بسم الله الرّحمن الرّحیم
آیا زمین بر شاخ گاو است؟
{توجه: این مقاله را برای کسانی که کار و کوشش علمی را «زحمت» نمی دانند بل آن را «لذت محض» می دانند، نوشته ام}
حدیثی است با سند عالی و زیبا که سلسلۀ راویان آن شخصیت های محبوب و مورد اعتماد اهل علم و از اصحاب ائمه طاهرین علیهم السلام هستند، که مرحوم کلینی(ره) آن را در کافی آورده است، اما متن و پیام آن هرگز معنی نشده است، زیرا ظاهر معنای آن با هیچکدام از تصوّرها و تصویرهای کیهان شناسی که در تاریخ بشر آمده سازگار نیست؛ نه با تصور عوامانۀ محض، و نه با کیهان شناسی ارسطوئی، و نه با بینش بطلمیوسی (که همان کیهان شناسی ارسطو است با شرح و توضیح بیشتر)، و نه با کیهان شناسی صابئین، و نه با توضیحات مشروحی که در معابد هندوئی و بودائی ترسیم می شود.
و نیز: ظاهر پیام این حدیث با کیهان شناسی قرآن و اهل بیت (علیهم السلام) نیز سازگار نیست. اما سندش عالی و از بیان امام صادق (علیه السلام) روایت شده است.
حدیثی است بس معروف حتی گاهی از زبان عوام نیز شنیده می شود که زمین بر شاخ گاو است.
آشنائی من با این حدیث به حدود شصت سال پیش یعنی به سن ده سالگی ام می رسد: «باغ سرای» پدر بزرگم مرحوم آیت الله حاج شیخ عباسقلی رضوی میعادگاه علماء بود؛ اهل علم از ارومیه، سولدوز تا بناب و گاهی از تبریز به آن باغ رفت و آمد داشتند و همیشه چند طلبۀ مبتدی (از مقدمات تا شرح لمعه) در آن جا مشغول تحصیل بودند.
از سلایق ویژۀ حاج شیخ این بود که هر وقت محفل علما برقرار می شد خدمت به آنان را به عهده خادم و دیگران نمی گذاشت؛ دوست داشت اولاد خودش در خدمت علما باشند، بساط چای، سفره و دیگر خدمات بر عهده ما بود؛ ده ساله بودم که نوبت به من و عموی هم سن و سالم مرحوم حاج شیخ فضل الله رضوی رسید.
از همان وقت با پیام این حدیث آشنا شدم؛ علما در رابطه با متن این حدیث به سه گروه تقسیم می شدند:
1- آنان که روحیۀ اصولی بالائی داشتند، آن را مردود می دانستند.
2- آنان که روحیه اخباری داشتند آن را می پذیرفتند و معتقد می شدند که براستی زمین بر شاخ گاو است.
3- آنان که روحیه معتدل داشتند نه آن را رد می کردند و نه به معنی ظاهری آن معتقد می شدند، اینان خود شان را محکوم می کردند که: حدیث مستند با سند عالی است و این ما هستیم که معنی آن را نمی یابیم.
بعدها دریافتم که سه موضع گیری مذکور درباره این حدیث منحصر به باغ سرای ما نبوده بل در همه جا هر اهل علمی در زمرۀ یکی از این سه گروه فوق قرار دارد.
اعتراف می کنم: بنده نیز در دوره جوانی با گروه اول همراه بودم، با گذشت زمان در کنار گروه سوم قرار گرفتم؛ همیشه گوشه ای از ذهنم به این حدیث مشغول بود؛ عظمت مرحوم کلینی و شأن عالی کتاب کافی و استحکام سند این حدیث اجازه نمیداد که آن را رها کنم. پس از تدوین کتاب «تبیین جهان و انسان» و مقاله هائی در کیهان شناسی قرآن و اهل بیت (علیهم السلام) نسبت به آن دلمشغولی بیشتری می یافتم.
اینک گمان می کنم بلطف خدا و با توسل به اهل بیت (علیهم السلام) معنی آن را دریافته ام که البته با بینش هیچکدام از سه گروه مذکور موافقت ندارد.
متن حدیث: کافی، مجلد «روضه) ص 89 ط دار الاضواء؛ به شمارۀ 55 «مُحَمَّدٌ عَنْ أَحْمَدَ عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ جَمِيلِ بْنِ صَالِحٍ عَنْ أَبَانِ بْنِ تَغْلِبَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنِ الْأَرْضِ عَلَى أَيِّ شَيْءٍ هِيَ؟ قَالَ هِيَ عَلَى حُوتٍ. قُلْتُ فَالْحُوتُ عَلَى أَيِّ شَيْءٍ هُوَ؟ قَالَ عَلَى الْمَاءِ. قُلْتُ فَالْمَاءُ عَلَى أَيِّ شَيْءٍ هُوَ؟ قَالَ عَلَى صَخْرَةٍ. قُلْتُ فَعَلَى أَيِّ شَيْءٍ الصَّخْرَةُ؟ قَالَ عَلَى قَرْنِ ثَوْرٍ أَمْلَسَ. قُلْتُ فَعَلَى أَيِّ شَيْءٍ الثَّوْرُ؟ قَالَ عَلَى الثَّرَى. قُلْتُ فَعَلَى أَيِّ شَيْءٍ الثَّرَى؟ فَقَالَ هَيْهَاتَ عِنْدَ ذَلِكَ ضَلَّ عِلْمُ الْعُلَمَاءِ».
ترجمۀ ظاهری: اَبان بن تغلب که از بزرگان اصحاب و از دانشمندان معروف میان شیعه و سنی بود، می گوید: از امام صادق علیه السلام پرسیدم: زمین بر چه چیزی قرار دارد؟
فرمود: زمین بر یک ماهی قرار دارد.
گفتم: آن ماهی بر چه چیزی قرار دارد؟
فرمود: بر آب.
گفتم: پس آن آب بر چه چیزی قرار دارد؟
فرمود: بر صخره.
گفتم: آن صخره بر چه چیزی قرار دارد؟
فرمود: بر شاخ گاو راهور (گاوی که راه می رود و با نرمی راه می رود).
گفتم: آن گاو بر چه چیزی قرار دارد؟
فرمود: بر «ثریا» {شرح معنی این لفظ خواهد آمد}.
گفتم: ثریا بر چه چیزی قرار دارد؟
فرمود: هیهات؛ در این نقطه علم علما به جائی نمی رسد.
ترجمه علمی: پیام علمی و عمیق این حدیث نیازمند چند مقدمه است:
مقدمه اول: در محضر یک حدیث هستیم که نه می توانیم آن را رد کنیم و نه می توانیم به معنی ظاهری و عوامانۀ آن بسنده کنیم. پس باید درصدد درک معنی عمیق آن باشیم.
مقدمۀ دوم: آیا اَبان بن تغلب با آن مقام علمی که امام باقر علیه السلام به او می گوید: «اجْلِسْ فِي مَسْجِدِ الْمَدِينَةِ وَ أَفْتِ النَّاسَ فَإِنِّي أُحِبُّ أَنْ يُرَى فِي شِيعَتِي مِثْلُك»:[1] ای اَبان در مسجد مدینه بنشین و برای مردم فتوی بده که من دوست دارم میان شیعیانم مانند تو دیده شوند. و هنگامی که خبر وفات اَبان به امام صادق علیه السلام می رسد می گوید: «لَقَدْ أَوْجَعَ قَلْبِي مَوْتُ أَبَان»[2] مرگ ابان قلبم را به درد آورد.
او از اصحاب امام سجاد، امام باقر و امام صادق علیهم السلام بود، و امام باقر شاگردانش را طوری تربیت می کرد که هیچ مسئلۀ علمی را بدون چون و چرا نپذیرند حتی در مسائل تعبدی فقهی می فرمود: من هر مسئله ای را که به شما می گویم دلیلش را از قرآن بخواهید تا برای تان بیاورم.[3]
اکنون پرسش این است: آیا چنین شخصی محتوای این حدیث غیر فقهی و کیهان شناسی را بطور تعبدی و با همین معنی ظاهری پذیرفته است؟ (که گفته شد این معنی ظاهری حتی با کیهان شناسی قرآن و اهل بیت علیهم السلام نیز سازگار نیست) و یا او قبلاً مبانی و اصطلاحات ویژه ای از ائمّۀ طاهرین دریافته بود که معنی واقعی و حقیقی این پرسش و پاسخ ها را دریافته بود و لذا به چون و چرا نپرداخته است؟-؟ مبانی و اصطلاحاتی که به دست ما نرسیده است.
نظر به ویژگی شخصیت او باید گفت همین صورت دوم صحیح است و متأسفانه دیگر شنیده های او از ائمه علیهم السلام به ما نرسیده است.
مقدمه سوم: اکنون باید حدیث بالا را با استمداد از قرآن و منابع لغت معنی کنیم.
مقدمه چهارم: قرآن همۀ کائنات (ما سوی الله) را در پنج بخش منحصر می کند: «لَهُ ما فِى السَّمواتِ وَ ما فى الارضِ وَ ما بَينَهُما وَ ما تَحتَ الثَّرَى»:[4]
1- آسمان ها.
2- ارض.[5]
3- آنچه در درون آسمان ها و ارض هست.
4- ثری.
5- تحت الثری.
اکنون ببینیم جایگاه چهار واژۀ «حوت»، «ماء»، «صخره» و «ثور املس» در این کائنات کجاست؟ برای این موضوع باید به منابع لغت مراجعه کنیم تا معنی درست این واژه ها روشن شود:
1- ارض: کرۀ زمین.
2- حوت: ماهی: موجودی که دارای شکل بیضوی- دیسی دارد و دارای حجم ویژه است. اکثریت کهکشان ها بویژه کهکشان راه شیری که کره زمین ما در آن قرار دارد، به شکل بیضوی ماهیگونه هستند.
3- الماء: آب: جسم مایع لطیف که[6] اشیاء دیگر در آن شناور می شوند.
در قرآن «انرژی» به آب تشبیه شده است، می فرماید:
«وَ هُوَ الَّذي خَلَقَ اللَّيْلَ وَ النَّهارَ وَ الشَّمْسَ وَ الْقَمَرَ كُلٌّ في فَلَكٍ يَسْبَحُونَ».[7]
و: «لاَ الشَّمْسُ يَنْبَغي لَها أَنْ تُدْرِكَ الْقَمَرَ وَ لاَ اللَّيْلُ سابِقُ النَّهارِ وَ كُلٌّ في فَلَكٍ يَسْبَحُونَ».[8]
کرات آسمانی در اندرون چیزی شناورند که می فرماید: «یسبحون»: شناورند.
می دانیم که کرات، منظومه ها و کهکشان ها همگی در اقیانوسی از انرژی شناورند؛ هیچ خلائی در کائنات نیست؛ فاصلۀ کهکشان ها؛ خلال منظومه ها پر از انرژی است و همۀ کرات از آن جمله زمین ما در این اقیانوس انرژی شناورند.
4- صخره: جسم و مادّه فشرده و سخت:
همۀ کرات و کهکشان ها در درون آسمان اول هستند: «إِنَّا زَيَّنَّا السَّماءَ الدُّنْيا بِزينَةٍ الْكَواكِبِ»[9] و: «وَ لَقَدْ زَيَّنَّا السَّماءَ الدُّنْيا بِمَصابيحَ»:[10] و «وَ زَيَّنَّا السَّماءَ الدُّنْيا بِمَصابيحَ».[11]
السماء الدنیا: آسمان پایین که نسبت به ما می شود آسمان اول.
هفت آسمان تودرتو، واقعیت هستند نه فرضی و در واقعیت شان خیلی سخت و سفت و ماهیت شان مصداق صخره است که می فرماید: «وَ بَنَيْنا فَوْقَكُمْ سَبْعاً شِدادا»:[12] و در بالای سر شما هفت آسمان سفت و سخت بنا کرده ایم.
5- ثور: گاو.- اما معنی دیگر آن «متحرک» است: «ثَورْ» بر وزن «صَعْب» صفت مشبهه. یعنی چیزی که صفت ذاتی اش حرکت است. و این معنی اصلی است. عرب ها به «حرکت اجتماعی»، «تحول اجتماعی» و انقلاب نیز ثوره می گویند. و معنی «گاو» معنای اصلی آن نیست و یک برداشت تناسبی است.
ثَور (صفت مشبهه) علاوه بر این که خود متحرک است، محرّک هم هست:
قرآن: «اللَّهُ الَّذي يُرْسِلُ الرِّياحَ فَتُثيرُ سَحاباً فَيَبْسُطُهُ فِي السَّماءِ كَيْفَ يَشاءُ»:[13] خداوند کسی است که بادها را می فرستد تا ابرها را به حرکت درآورند، سپس آن ها را در گسترۀ آسمان آنگونه که بخواهد می گستراند و متراکم می سازد هرطور که بخواهد. و نیز در آیه 9 سوره فاطر آمده است: «وَ اللَّهُ الَّذِي أَرْسَلَ الرِّياحَ فَتُثِيرُ سَحاباً».
«تُثیرُ» از همان مصدر ثَورْ است.
باد مصداقی از مصادیق «ثَور» است که با نیرو و انرژی خودش ابرها را می راند.
اقیانوس انرژی که محتوای آسمان اول را پر کرده است، راکد و بی حرکت نیست؛ هیچ ذره ای از مواد جهان و هیچ گوشه ای از انرژی جهان هرگز دچار رکود نمی شود؛ همه چیز جهان در حرکت است به طوری که:
جهان منهای حرکت مساوی جهان منهای جهان.
هر ذرّه منهای حرکت مساوی ذره منهای ذره.
و نیز: جهان دائماً در حال گسترش و بزرگ شدن است که می فرماید: «وَ السَّماءَ بَنَيْناها بِأَيْدٍ وَ إِنَّا لَمُوسِعُون».[14]
قانون گسترش جهان از مسلمات کیهان شناسی است، متأسفانه کیهان شناسان غربی گمان می کنند که این گسترش انبساطی و بادکنکی است اما در کتاب «تبیین جهان و انسان» و نیز در کتاب «با دانشجویان فیزیک و کیهان شناسی» و در کتاب «قرآن و نظام رشته ای جهان» و مقالات دیگر توضیح داده ام که این گسترش انبساطی نیست بل جهان می خورد و بزرگ می شود؛ دائما انرژی های جدید و مواد جدید از مرکز جهان «ایجاد» می شود. و جهان مانند هندوانه ای که از زمین می خورد و بزرگ می شود، از خزانۀ «کن فیکون» می خورد و بزرگ می شود.[15]
انرژی ها و مواد نوپدید محتوای آسمان اول را به شش جانب می راند[16]- مصداقی از «تُثیرُ» بل عظیم ترین مصداق آن.
6- قرن: شاخ- قرن ثور: شاخ ثور: همان طور که شاخ در فارسی به معانی متفاوت آمده از آن جمله «شاخ شمشاد»، در عربی نیز چنین است مثلاً در حدیث ها عبارت «قَرْنُ الشَّمْس»= شاخ خورشید، آمده است.[17]
صخرۀ آسمان (آسمان که شدید و صخره ای است) بر کرانه های «ثَور انرژی و ماده» است مانند پوستۀ هندوانه که برگوشته و آب درونش و شبکۀ رگه های آن احاطه دارد.
در کتاب «قرآن و نظام رشته ای جهان» یک طرحی نقاشی شده است که نشان می دهد حرکت مواد و انرژی های جهان در شبکه ای از رشته ها مانند رشته های درون هندوانه از مرکز به سوی کران درحرکت هستند و در کرانه ها خمیده می شوند. دراین حدیث از این خمیدگی های جریان ها و حرکت های مواد و انرژی به «قرن» تعبیر شده است.
7- املس:- علیا قرن ثورٍ اَملس-: صخره= آسمان، بر شاخ ثَور اَملس قرار دارد. این لفظ «اَملس» در این حدیث، خیلی جالب است؛ اَملس یعنی «شیء متحرکِ ملایم با جریان نرم اما با نیروی محرّک قوی». و این واژه هیچ تناسبی با گاو ندارد. مرحوم علی اکبر غفاری در پاورقی کافی اَملس را به «صحیح الظهر»: گاوی که پشتش درست است معنی کرده است و معلوم نیست این معنی را از کجا آورده است.
ماهیت آسمان «شدید، سخت و صخره گونه» است اما درون و محتوای آن همۀ کرات، کهکشان ها و اقیانوس انرژی است، این مجموعه نسبت به آسمان نرم است؛ دقیقاً شبیه پوست هندوانه که سفت است و محتوای آن گوشتۀ نرم با تخمه های سفت است.
می توانید مجموعه ای از تخمه های هندوانه را به کهکشان و گوشته های آن را به اقیانوس انرژی تشبیه کنید. و همچنین رشته های درون آن را که از نقطۀ تغذیه (از خاک) شروع شده و به کرانه های گوشته می رسند را به نظام رشته ای جهان تشبیه کنید.
8- ثریا: المنجد در اولین معنی و کاربرد «ثریا» می گوید: اُطلب ثرا: بنگر به کلمۀ ثرا. یعنی اولین معنی ثری معنی کلمۀ «ثرا» است و در ثرا نوشته است: «ثَرا اللَّهُ القومَ: كَثَّرهم»: خداوند قوم را کثرت داد. و همچنین «اقرب الموارد».
بنابر این «ثری» یعنی تکثیر شونده؛ چیزی که در حال کثرت است.
گفته شد جهان از مرکز خود می خورد و بزرگ می شود؛ مرکز جهان محل جوشش دائمی انرژی و ماده است که به جهان کثرت و گسترش می دهد. ثری یعنی بخش مرکزی جهان.
9- تحت الثریا: عقبۀ ثری؛ پشت و پشتوانۀ ثری.
توسعه و گسترش و بزرگ شدن دائمی جهان قابل درک و قابل بحث و تحقیق علمی است و همچنین تغذیۀ جهان از مرکز خودش. اما این تغذیه و ایجاد انرژی و ماده در مرکز جهان، چگونه است و چطور دائما انرژی و مواد در آن مرکز ایجاد می شود؟
پاسخ این پرسش از توان اندیشه و علم خارج است، زیرا «ایجاد» کار اَمری خداوند است که به «کن فیکون» مربوط است. در کتاب «دو دست خدا» شرح داده ام که خداوند دو نوع کار دارد: کار اَمری و کار خلقی «لَهُ الْخَلْقُ وَ الْأَمْرُ».[18] خلق یعنی پدید آوردن چیزی از چیز دیگر، اما امر یعنی پدید آوردن چیزی نه از چیز دیگر بل «ایجاد محض» است.
جریان خلق بر اساس علت و معلول است، و علم یعنی شناختن علت ها. کار امری بر قانون علت و معلول مبتنی نیست تا علم و عقل بتواند روی آن و در شناخت چگونگی آن کار کند؛ ایجاد به حکم «کن فیکون» است و بس، و کار ویژۀ الهی است که علم به آن راه ندارد. لذا در آخر حدیث می فرماید: «هَيْهَاتَ عِنْدَ ذَلِكَ ضَلَّ عِلْمُ الْعُلَمَاءِ»: هیهات وقتی که بحث به ایجاد محض می رسد جائی برای علم علما و دانش دانشمندان نمی ماند؛ ایجاد از عرصۀ علم و دانش خارج است.
اکنون پس از مباحث فوق به معنی حدیث می رسیم:مُحَمَّدٌ عَنْ أَحْمَدَ عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ جَمِيلِ بْنِ صَالِحٍ عَنْ أَبَانِ بْنِ تَغْلِبَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنِ الْأَرْضِ عَلَى أَيِّ شَيْءٍ هِيَ؟ قَالَ هِيَ عَلَى حُوتٍ. قُلْتُ فَالْحُوتُ عَلَى أَيِّ شَيْءٍ هُوَ؟ قَالَ عَلَى الْمَاءِ. قُلْتُ فَالْمَاءُ عَلَى أَيِّ شَيْءٍ هُوَ؟ قَالَ عَلَى صَخْرَةٍ. قُلْتُ فَعَلَى أَيِّ شَيْءٍ الصَّخْرَةُ؟ قَالَ عَلَى قَرْنِ ثَوْرٍ أَمْلَسَ. قُلْتُ فَعَلَى أَيِّ شَيْءٍ الثَّوْرُ؟ قَالَ عَلَى الثَّرَى. قُلْتُ فَعَلَى أَيِّ شَيْءٍ الثَّرَى؟ فَقَالَ هَيْهَاتَ عِنْدَ ذَلِكَ ضَلَّ عِلْمُ الْعُلَمَاءِ
ترجمه و معنی حدیث: از امام صادق (علیه السلام) پرسیدم: زمین بر چه چیزی قرار دارد؟
فرمود: بر ماهی. یعنی بر کهکشان شیری که بشکل بیضوی ماهی گونه است.
پرسیدم: آن ماهی (کهکشان شیری) بر چه چیز قرار دارد؟
فرمود: بر آب. (اقیانوس انرژی).
گفتم: آن آب بر چه چیزی قرار دارد؟
فرمود: بر صخره (آسمان اول).
گفتم: آن صخره بر چه چیزی قرار دارد؟
فرمود: بر شاخ ثَور اَملس (بر کرانه های اقیانوس انرژی).
گفتم: آن ثَور اَملس بر چه چیزی قرار دارد؟
فرمود: بر ثریا (بر مرکز جهان که تغذیه کنندۀ جهان است).
گفتم: ثریا بر چه چیزی قرار دارد؟
فرمود: هیهات وقتی که پرسش به این جا می رسد دانش دانشمندان از عرصۀ آن خارج است.
مرتضی رضوی
3/6/ 1438 هـ ق
12/12/1395 هـ ش
—————————————————-
[1] . جامع الروات اردبیلی، ج 1 ص 9. و معجم رجال الحدیث (خوئی ره) ج 1 ص 179.
[2] . همان.
[3] . کافی (اصول) ج 1 ص 60 ح 5 ط دار الاضواء.
[4] . آیۀ 6 سورۀ طه.
[5] . خواه «ارض» را در این آیه به معنی کرۀ زمین بگیریم و خواه به معنی «مجموعۀ محتوای آسمان اول [رجوع کنید: تبیین جهان و انسان بخش هستی شناسی] فرقی در این بحث نمی کند.
[6] . مراد اصطلاح «جسم لطیف» است در برابر اصطلاح «جسم کثیف و فشرده».
[7] . آیۀ 33 سورۀ انبیاء.
[8] . آیۀ 40 سورۀ یس.- توجه: فلک یعنی «مدار دایره ای یا بیضوی»، با فلک در اصطلاح ارسطوئیان اشتباه نشود.
[9] . آیۀ 6 سورۀ صافات.
[10] . آیۀ 5 سورۀ ملک.
[11] . آیۀ 12 سورۀ فصلّت.
[12] . آیۀ 12 سورۀ نباء.
[13] . آیۀ 48 سورۀ روم.
[14] . آیۀ 47 سورۀ ذاریات.
[15] . پس از پخش جزوه های تدریسی من که سپس مجموعۀ آن ها در قالب کتاب «تبیین جهان و انسان» به کمبریج ارسال شد، جناب استیفن هاوکینگ مدعی شد که در جهان جائی هست بنام «میدان هیچ» که ماده و انرژی از آن می جوشد. البته هر متخصصی می داند که یک سرقت ناشیانه بود.
[16]. همانطور که یک هندوانه از یک جانبش (نه از مرکزش) می خورد و مواد جدید، محتوای آن را به شش جانب آن می راند و بزرگ می کند.
[17] . بحار، ج 36 ص 338 و ج 52 ص 171.
[18] . آیۀ 54 سورۀ اعراف.