بسم الله الرّحمن الرّحیم
شبيه سازي، نوشته در قرآن، نا نوشته در فقه!؟!
مقاله((شبيه سازي از ديدگاه فقه)) را در شماره 4 مجله مفيد دانشگاه مفيد(دانش پژوهان) خواندم و بهره بردم. جناب حجة الاسلام والمسلمين آقاي قائيني دقيقاً با اصول و قواعدي كه بايد هر مسئله((مستحدثه)) به وسيله آن ها برسي شود، مطلب را مجتهدانه بررسي كرده و حق مطلب را در يك بحث مختصر ادا كرده اند. وشايد هر فقيهي(فقيه اصولي) در اين روند به همين نظر ايشان برسند و ظاهراً راهي براي روش ديگر نيست.
بنا بر اين هدف من از نوشتن اين سطرها چيست؟ از عنوان مقاله پيدا است كه مي خواهم مسئله شبيه سازي را از بستر كلي و عمومي((برسي مسائل مستحدثه)) خارج كنم و آن را در بسترخاص و روش و روند ويژه قراردهم كه اگر در كوتاه مدت مورد اجماع جمعي دست اندركاران فقه قرار نگيرد دستكم يك چشم انداز و چاشني أي براي توسعه اين مبحث، باشد گرچه براي خودم يك نظريه صحيح و تقريباً مسلم است.
با ادعاي((شبيه سازي، نوشته در قرآن، نا نوشته در فقه)) در صددم((مسائل مستحدثه)) را به دو قسم تقسيم كنم:
1- مسائل مستحدثه أي كه نه در قرآن و نه درحديث و نه در متون فقهي، نامي از آن ها نيامده است. مانند سرقفلي، بيمه،(و به نظر بنده) آن نوع اجاره مسكن كه در اصطلاح امروزي به اشتباه((رهن)) ناميده مي شود.
امروز در مورد اين قبيل مسائل مستحدثه، تقريباً آراي نحله هاي فقهي مشخص است. علماي گران قدر اخباري ما در آن ها احتياط مي كنند و جايز نمي دانند و دستكم((توقف)) مي كنند.
و علماي بزرگوار اصولي ما با تكيه بر اطلاقات و عمومات ونيز ادلّه موردي، آن ها را بررسي كرده و حكم شان را تعيين مي كنند. و نظر به اين كه اين قبيل مسائل مستحدثه معمولاً از معاملات عاقلانه و احياناً ضروري هستند، و در عرصه ادلّه موردي، با((نهي)) مواجه نيستند حكم به جواز و صحت آن ها مي دهند. و بيانات جناب قائيني نيز در همين روند قرار دارد.
البته در ميان اصوليان نيز محققيني يافت مي شوند كه در((معاملات)) مانند((عبادات)) توقيفي هستند و نسبت به مستحدثات جواز نمي دهند.
2- مسائل مستحدثه أي كه نام و عنوان شان در قرآن آمده، اما در عرصه فقه مسكوت
مانده اند. و اين((مسكوت ماندن)) به دليل((عدم حضور موضوع آن ها در جامعه)) مي باشد.
براي اين نوع از مسائل مستحدثه امروز(به نظر بنده) تنها مسئله شبيه سازي را داريم، شايد در آينده موضوعات ديگري نيز شناخته شوند.
شبيه سازي، هم در قرآن عنوان شده و هم تحريم شده است پس نبايد آن را در بستري قرار دهيم كه بيمه و سرقفلي را قرار مي دهيم.
قرآن: ـ سوره 4، آيه 120 و 119- وقال لاتّخذنّ من عبادك نصيباً مفروضاً ولاضّلنّهم ولاُمنّينّهم و لآمرنّهم فليبتّكن آذان الانعام و لآمرنّهم فليغيّرنّ خلق الله و من يتّخذ الشيطان ولياً من دون الله فقد خسر خسراناً مبيناً- يعدهم و يمنيّهم و ما يعد هم الشيطان الّا غروراً.
ترجمه: ترجمه اين دو آيه در يك برداشت كلّي و بدون توجه به جزئيات ودقايقي كه در آن ها نهفته است به شرح زير مي باشد:
و(شيطان) گفت البتّه مي گيرم از بندگان تو سهم معين(گروه معين) را و آنان را از راه به در مي كنم و به آرزوي خيال انگيز دچارشان مي كنم و آنان را وادار مي كنم كه گوش هاي چارپايان را پاره كنند و وادارشان مي كنم تا روند آفرينش خدا را تغيير دهند، و هر كس شيطان را ولي خود برگزيند در زيان كاري مي افتد، زيان كاري آشكاري- شيطان به آنان وعده مي دهد و به آرزوي خيال انگيز وادارشان مي كند و(در حقيقت) وعده نمي دهد به آنان مگر غرور.
مطلب مهم: قبل از ورود به دقايق آيه به يك مطلب برجسته و مهم بايد توجه شود: با اين كه آيه رسماً و به طور نصّ، ايجاد پارگي و يا شكاف در گوش چهارپايان را تحريم كرده است، فقها آن را حرام ندانسته اند.
ظاهراً تا جائي كه من بررسي كرده ام، اين تنها مسئله أي است كه چنين شرايطي دارد و ظاهراً خيلي شگفت و عجيب است. دليل اين مطلب احاديث اين باب است كه((وسمه بر صورت حيوان را تحريم و برگوش آن را تحليل كرده اند)).
شرح: هر صاحب گله أي نشان مخصوص داشت و دام هاي خود را با آن علامت گذاري مي كرد- كه هنوز هم اين روال در ميان عشاير بر چيده نشده- برخي علامت شان را با((كيّ))- داغ نهادن- عملي مي كردند و برخي ديگر با خراش در صورت و يا سوراخ كردن گوش به شكل مثلث، مربع، دو سوراخه، ايجاد دالبر در اطراف گوش و…
مرحوم حرّ عاملي در وسائل الشيعه نه تنها حديثي بر حرمت هر نوع علامت گذاري در گوش حيوان، نياورده بل باب 11، از ابواب احكام الدوابّ، را چنين آورده است((باب جواز وسم المواشي في آذانها و غيرها و كراهة و سمها في وجوحها)).
پس معلوم مي شود كه آن چه در اين دو آيه مورد نظر قرآن است ايجاد پارگي يا سوراخ در گوش چارپايان نيست، بل چيز ديگر است و گرنه پيامبر و آل صلوات الله عليهم آن را جايز نمي دانستند. و چيزي را كه در بيان قرآن يك((رفتار شيطاني)) ناميده شده، حلال نمي كردند. و اين حقيقت در بررسي دقايق آيه بيشتر روشن مي شود:
دقايق:
1- يبتّكنّ از ريشه((بَتَكَ)) به معني((چيدن)) است.
المنجد و اقرب الموارد: البَتكة: ج بِتَك: القطعة اوالطائفة من الشيئ المنبتك: بتكه، جمع بِتَك: قطعه يا مجموعه أي از اشياء تكّه شده.
اگر تنه يك درخت قطعه، قطعه شود، به آن((بِتَك منبتك)) نمي گويند، اما اگر قرص ناني خرده خرده و ريز شود و براي خوردن جوجه ها به پيش آن ها ريخته شود((بتك منبتك)) گفته مي شود.
آيه مي توانست از لفظ((وليقطّعنّ)) يا((وليشقّقنّ)) استفاده كند، عدم به كار گيري اين قبيل الفاظ و آوردن لفظ عجيب((وليتبكنّ)) كه در قرآن فقط يك بار آمده، بيان گر ويژگي مسئله و خصوصيت موضوع، است. همان طور كه پيامبر و اهل بيت(ص) آن را به معني ايجاد شكاف يا سوراخ كردن، نگرفته اند و مسئله همچنان مسكوت مانده تا موضوع آن در عرصه اجتماع پديد آيد و امروز پديد آمده است.
2- ولامنّينهم: هر كشف و اختراع ابتدا در قالب يك رؤيا و خيال تصور و تصوير مي شود سپس منجر به كشف و اختراع ميگردد ليكن به دو نوع تقسيم مي شوند: آن چه به نتايج نيك و پسنديده و مفيد مي انجامد و آن چه به غرور شيطاني منجر مي شود مانند بمب اتم. بايد گفت به نظر قرآن شبيه سازي مفسده بزرگي در پي دارد، بزرگ تراز بمب اتم.
3- آذان: گوش ها؟ اما مثل اين كه اين لفظ در اين آيه به معني گوش و گوش ها نيست(گر چه چيدن سلول از گوش نيز براي شبيه سازي كافي است) به دسته كوزه و لبه بعضي چيزها نيز((اذن)) گفته شده.
اقرب الموارد: اذن الثمّام اَذُناً: خرجت اذنته و هي خوصته.
ثمام گياهي است ريز، چكه و قطره أي كه از آن ترشح مي كند خوصه و((اَذْن)) ناميده مي شود. و بعيد نيست مراد از آذان در آيه جمع((اَذْن)) كه واحده آن((اذنة)) است، باشد. همان طور كه به قطره ريز كه از برخي چشم هاي بيمار تراوش مي كند خوصه گفته مي شود.
به هر صورت علاوه بر اين قبيل دقت ها در الفاظ آيه، از نظر فقهي همين كه اين موضوع منصوص در قرآن توسط اهل بيت(ع) به معني معمولي گرفته نشده بل بر خلاف معاني معمولي حكم صادر شده، نشان مي دهد كه معني معمولي مراد نبوده بل يك معناي ويژه در مد نظر قرآن است و جمله((وليغيّرنّ خلق الله)) كاملاً مقصود را براي محققين امروزي روشن مي كند.
گذشته از همه اين مباحث(كه همگي مهم و بس ارجمند هستند) اگر بر فرض الفاظ وليتبكنّ و آذان را نيز به همين معني به اصطلاح معمولي بگيريم باز مراد آن نوع عمل است كه در جهت تغيير روند آفرينش الهي باشد.
به هر صورت و در هر صورت، آيه((تغيير روند آفرينش)) را ممنوع كرده و آن را غرور شيطاني معرفي كرده است.
پرسش: موجودي به نام قاطر و استر كه از آميزش اسب و الاغ پديد مي آيد، تغيير آفرينش نيست؟
پاسخ:
1- اين شبيه سازي نيست استر نه اسب است و نه الاغ.
2- اسب و الاغ در سير تحولات تكامل از يك نوع بوده اند.
3- استر از آميزش پديد مي آيد نه از سلول يا اسپرم غير آميزشي.
4- اقدام به آميزش الاغ با اسب نجيب نيز در اسلام مورد نهي است و توليد استر تنها از آميزش الاغ و يابو، مجاز است.
5- استر يك موجود عقيم و سترون است.
توجه: اسلام در مورد پيدايش آدم(سرسلسله نوع حاضر انسان) نه به فيكسيسم معتقد است و نه به ترانسفورميسم، بل يك خلقت طبيعي به گونه سوم، را معرفي مي كند(در كتاب تبيين جهان وانسان توضيح داده ام) بنابر اين نمي توان گفت پس انسان را مي توان با انواع ديگر- از قبيل ميمون ها- مثلاً به آميزش وادار كرد كه روزگاري در نوع مشترك بوده اند. زيرا قرآن انسان كنوني را با هيچ نوع ديگري مشترك نمي داند. يعني ترانسفورميسم را در مورد همه جانداران مي پذيرد تنها در مورد انسان كنوني سخن ديگري دارد.
6- و بالاخره فقيه نسبت به فلسفه احكام مسئوليت ندارد و شبيه سازي حرام است و بس.
اما كار علمي و تحقيقات علمي: ترديدي نيست كه كار علمي و كاوش در هر علم مباح و جايز و در موقعي لازم و گاهي واجب كفائي نيز مي شود. در مورد شبيه سازي مي توان در كار تحقيقي و آزمايشي تا حدودي پيش رفت كه به اصطلاح روح به آن دميده نشود. و اگر به مرحله دمش روح برسد عمل حرام محقق شده است. اكنون اين موجود جاندار را نه مي توان كشت ونه مي توان همچنان رهايش كرد. و كار شيطاني يعني همين.
مراد از لفظ كار شيطاني يا غرور اهريمني يك تعبير به اصطلاح ناسزا آميز نيست كه در قرآن آمده بل يك تعبير علمي است كه مي خواهد ماهيت اين پديده را بيان كند.
در اين كار علمي نيز استفاده از((رحم)) و دستگاه زنانگي زن حرام است همان طوركه جنا ب قائيني توضيح داده اند و من تكرار نمي كنم.
دفاع: بمب اتم، موشك هاي مخرب،توپ و حتي تفنگ بل حتي شمشير، پديده هاي اهريمني هستند. اما وقتي كه افرادي آن ها را پديد مي آورند، در مقام دفاع براي مسلمانان جايز و گاهي واجب است به ساختن آن ها بپردازند تا بتوانند از خودشان دفاع كنند.
اگر مسئله شبيه سازي زماني به اين حالت بيانجامد(كه چنين چيزي بس بعيد است) در آن صورت مسلمانان نيز بايد براي دفاع به چنين عملي اقدام كنند.
در احاديث ناظر به((آخر الزمان)) به اسلحه هاي اهر يمني و نيز به اين كه مومنان در مقام دفاع و گسترش دين خدا از آن استفاده خواهند كرد، اشاره شده است كه((ولوضرب احدهم بسيفه جبلاً لصقه حتي يفشله))، آمده است. اما از اين ديدگاه كه قرآن در ميان اين همه پديده هاي علمي اهريمني تنها شبيه سازي را فراز كرده است به شدتِ نكوهيدگي ماهيت اين عمل، توجه مي دهد و آن را در رأس و تيتر برنامه شيطان معرفي مي كند. البته اين بحث نيازمند شرح بيش تر است و مقصود تنها مطرح كردن آن بود.
مرتضی رضوی
تاریخ :17/03/ 1383