برخورد معتدلانه و بدون افراط و تفریط همیشه مورد سفارش است و در سایه اعتدال بهتر به حقیقت‌ها دست می‌یابیم و منصفانه‌تر قضاوت و داوری می‌کنیم.

این روایات به مانند اشک چشم پاک و پاکیزه‌اند و حقیقتی تابناک را بازگو می‌کنند و نمی‌دانم حضرت آقای رضوی دامت برکاته چرا این‌گونه با این روایات برخورد کرده‌اند. این‌گونه برخورد با روایات ناب شیعه جدّا پسندیده نیست به ویژه از کسانی که از معارف ناب شیعه دفاع می‌کنند و بر پای بندی درست به قرآن و روایات تأکید دارند.

هم اکنون دو روایت مورد نظر ایشان را به همراه روایات مشابه می‌آوریم و در مجموعه روایات تأمل می‌کنیم. داوری را می‌توانیم به خود خوانندگان واگذاریم چرا که موضوع آن‌قدر روشن است که نیاز به دفاع ما ندارد.

اینک روایت اول:
«عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ وَ عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ سَهْلِ بْنِ زِيَادٍ وَ مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ جَمِيعاً عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ النُّعْمَانِ الْأَحْوَلِ عَنْ سَلَّامِ بْنِ الْمُسْتَنِيرِ قَالَ:

كُنْتُ عِنْدَ أَبِي جَعْفَرٍ علیه السلام فَدَخَلَ‏ عَلَيْهِ‏ حُمْرَانُ‏ بْنُ‏ أَعْيَنَ‏ وَ سَأَلَهُ عَنْ أَشْيَاءَ فَلَمَّا هَمَّ حُمْرَانُ بِالْقِيَامِ قَالَ لِأَبِي جَعْفَرٍ علیه السلام أُخْبِرُكَ أَطَالَ اللَّهُ بَقَاءَكَ لَنَا وَ أَمْتَعَنَا بِكَ أَنَّا نَأْتِيكَ فَمَا نَخْرُجُ مِنْ عِنْدِكَ حَتَّى تَرِقَّ قُلُوبُنَا وَ تَسْلُوَ أَنْفُسُنَا عَنِ‏ الدُّنْيَا وَ يَهُونَ عَلَيْنَا مَا فِي أَيْدِي النَّاسِ مِنْ هَذِهِ الْأَمْوَالِ ثُمَّ نَخْرُجُ مِنْ عِنْدِكَ فَإِذَا صِرْنَا مَعَ النَّاسِ وَ التُّجَّارِ أَحْبَبْنَا الدُّنْيَا.

قَالَ فَقَالَ أَبُو جَعْفَرٍ علیه السلام إِنَّمَا هِيَ الْقُلُوبُ مَرَّةً تَصْعُبُ وَ مَرَّةً تَسْهُلُ ثُمَّ قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ علیه السلام أَمَا إِنَّ أَصْحَابَ مُحَمَّدٍ صلی الله علیه و آله قَالُوا يَا رَسُولَ اللَّهِ نَخَافُ عَلَيْنَا النِّفَاقَ قَالَ فَقَالَ وَ لِمَ تَخَافُونَ ذَلِكَ قَالُوا إِذَا كُنَّا عِنْدَكَ فَذَكَّرْتَنَا وَ رَغَّبْتَنَا وَجِلْنَا وَ نَسِينَا الدُّنْيَا وَ زَهِدْنَا حَتَّى كَأَنَّا نُعَايِنُ الْآخِرَةَ وَ الْجَنَّةَ وَ النَّارَ وَ نَحْنُ عِنْدَكَ فَإِذَا خَرَجْنَا مِنْ عِنْدِكَ وَ دَخَلْنَا هَذِهِ الْبُيُوتَ وَ شَمِمْنَا الْأَوْلَادَ وَ رَأَيْنَا الْعِيَالَ وَ الْأَهْلَ يَكَادُ أَنْ نُحَوَّلَ عَنِ الْحَالِ الَّتِي كُنَّا عَلَيْهَا عِنْدَكَ وَ حَتَّى كَأَنَّا لَمْ نَكُنْ عَلَى شَيْ‏ءٍ أَ فَتَخَافُ عَلَيْنَا أَنْ يَكُونَ ذَلِكَ نِفَاقاً.

فَقَالَ لَهُمْ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله كَلَّا إِنَّ هَذِهِ خُطُوَاتُ الشَّيْطَانِ فَيُرَغِّبُكُمْ فِي الدُّنْيَا وَ اللَّهِ لَوْ تَدُومُونَ عَلَى الْحَالَةِ الَّتِي وَصَفْتُمْ أَنْفُسَكُمْ بِهَا لَصَافَحَتْكُمُ الْمَلَائِكَةُ وَ مَشَيْتُمْ عَلَى الْمَاءِ وَ لَوْ لَا أَنَّكُمْ تُذْنِبُونَ فَتَسْتَغْفِرُونَ اللَّهَ لَخَلَقَ اللَّهُ خَلْقاً حَتَّى يُذْنِبُوا ثُمَّ يَسْتَغْفِرُوا اللَّهَ فَيَغْفِرَ اللَّهُ لَهُمْ إِنَّ الْمُؤْمِنَ مُفَتَّنٌ تَوَّابٌ‏ أَ مَا سَمِعْتَ قَوْلَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ «إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ التَّوَّابِينَ وَ يُحِبُّ الْمُتَطَهِّرِينَ»‏[3] وَ قَالَ‏ «اسْتَغْفِرُوا رَبَّكُمْ ثُمَّ تُوبُوا إِلَيْهِ[4]»[5].

سلام بن مستنیر گوید: در خدمت امام باقر علیه السلام بودم حمران بن اعین نزد حضرت آمد و درباره مسائلی از حضرت پرسید چون خواست از نزد حضرت برخیزد به امام باقر علیه السلام گفت: خداوند تو را برای ما باقی بدارد و ما را از شما بهره‌مند سازد برایتان بگویم ما نزد شما می‌آییم و از نزد شما بیرون نمی‌رویم مگر آنکه دلهایمان نرم شده و از دنیا کنده شده‌ایم و آنچه اموال در دست مردم است برای ما بی‌مقدار می‌شود آنگاه از نزد شما بیرون می‌رویم چون با مردم و تاجران همراه می‌شویم محبت به دنیا پیدا می‌کنیم سلام بن مستنیر گوید: امام باقر علیه السلام فرمود: آگاه باش که اصحاب پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم گفتند: ای رسول خدا ما از نفاق برخودمان بیم داریم امام علیه السلام فرمود: پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمودند: چرا از نفاق بیم دارید اصحاب گفتند: هنگامی که ما نزد شما هستیم و شما ما را یادآوری می‌کنید و ترغیب می‌نمایید می‌ترسیم و دنیا را فراموش می‌کنیم و زاهد می‌گردیم تا آنجا که گویا آخرت، بهشت و آتش را در حالی که نزد شما هستیم می‌بینیم ولی چون از نزد شما بیرون می‌رویم و وارد این خانه‌ها می‌شویم و بوی اولاد را استشمام می‌کنیم و عیال و اهل را می‌بینیم نزدیک است که از حالتی که نزد شما بر آن بودیم متحوّل شویم و حتّی گویا اصلاً حالتی چنان نداشته‌ایم آیا شما بر ما این بیم را دارید که این نفاق باشد؟

رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم به آنان فرمود: هرگز چنین نیست این گام‌های شیطان است او شما را به دنیا ترغیب می‌کند به خدا سوگند اگر بر آن حالتی که وصف آن را داشتید مداومت می‌کردید قطعاً با فرشتگان مصافحه می‌نمودید و بر روی آب راه می‌رفتید. و اگر این نبود که شما گناه می‌کنید و از خدا استغفار می‌نمایید قطعاً خداوند خلقی را می‌آفرید که گناه کند و سپس از خداوند استغفار نماید و خداوند آنان را بیامرزد.

مومن در فتنه گناه می‌افتد آزمایش می‌شود و توبه می‌کند آیا شنیده‌ای گفته خداوند را که خداوند بسیار توبه کنندگان را دوست دارد و نیز دوست می‌دارد کسانی که می‌خواهند پاک باشند و حضرت فرمود: از پروردگارتان استغفار کنید و آنگاه به سوی او باز گردید.

بررسی سند:
همان‌گونه که مشاهده می‌شود این روایت با سه سند از حسن بن محبوب از محمد بن نعمان از سلام بن مستنیر و او از امام باقر علیه السلام روایت شده است سند اول علی بن ابراهیم از پدرش ابراهیم بن هاشم، سند دوم عدة من اصحابنا از سهل بن زیاد و سند سوم محمد بن یحیی العطار الاشعری از احمد بن محمد تا اینجا سند هیچ مشکلی ندارد و حضور سهل بن زیاد هم هیچ آسیبی به سند نمی‌رساند چرا که اولاً از سوی عالمان بزرگی چون وحید بهبهانی و سید بحرالعلوم و شاگردانشان و نیز در معاصران از سوی آیت الله العظمی شبیری زنجانی توثیق شده‌اند و دلائل وثاقت این راوی در جای خود بیان شده است به مقالات «دفاع از حدیث» در مجلّه علوم حدیث مراجعه شود و ثانیاً با توجّه به حضور سه سند اگر یک سند هم مشکل داشته باشد دو سند دیگر جایگزین آن است و کار تمام می‌شود.

و اما حسن بن محبوب از اجّلای شیعه و صاحب اصول بسیار و از اصحاب اجماع است که بنابر نظر مشهور و مقبول به راویان پس از وی توجهی نمی‌شود و هر چه که تا وی تمام باشد و از او ثابت شود مورد پذیرش است. و اصول و کتب وی در درجه بالای اعتبار است او از محمد بن النعمان الأحول که معروف و شناخته شده است و او را توثیق نموده‌اند نقل می‌کند و وی از سلام بن المستنیر که البته توثیقی در باره وی نیامده. ولی با توجّه به اینکه نامش در رجال آمده و قدحی درباره وی نیست و در اصطلاح وی مهمل نامیده می‌شود و بنابر طریقه قدماء روایت مهمل پذیرفته است و حضور او در سند آسیبی نمی‌رساند همانگونه که مرحوم شوشتری در مقدمه قاموس الرجال آورده پذیرفته است. به علاوه که وی در اسناد روایات تفسیر علی بن ابراهیم قمی آمده است و این حضور از نگاه برخی وثاقت آفرین است.

در نتیجه سند روایت از اعتبار ویژه‌ای برخوردار است. بگذریم که ما اعتبار روایت را تنها در اعتبار سند خلاصه نمی‌کنیم و از جهات متعدّد دیگری اعتبار روایت را می‌توان اثبات کرد که این روایت نیز از آن جهات بی بهره نیست. تفصیل این مباحث را می‌توانید در مقالات «دفاع از حدیث» مطالعه کنید.

به این روایات نیز توجه کنید:

– «عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنْ عَمْرِو بْنِ عُثْمَانَ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِهِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ سَمِعْتُهُ يَقُولُ‏ إِنَّ الرَّجُلَ‏ لَيُذْنِبُ‏ الذَّنْبَ فَيُدْخِلُهُ اللَّهُ بِهِ الْجَنَّةَ قُلْتُ يُدْخِلُهُ اللَّهُ بِالذَّنْبِ الْجَنَّةَ قَالَ نَعَمْ إِنَّهُ لَيُذْنِبُ فَلَا يَزَالُ مِنْهُ خَائِفاً مَاقِتاً لِنَفْسِهِ فَيَرْحَمُهُ اللَّهُ فَيُدْخِلُهُ الْجَنَّةَ».

راوی گوید: ازامام صادق علیه السلام شنیدم می‌فرمود: فردی گناه می‌کند و خداوند به خاطر آن گناه او را به بهشت می‌برد. پرسیدم خداوند به خاطر گناه او را بهشتی می‌سازد؟

حضرت فرمود: آری او گناه می‌کند و پیوسته از آن گناه بیمناک است و بر خویش غضبناک است پس خداوند به او رحم می‌کند و او را وارد بهشت می‌کند.

بررسی سند:
سند این روایت نیز معتبر است چرا که علی بن ابراهیم قمی و پدرش ابراهیم بن هاشم از شخصیّت‌های بزرگ شیعه‌اند. عمرو بن عثمان هم عمرو بن عثمان ثقفی خزّاز است که از سوی نجاشی توثیق شده است نجاشی پس از توثیق درباره وی می‌گوید: «کان عمرو بن عثمان، نقّی الحدیث صحیح الحکایات له کتب منها کتاب الجامع فی الحلال و الحرام کتاب حسن …» فقط می‌ماند آخرین راوی که با تعبیر بعض اصحابه آمده و با توجه به موقعیت عمرو بن عثمان می‌توان بعض اصحابه را نیز مورد تأیید قرار داد. بگذریم که بر پایه مبنای اکثریت عالمان و فقیهان شیعه اعتبار روایت تنها به سند آن نیست و قرائن بیرونی و درونی بر اعتبار گواهی می‌دهد.

ـ «عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْفُضَيْلِ عَنْ أَبِي الصَّبَّاحِ الْكِنَانِيِّ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ «يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا تُوبُوا إِلَى اللَّهِ تَوْبَةً نَصُوحاً»[6] قَالَ يَتُوبُ الْعَبْدُ مِنَ الذَّنْبِ ثُمَّ لَا يَعُودُ فِيهِ. قَالَ مُحَمَّدُ بْنُ الْفُضَيْلِ‏ سَأَلْتُ عَنْهَا أَبَا الْحَسَنِ علیه السلام فَقَالَ يَتُوبُ‏ مِنَ‏ الذَّنْبِ‏ ثُمَّ لَا يَعُودُ فِيهِ وَ أَحَبُّ الْعِبَادِ إِلَى اللَّهِ تَعَالَى الْمُفَتَّنُونَ التَّوَّابُون»[7].‏

ابوالصیاح کنانی گوید: از امام صادق علیه السلام درباره گفته خداوند عزّوجل که: ای مومنان به سوی خدا توبه نصوح کنید پرسیدم حضرت فرمود: توبه نصوح این است که بنده از گناه توبه کند مجدّداً به گناه باز نگردد. محمّد بن فضیل گوید: از امام ابوالحسن علیه السلام درباره توبه نصوح پرسیدم حضرت فرمود: توبه نصوح آن است که از گناه توبه می‌کند و مجدّداً به گناه باز نمی‌گردد. و محبوب‌ترین بندگان نزد خداوند متعال کسانی هستند که به فتنه گناه می‌افتند و توبه می‌کنند.

ـ «مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِيلَ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عُثْمَانَ عَنْ أَبِي جَمِيلَةَ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام‏ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُ‏ الْعَبْدَ الْمُفَتَّنَ‏ التَّوَّابَ وَ مَنْ لَمْ يَكُنْ ذَلِكَ مِنْهُ‏ كَانَ أَفْضَلَ»[8].

امام صادق علیه السلام فرمود: خداوند بنده‌ای را که در فتنه گناه افتاده و بسیار توبه کرده، دوست می‌دارد و هر بنده‌ای که گناه از او صادر نشود برتر است.

ـ «عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنِ الْحَارِثِ بْنِ بَهْرَامَ عَنْ عَمْرِو بْنِ جُمَيْعٍ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام‏ مَنْ‏ جَاءَنَا يَلْتَمِسُ‏ الْفِقْهَ وَ الْقُرْآنَ وَ تَفْسِيرَهُ فَدَعُوهُ وَ مَنْ جَاءَنَا يُبْدِي عَوْرَةً قَدْ سَتَرَهَا اللَّهُ فَنَحُّوهُ فَقَالَ لَهُ رَجُلٌ مِنَ الْقَوْمِ جُعِلْتُ فِدَاكَ وَ اللَّهِ إِنَّنِي لَمُقِيمٌ عَلَى ذَنْبٍ مُنْذُ دَهْرٍ أُرِيدُ أَنْ أَتَحَوَّلَ عَنْهُ إِلَى غَيْرِهِ فَمَا أَقْدِرُ عَلَيْهِ فَقَالَ لَهُ إِنْ كُنْتَ صَادِقاً فَإِنَّ اللَّهَ يُحِبُّكَ وَ مَا يَمْنَعُهُ أَنْ يَنْقُلَكَ مِنْهُ إِلَى غَيْرِهِ إِلَّا لِكَيْ تَخَافَهُ»[9].

امام صادق علیه السلام فرمود: هر کس نزد ما آید و فقه و قرآن و تفسیر طلب کند او را آزاد بگذارید و هر کس نزد ما آید و نقصی را که خداوند آن را پوشانده آشکار سازد او را دور سازید.

مردی به امام گفت: فدایت گردم به خدا سوگند من روزگاری است که بر گناهی مداومت دارم می‌خواهم که از آن گناه دست کشم و به کار دیگری روی آورم ولی توان آن را ندارم.

حضرت به او فرمود: اگر راست بگویی خداوند تو را دوست می‌دارد و چیزی مانع خدا نیست که تو را از گناه منتقل سازد مگر برای اینکه تو خوف خدا داشته باشی (و غرور و عجب تو را نگیرد).

بررسی سند:
اعتبار روایت تمام است و سند قابل توثیق است و وجود ابن ابی عمیر در سند کار گشاست.

ـ «عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ سَهْلِ بْنِ زِيَادٍ وَ مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ جَمِيعاً عَنْ عَلِيِّ بْنِ مَهْزِيَارَ قَالَ:

كَتَبَ رَجُلٌ إِلَى أَبِي جَعْفَرٍ علیه السلام يَشْكُو إِلَيْهِ لَمَماً يَخْطُرُ عَلَى‏ بَالِهِ‏ فَأَجَابَهُ فِي بَعْضِ كَلَامِهِ إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ إِنْ شَاءَ ثَبَّتَكَ فَلَا يَجْعَلُ لِإِبْلِيسَ عَلَيْكَ طَرِيقاً قَدْ شَكَا قَوْمٌ إِلَى النَّبِيِّ صلی الله علیه و آله لَمَماً يَعْرِضُ لَهُمْ لَأَنْ تَهْوِيَ بِهِمُ الرِّيحُ‏ أَوْ يُقَطَّعُوا أَحَبُّ إِلَيْهِمْ مِنْ أَنْ يَتَكَلَّمُوا بِهِ.

فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله أَ تَجِدُونَ ذَلِكَ قَالُوا نَعَمْ فَقَالَ وَ الَّذِي نَفْسِي بِيَدِهِ إِنَّ ذَلِكَ لَصَرِيحُ الْإِيمَانِ فَإِذَا وَجَدْتُمُوهُ فَقُولُوا آمَنَّا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّه»[10].

علی بن مهزیار گوید: مردی به امام باقر علیه السلام نامه نوشت و از گناهان صغیره که به فکر او خطور می‌کند شکوه کرد در پاره‌ای از سخن خویش به او فرمود: خداوند عزوجل اگر بخواهد تو را ثابت می‌سازد و برای ابلیس راهی برای سلطه بر تو قرار نمی‌دهد.

مردمی که به پیامبر صلی الله علیه و آله از گناهان صغیره که برایشان پیش می‌آمد شکوه کردند که اگر باد آنان را ساقط کند و یا تکه تکه شوند بیشتر از این دوست دارند که به این گناهان لب بگشایند.

رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: آیا واقعاً این‌گونه‌اید؟ گفتند: آری

حضرت فرمود: سوگند به خدایی که جانم در دست اوست این عین ایمان است اگر گناه برایتان پیش آمد بگویید: به خدا و رسول او ایمان داریم و حول و قوّه‌ای جز به خدا نیست.

بررسی سند:
اعتبار سند تمام است.

یک نکته:
به گفته علّامه طباطبایی در تفسیر المیزان[11]، سه معنا برای لمم گفته شده است:

1. گناه صغیره.

2. نزدیک شدن به گناه.

3. گناهان اتفاقی و گه گاهی.

ایشان می‌نویسد: معنای سوم از روایات اهل بیت علیهم السلام به دست می‌آید.

و اینک روایت دوم:
ـ «رُوِيَ عَنِ النَّبِيِّ صلی الله علیه و آله أَنَّهُ قَالَ: لَوْ لَمْ تُذْنِبُوا لَخَشِيتُ‏ عَلَيْكُمْ‏ مَا هُوَ أَكْبَرُ مِنْ ذَلِكَ الْعُجْبَ»[12].

از پیامبر صلی الله علیه و آله روایت شده که فرمود: اگر گناه نکنید من بر شما از چیزی که بزرگتر از گناه است می‌ترسم و بیم دارم یعنی از عجب.

باز به روایات دیگر بنگرید:

ـ «مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ عَلِيِّ بْنِ أَسْبَاطٍ عَنْ رَجُلٍ مِنْ أَصْحَابِنَا مِنْ أَهْلِ خُرَاسَانَ مِنْ وُلْدِ إِبْرَاهِيمَ بْنِ سَيَّارٍ يَرْفَعُهُ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: إِنَّ اللَّهَ عَلِمَ أَنَّ الذَّنْبَ‏ خَيْرٌ لِلْمُؤْمِنِ‏ مِنَ الْعُجْبِ وَ لَوْ لَا ذَلِكَ مَا ابْتُلِيَ مُؤْمِنٌ بِذَنْبٍ أَبَداً»[13].

امام صادق علیه السلام فرمود: خداوند می‌داند که گناه برای مؤمن از عجب و خودبینی بهتر است و اگر چنین نبود هرگز مؤمنی مبتلی نمی‌شد.

این روایت در بحار الانوار[14]، آمده و مرحوم مجلسی در ذیل آن «بیان» دارد و گفتار شیخ بهایی درباره روایت را در همین بیان آورده است. به آنجا مراجعه کنید.

ـ «الأمالي للشيخ الطوسي جَمَاعَةٌ عَنْ أَبِي الْمُفَضَّلِ عَنْ عُبَيْدِ اللَّهِ بْنِ الْحُسَيْنِ بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْحُسَيْنِ الْحُسَيْنِيِّ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْقَاسِمِ بْنِ الْحُسَيْنِ بْنِ زَيْدٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ جَدِّهِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عَنْ آبَائِهِ علیهم السلام قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله لَوْ لَا أَنَّ الذَّنْبَ‏ خَيْرٌ لِلْمُؤْمِنِ‏ مِنَ الْعُجْبِ مَا خَلَّى اللَّهُ بَيْنَ عَبْدِهِ الْمُؤْمِنِ وَ بَيْنَ ذَنْبٍ أَبَداً»[15].

رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: اگر چنین نبود که گناه برای مؤمن بهتر از عجب است خداوند هرگز آزاد نمی‌گذاشت که بنده مؤمن گناه کند.

ـ «عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ الْحَجَّاجِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: إِنَّ الرَّجُلَ لَيُذْنِبُ‏ الذَّنْبَ‏ فَيَنْدَمُ‏ عَلَيْهِ وَ يَعْمَلُ الْعَمَلَ فَيَسُرُّهُ ذَلِكَ فَيَتَرَاخَى عَنْ حَالِهِ تِلْكَ فَلَأَنْ يَكُونَ عَلَى حَالِهِ تِلْكَ خَيْرٌ لَهُ مِمَّا دَخَلَ فِيهِ»[16].

امام صادق علیه السلام فرمود: بنده گناه می‌کند پس از آن برای انجام این گناه پشیمان می‌شود سپس عملی (نیک) انجام می‌دهد و انجام این عمل او را شاد می‌سازد و در نتیجه از آن حالتی که قبلاً داشت عقب می‌ماند و سست می‌شود در حالی که اگر بر همان حالت می‌ماند برای او بهتر از حالتی بود که به آن در آمده است.

بررسی سند:
سند این روایت حرف ندارد و از اعتبار ویژه‌ای برخوردار است و اعتبار کاملاً روشن است.

این روایت در کتاب‌های دیگر نیز آمده که مشاهده می‌کنید:

ـ «كتاب حسين بن سعيد و النوادر ابْنُ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ الْحَجَّاجِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: إِنَّ الْعَبْدَ لَيُذْنِبُ‏ الذَّنْبَ‏ فَيَنْدَمُ‏ عَلَيْهِ ثُمَّ يَعْمَلُ الْعَمَلَ فَيَسُرُّهُ ذَلِكَ فَيَتَرَاخَى عَنْ حَالِهِ تِلْكَ وَ لَأَنْ يَكُونَ عَلَى حَالِهِ تِلْكَ خَيْرٌ لَهُ مِمَّا دَخَلَ فِيهِ»[17].

توضیح:
مرحوم مجلسی این روایت را به همراه چند روایت از کتاب حسین بن سعید اهوازی که صاحب اصل و کتاب است نقل می‌کند و حتماً کتاب حسین بن سعید برای مجلسی ثابت شده بوده است در نتیجه چون از کتاب نقل می‌کند دیگر تا کتاب سند نمی‌خواهد مگر تیمّناً و تبرّکاً آن گونه که ما از کتاب شیخ صدوق مثلاٌ اگر روایتی نقل کنیم و حسین بن سعید اهوازی هم از ابن عمیر و او از عبدالرحمن بن حجاج روایت می‌کند و همه از شخصیّت‌های اوجمند شیعه هستند.

ـ «المحاسن فِي رِوَايَةِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ أَبِي نَجْرَانَ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام الرَّجُلُ‏ يَعْمَلُ‏ الْعَمَلَ‏ وَ هُوَ خَائِفٌ مُشْفِقٌ ثُمَّ يَعْمَلُ شَيْئاً مِنَ الْبِرِّ فَيَدْخُلُهُ شِبْهُ الْعُجْبِ لِمَا عَمِلَ قَالَ علیه السلام فَهُوَ فِي حَالِهِ الْأُولَى أَحْسَنُ حَالًا مِنْهُ فِي هَذِهِ الْحَالِ»‏[18].

راوی گوید: به امام صادق علیه السلام گفتم: مرد کار می‌کند در حالی که ترسان و بیمناک است پس از آن کار خیری می‌کند و به خاطر انجام کار خیر شبه عجبی به او راه می‌یابد.

امام علیه السلام فرمود: این فرد در همان حال اولش، حالت بهتری دارد تا زمانی که در این حال دوم است.

مشابه این روایت در کافی، بسند معتبر آمده است که جای بحث و گفتگو ندارد.

ـ «كتاب حسين بن سعيد و النوادر ابْنُ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ مَنْصُورِ بْنِ يُونُسَ عَنِ الثُّمَالِيِّ عَنْ أَحَدِهِمَا علیهما السلام قَالَ:

إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى يَقُولُ إِنَ‏ مِنْ‏ عِبَادِي‏ مَنْ يَسْأَلُنِي الشَّيْ‏ءَ مِنْ طَاعَتِي لِأُحِبَّهُ فَأَصْرِفُ ذَلِكَ عَنْهُ لِكَيْلَا يُعْجِبَهُ عَمَلُهُ»[19].

امام باقر علیه السلام یا امام صادق علیه السلام فرمود: خداوند تبارک و تعالی می‌فرماید: برخی از بندگانم از من می‌خواهد توفیق طاعتی را به او بدهم تا او را دوست بدارم ولی من این توفیق طاعت را از او باز می‌دارم تا عملش او را به عجب وا ندارد.

این روایت در مورد محرومیّت از طاعت است تا عجب مؤمن را فرا نگیرد ولی در یک حدّ شبیه دیگر روایات است. (دقّت شود)

در خاطرم می‌گذرد که روایاتی داریم مبنی بر اینکه جوان توبه کننده را دوست می‌دارد[20] و یا در روایتی آمده که گنهکاری تائب با فردی راهب همراه شد و در راه زمانی که خواستند برای سایه افکنی ابری برسرشان دعا کنند گنهکار شرم کرد و گفت: من آمین می‌گویم و پس از دعای عابد و آمین گنهکار، ابر برسرشان سایه انداخت و به هنگام جدایی دیده شد که ابر بالای سر گنهکار می‌رود و راهب بدون سایه ماند و اینجا بود که عابد واقف به ارزشمندی گنهکار تائب گشت[21].

ـ «عاص‏ يقرّ بذنبه‏ خير من مطيع يفتخر بعلمه‏»[22].

گنهکاری که به گناهش اعتراف می‌کند بهتر از مطیعی است که به علمش افتخار می‌نماید.

ـ «قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ علیه السلام‏ سَيِّئَةٌ تَسُوؤُكَ خَيْرٌ مِنْ‏ حَسَنَةٍ تُعْجِبُكَ»[23].

امیر مؤمنان علیه السلام فرمود: گناهی که تو را ناراحت کند بهتر از کار نیکی است که تو را به عجب وا دارد.

و باز می‌خوانیم که جوان سخاوتمند گنهکار نزد خداوند از پیرمرد عابد بخیل محبوب‌تر است.

ـ «وَ رُوِيَ الشَّابُّ السَّخِيُّ الْمُعْتَرِفُ لِلذُّنُوبِ أَحَبُّ إِلَى اللَّهِ مِنَ الشَّيْخِ الْعَابِدِ الْبَخِيلِ[24].

و در روایتی آمده که کسی نزد خداوند محبوب‌تر از جوان تائب نیست.

بنگرید: «قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله‏ مَا مِنْ شَيْ‏ءٍ أَحَبَّ إِلَى اللَّهِ مِنْ‏ شَابٍ‏ تَائِب»[25].‏

گفتنی است در برخی از مصادر از امیرمؤمنان علیه السلام و در برخی از مصادر از پیامبر صلی الله علیه و آله و سلّم نقل شده است.

این طبیعی است که بشر مبتلای به گناه می‌شود لغزش و انحراف برای او پدید می‌آید در برابر شیطان گاه زمین می‌خورد. اگر به هنگامی که زمین خورد او را تشویق کنیم که برخیزد و از دام شیطان بگریزد و برای این کار به او امتیاز دهیم تشویق به گناه کرده‌ایم؟ راه گناه را باز کرده‌ایم؟ اصلاً بازگشایی راه توبه یکی از نعم الهی است.

البته اگر کسی گناه نکند به تعبیر آن روایت «فهو افضل» او برتر است از کسی که گناه کند و توبه نماید و یا در مقایسه گناه کردن و گناه نکردن و مبتلی به عجب شدن گناه کردن بهتر از گناه نکردن و مبتلا به عجب شدن است و این هم کاملاً صحیح است و تشویق به گناه نیست بلکه مقایسه دو گناه با هم است و اینکه یکی از دیگری بدتر است و یا یکی از دیگری بهتر است.

در پایان برای اینکه طبیعی بودن آلودگی مؤمن به گناهان صغیره برایتان روشن گردد به این روایت توجّه کنید:

ـ «… إِنَ‏ الْمُؤْمِنَ‏ مَعْنِيٌ‏ بِمُجَاهَدَةِ نَفْسِهِ لِيَغْلِبَهَا عَلَى هَوَاهَا فَمَرَّةً يُقِيمُ أَوَدَهَا وَ يُخَالِفُ هَوَاهَا فِي مَحَبَّةِ اللَّهِ وَ مَرَّةً تَصْرَعُهُ نَفْسُهُ فَيَتَّبِعُ هَوَاهَا فَيَنْعَشُهُ اللَّهُ فَيَنْتَعِشُ وَ يُقِيلُ اللَّهُ عَثْرَتَهُ فَيَتَذَكَّرُ وَ يَفْزَعُ إِلَى التَّوْبَةِ وَ الْمَخَافَةِ فَيَزْدَادُ بَصِيرَةً وَ مَعْرِفَةً لِمَا زِيدَ فِيهِ مِنَ الْخَوْفِ وَ ذَلِكَ بِأَنَّ اللَّهَ يَقُولُ إِنَّ الَّذِينَ اتَّقَوْا إِذا مَسَّهُمْ طائِفٌ مِنَ الشَّيْطانِ تَذَكَّرُوا فَإِذا هُمْ مُبْصِرُونَ[26]…»[27].‏

… مؤمن به جهاد با نفس خویش اهتمام می‌ورزد تا بر هوای نفس خویش پیروز گردد. گاه کجی نفس را راست می‌سازد و با هوای نفس در راه محبّت خدا مخالفت می‌کند و گاه نفس او، وی را زمین می‌زند، و مؤمن از هوای نفس خویش پیروی می‌کند آن‌گاه خداوند او را زنده می‌کند و او زنده می‌شود و خداوند لغزش او را جبران می‌کند مؤمن هوشیار می‌شود و به توبه و ترس از خدا پناه می‌برد و در نتیجه بصیرت و معرفت او افزون می‌گردد چرا که خوفش فزونی یافته است و این همان است که خداوند می‌فرماید: کسانی که تقوی دارند هرگاه وسوسه‌ای از شیطان به آنان رسد متذکّر شوند و آن زمان است که بینایند.

و باز به این روایت بنگرید:

ـ «ألمؤمن‏ بين‏ نعمة و خطيئة لا يصلحها إلّا الشّكر و الإستغفار»[28].

مؤمن میان نعمت و خطاست و جز سپاسگزاری (برای نعمت) و استغفار (برای خطا) او را اصلاح نمی‌کند.

و باز بنگرید:

ـ «عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ يُونُسَ عَنْ فُضَيْلِ بْنِ عُثْمَانَ عَنْ أَبِي عُبَيْدَةَ الْحَذَّاءِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: الْمُؤْمِنُ‏ بَيْنَ‏ مَخَافَتَيْنِ‏ ذَنْبٍ قَدْ مَضَى لَا يَدْرِي مَا صَنَعَ اللَّهُ فِيهِ وَ عُمُرٍ قَدْ بَقِيَ لَا يَدْرِي مَا يَكْتَسِبُ فِيهِ مِنَ الْمَهَالِكِ فَهُوَ لَا يُصْبِحُ إِلَّا خَائِفاً وَ لَا يُصْلِحُهُ إِلَّا الْخَوْفُ»[29].

امام صادق علیه السلام فرمود: مؤمن میان دو ترس و بیم است گناهی که قبلاً از او سرزده و نمی‌داند که خداوند در مورد آن با او چه می‌کند و عمری که از او باقیمانده و نمی‌داند که در این باقیمانده چه هلاکت‌هایی برای خود کسب می‌کند پس مؤمن هر روز با ترس و بیم است و جز ترس و بیم او را اصلاح نمی‌کند.

در نهایت به نظر می‌رسد که همین اندازه دفاع از این روایات کافی است و البته در صورتی که نیاز باشد توضیح بیشتر خواهیم داد.

گفتنی است مجموعه روایات که بیش از بیست روایت است با توجّه به مبنای قریب به اتّفاق عالمان و فقیهان شیعه مبنی بر پذیرش خبر موثوق به، اعتبار می‌یابد و حضور تعدادی از روایات صحیح السند بر مبنای اقلّیت نیز کفایت می‌کند. اگر استخراج و جستجوی کامل‌تری صورت گیرد این مجموعه از روایات چند برابر خواهد شد. بدین منظور باید ابواب توبه، گناه، عجب و دیگر ابواب مربوطه دیده شود.

لطفاً ما را با پیشنهاد‌ها و همکاری‌هایتان در راستای عرضه به روز روایات در کنار قرآن یاری رسانید. هدف ما آن است که همه مردم با کلمات ژرف و عمیق و گویا و زیبای امامان علیهم السلام در همه زمینه‌ها آشنا شوند تا دل از دیگران ببرند و به این والایان پیوند خورند. «فَإِنَّ النَّاسَ لَوْ عَلِمُوا مَحَاسِنَ‏ كَلَامِنَا لَاتَّبَعُونَا»[30].

پاسخ

حدیث جعلی اول این است «لو لا تذنبون لذهبت بکم و خلقت خلقاً یذنبون و یستغفرون فاغفرلهم». اینک به موارد زیر توجه فرمائید:

1- شما در این مقالۀ نسبتاً طولانی‌تان هرگز سندی برای این روایت نیاورده اید. و این یعنی این حدیث در این قالب جعلی است، خودتان عملاً جعلی بودن آن را تایید کرده اید. نه به این معنی که هر حدیث فاقد سند مجعول است، بل چون متن و محتوای آن نیز با اصول عقاید تضاد دارد به شرح زیر:

2- این حدیث تحت عنوان (حدیث قدسی) است یعنی از زبان خود خدا (مثلاً) آمده است. و هر چه در قالب حدیث قدسی بیاید خواستۀ خدا است که از بنده اش می خواهد؛ یا خواستۀ واجب است و یا خواستۀ مستحب. و پذیرش این حدیث لازم گرفته که معتقد شویم خداوند از ما ارتکاب ذنب و گناه را می خواهد.

3- حتی اگر چنین حدیثی سند هم داشته باشد (که ندارد) و سندش هم صحیح باشد، چون با اصول دین تضاد دارد محکوم است به «ما خالف کتاب الله فاضربوه علی الجدار».

خبر واحد صحیح السّند، فقط در فقه حجیت دارد آنهم با تکیه بر «انسداد باب علم» در فقه. نه در اصول دین- شناخت خدا و شناخت رابطۀ خدا با انسان-، و نه در عرصۀ خارج از فقه به طور عام، مگر در خلائی آمده باشد و با هیچ چیزی معارض نباشد.

4- فرموده اید باید با احادیث اهل بیت علیهم السلام با احتیاط برخورد شود. عزیز گرامی، احتیاط این نیست که هر سخن منسوب به رسول خدا و آلش (صلّی الله علیهم) را متسامحانه بپذیریم. زیرا این تسامح خود بر خلاف احتیاط است و نتیجه اش فدا کردن مقام آن بزرگواران به سخنان جعلی می گردد. و مکتب در میان احادیث صحیح و نا صحیح به حدی آلوده می گردد که سیمای واقعی خود را از دست می دهد. و متاسفانه این نوع بی مبالاتی ضد احتیاط، عظیمترین آفات را بر مکتب وارد کرده است.

5- اما حدیث امام باقر علیه السلام که آورده اید و گویا با تکیه به آن می خواهید حدیث قدسی مورد بحث را اثبات کنید. در این باره نیز باید به موارد زیر توجه کنید:

1- این حدیث، حدیث قدسی نیست و در مقام بیان یک خواستۀ خداوند از ما، نیست. و خداوند هرگز از ما گناه را نخواسته است؛ امّا بطور تشریعی؛ بدیهی است که ما را به اطاعت امر کرده و از گناه نهی کرده. و اما تکویناً، ما را در «نجدین» قرار داده سپس از نو لطف کرده و هدایت کرده است که «إِمَّا شاكِراً وَ إِمَّا كَفُوراً».

2- نه تنها در مقام بیان خواستۀ خدا، نیست، بل در مقام تبیین است؛ در مقام بیان «فلسفۀ آفرینش انسان» است. می فرماید خدا بود و کائنات هم بودند، فرشتگان نیز بودند که همگی معصوم از گناه بودند؛ خداوند خواست یک موجود غیر معصوم بیافریند. بدیهی است موجود غیر معصوم گناه خواهد کرد، توبه را قرار داد و وعدۀ غفران داد.

پس اگر قرار باشد «بر فرض» انسان گناه نکند نقض غرض آفرینش می شود.

و باصطلاح اصول فقه و فقه، این حدیث در مقام انشاء نیست، در مقام اخبار و تبیین است. و نمی توان از آن برداشت تکلیفی کرد. اما قیصری و استادش از آن حدیث قدسی جعلی بهره برداری تکلیفی می کنند که باید گناه کرد تا مبادا اسم «غفّار» خداوند بی کار بماند.

3- به لفظ «لَخلقَ» در این حدیث توجه کنید؛ نمی فرماید «لیخلق» می فرماید «لخلق». یعنی اگر قرار بود انسان از آن اول گناه نکند، خداوند در همان اول، موجودی خلق می کرد که غیر معصوم و جایز الخطا باشد. زیرا مقصود، آفرینش موجود غیر معصوم بود.

شاید بفرمائید در آن حدیث قدسی نیز با صیغۀ ماضی «لذهبت بکم» و «خلقت خلقا» آمده. درست است وقتی حرف «لـ» بر سر فعل ماضی بیاید کاربرد مضارع هم پیدا می کند و در حدیث قدسی جعلی چنین است. اما در حدیث امام باقر علیه السلام کلمۀ «انّکم» هست می فرماید: «لَوْ لَا أَنَّكُمْ تُذْنِبُونَ»: اگر شما گناه نمی کردید. نمی فرماید اگر شما گناه نکنید. اما در حدیث جعلی می گوید «لَوْ لَا تُذْنِبُوا»: اگر گناه نکنید.

و با بیان دیگر سخن امام باقر علیه السلام به اصل علّت و حکمت آفرینش انسان در بدو خلقت انسان، ناظر است، اما سخن قیصری و استادش برای همین امروز انسان، تکلیف مشخص می کند.

مگر نشنیده ای که دو صوفی با هم رفیق بودند، روزی یکی به آن دیگری گفت: رفیق، خیلی وقت است به عبادت مشغول هستیم برویم فسقی بوکنیم تا مبتلا به عجب نشویم. رفتند عمل قوم لوط را انجام دادند.

و اساساً اباحه گری صوفیان بر اساس همین دو حدیث جعلی است.

4- حدیث امام باقر علیه السلام علاوه بر تبیین علت و حکمت آفرینش انسان، «رابطۀ انسان با خدا» را نیز تبیین می کند. می فرماید رابطۀ انسان با خدا بر اساس «عصمت» نیست. بل بر این اساس است که بکوشد گناه نکند و اگر گناه کرد توبه کند. یعنی با ارتکاب گناه از رحمت خدا مأیوس نشود. که «إِنَّهُ لا يَيْأَسُ مِنْ رَوْحِ اللَّهِ إِلاَّ الْقَوْمُ الْكافِرُون» آیۀ 87 سورۀ یوسف. رسول خدا صلّی الله علیه و آله و امام باقر علیه السلام نمی گویند: باید شما ها بروید گناه کنید. اما قیصری و استادش همین سخن را می گویند. که حدیث جعلی شان نیز در قالب حدیث قدسی است و ترکیب ادبی آن نیز کاملاً مقتضی آن است.

5- خیلی خوشم آمد که در اوایل مقالۀ تان آورده اید: «اللَّهُمَّ تُبْ عَلَيَّ حَتَّى أَتُوبَ وَ اعْصِمْنِي حَتَّى لَا أَعُودَ». اما قیصری و استادش در این بحث شان کاری با «اعْصِمْنِي حَتَّى لَا أَعُودَ» ندارند. و این است که دو مسلک 180 درجه با هم فرق می کنند.

حدیث جعلی دوم: «لَوْ لَمْ تُذْنِبُوا لَخَشِيتُ عَلَيْكُمْ مَا هُوَ أَشَدُّ مِنْ الذَّنْبَ اَلا هُو الْعُجْبُ الْعُجْبُ الْعُجْب»:

1- خودتان ترجمه این حدیث را به صورت «اگر گناه نکنید می ترسم به چیزی دچار شوید که اشد از گناه است و آن عجب است، عجب، عجب» پذیرفته اید. این یعنی باید گناه کنید؛ برای این که مبتلا به عجب نشوید باید گناه کنید.

2- برای این حدیث نیز در این قالب که دارد، سندی نیاورده اید، پس جعلی است هم بدلیل فقدان سند و هم بدلیل تضاد با اصول عقاید.

3- روایتی از بحار آورده اید که «لَوْ لَمْ تُذْنِبُوا لَخَشِيتُ عَلَيْكُمْ مَا هُوَ أَكْبَرُ مِنْ ذَلِكَ الْعُجْبَ». اولاً این حدیث نیز سند ندارد، آنهم حدیثی که به اصول دین مربوط است نه به فقه. و ثانیاً چون با اصول اعتقادات تضاد دارد، باید کنار گذاشته شود. ثالثاً اگر سند هم داشت باز باید کنار گذاشته می شد. زیرا همانطور که گفته شد؛ بهداشت احادیث اهل بیت علیه السلام از واجبات ضروری است.

و این که مرحوم مجلسی آن را آورده دلیل بر پذیرش آن نمی شود. زیرا بحار «منبع» است هر حدیثی را آورده است و البته چنین منبع بودن امتیازی است برای بحار.

4- سپس احادیث نکوهش عجب را آورده اید. عزیز بزرگوار، بنده و هر آخوندی احادیث نکوهش عجب را دیده ایم.

5- در پایان حدیث امام رضا علیه السلام را آورده اید: «فَإِنَّ النَّاسَ لَوْ عَلِمُوا مَحَاسِنَ كَلَامِنَا لَاتَّبَعُونَا»: اگر مردم زیبائی های سخن ما را بدانند پیرو ما می شوند.

اگر به این چند سطر که تقدیم کردم کمی با لطف و دقت نگاه کنید خواهید دید که در آن دو حدیث جعلی، هیچ محاسنی حتی شبیه محاسن سخنان اهل بیت علیهم السلام باشد، وجود ندارد، بل پیام شان اغواء محض است.

اما خودمانیم؛ خوب منبر رفته و این پیر را اندرز و موعظه فرموده ای.

موفق باشید

مرتضی رضوی

23/11/1391 هـ ش.

30/3/1434 هـ ق.

[1] شماره ششم، ص 28

[2] کافی (ط- الإسلامیۀ)؛ ج 4؛ ص 409

[3] بقره/ 222

[4] هود/ 3

[5] الکافی، ج 4. ص 212، ح 2941/1، (15 جلدی، ط دارالحدیث)، الکافی، ج 2، ص 423، (ط- الإسلامیۀ)

[6] تحریم/ 8

[7] الکافی (ط- الإسلامیۀ)؛ ج 2؛ ص 432 و الکافی، ج 4، ص 227، ح 2963/3 ط دار الحدیث

[8] الکافی (ط- الإسلامیۀ)؛ ج 2؛ ص 435 و الکافی، ج 4، ص 231، ح 2969/9 ط دارالحدیث

[9] الکافی (ط- الإسلامیۀ)؛ ج 2؛ ص 442 و الکافی، ج 4، ص 245، ح 2991/4

[10] الکافی (ط- الإسلامیۀ)؛ ج 2؛ ص 425 و الکافی، ج 4، ص 216، ح 2945/4

[11] المیزان، ج 19، ص

[12] بحار الأنوار (ط- بیروت)؛ ج 69؛ ص 329

[13] الکافی (ط- الإسلامیۀ)؛ ج 2؛ ص 313 و الکافی، ج 3، ص 761، ح 2578/1، چاپ دار الحدیث

[14] بحار الأنوار، ج 72، ص 306، ح 1

[15] أمالی الطوسی، ج 2 ص 184 و بحار الأنوار (ط- بیروت)؛ ج 69؛ ص 319، ح 32 به نقل از امالی شیخ طوسی

[16] الکافی (ط- الإسلامیۀ)؛ ج 2؛ ص 313 و الکافی، ج 3، ص 762، ح 2581/4 ط دار الحدیث

[17] بحار الأنوار (ط- بیروت)؛ ج 68؛ ص 231، ح 8، به نقل از کتاب حسین بن سعید اهوازی

[18] المحاسن ص 122 فی حدیث و بحار الأنوار (ط- بیروت)؛ ج 68؛ ص 229، ح 4 به نقل از محاسن برقی

[19] بحار الأنوار (ط- بیروت)؛ ج 68؛ ص 231، ح 9 به نقل از کتاب حسین بن سعید اهوازی

[20] میزان الحکمه به نقل از کنزالعمال

[21] کافی، ج 3، ص 178، ح 8، چاپ دار الحدیث. این روایت طولانی است

[22] غرر الحکم و درر الکلم؛ ص 466

[23] بحار الأنوار (ط- بیروت)؛ ج 69؛ ص 321، ح 37 به نقل از عدۀ الداعی

[24] الفقیه المنسوب إلی الإمام الرضا علیه السلام، ص 362 و الإختصاص ص 253؛ بحار الأنوار (ط- بیروت) ج 68، ص 355 و مستدرک، ج 7، ص 15 و ج 15، ص 360

[25] شرح نهج البلاغه، ج 11، ص 181 و روضه الواعظین، ج 2، ص 481 و مشکاۀ الانوار، ص 110

[26] أعراف/ 201

[27] تحف العقول؛ النص؛ ص 284، (ط جامعه مدرسین)

[28] غرر الحکم و درر الکلم؛ ص 95، (ط دار الکتاب الإسلامی)

[29] الکافی (ط- الإسلامیۀ)؛ ج 2؛ ص 71 و کافی، ج 3، چاپ دار الحدیث، ح 1610/12

[30] عیون أخبار الرضا علیه السلام، ج 1، ص 307 و وسائل الشیعۀ، ج 27، ص 92 و بحار الأنوار (ط- بیروت)، ج 2، ص 30

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این فیلد را پر کنید
این فیلد را پر کنید
لطفاً یک نشانی ایمیل معتبر بنویسید.
برای ادامه، شما باید با قوانین موافقت کنید