بسم الله الرّحمن الرّحیم
یکسال پیش مقاله ای تحت عنوان:« انقلابی در نظریه کیهان شناسی » نوشتم که با استقبال سایت های علمی روبرو گشت. اخیرا نیز خبری در رسانه ها منتشر گردید، و این بهانه ای شد تا چندی به پای صحبت استاد نشینیم.
قبل از شنیدن صحبت های استاد مرتضی رضوی در خصوص چگونگی دستبرد آکادمی های غربی به نظریات و محتوای کتاب تبیین جهان و انسان، فشرده ای از بیوگرافی و برخی از تالیفات و آثار ارزشمند ایشان را ذکر می کنم تا خوانندگان محترم با سابقه علمی و فرهنگی ایشان آشنا گردند:
آيت الله مرتضي رضوي در 26 ديماه سال 1326 شمسي در خانوادهاي فرهنگي، مذهبي و روحاني چشم به جهان گشود. در اواخر سال 1340 پس ازتحصيل دوره ابتدايي و علوم مقدماتي به شهر مقدس قم عزيمت نمودند و در محضر اساتيد بزرگ به تحصيل علوم و معارف اسلامي پرداختند: دروس فلسفه و منطق را نزد بزرگاني چون انصاري شيرازي، شهيد دكتر مفتح و استاد شهيد مرتضي مطهري گذراندند.
فقه و مكاسب رادر محضر آيت الله فاضل لنكراني و آيت الله جعفر سبحاني و درس «خارج» را مدتي نزد آيت الله داماد، و آنگاه از كلاس درس خارج مرحوم آيت الله گلپايگاني، آيت الله شريعتمداري و جلسات اختصاصی آيت الله ملكوتي بهرهمند شدند.
در سن 19 سالگي كتاب «خلقت آدم و بحثي در تكامل» را با مقدمه شهيد دكتر مفتح تحرير و به چاپ ميرسانند.
آثار و تأليفات ارزشمند آيت الله مرتضي رضوي به 24 جلد كتاب و به بيش از صد مقاله درمطبوعات كثيرالانتشار ميرسد كه در زير به اهم تالیفات ایشان اشاره ميشود:
خلقت آدم و بحثي در تكامل (2 جلد )، مضارعه و مضاربه در اسلام، تحليل نظامهاي سياسي، تفسير سوره جمعه، تحليلي بر اوضاع كردستان، نهج الشهادة، تبيين جهان و انسان، گذري بر جامعه شناسي شناخت، تصحيح جامع الشتات ( 4جلد)، برداشتهاي فقهي، دانش ايمني در اسلام، نقد مباني حكمت متعاليه، محي الدين در آئينه فصوص: ( 2 جلد)، انسان و چیستی زیبایی، حلقات 1 ( در احکام ماء البئر )، حلقات 2 ( ویژگی های کتاب الخمس در فقه )، حلقات 3 ( جامعه شناسی متعه )، حلقات 4 ( سیر تحولات وضو در میان امت )، مکتب در فرایند تهاجمات تاریخی، تفسير هاشميه (بيش از 10 جلد در دست چاپ )، تحزب ( در دست چاپ ).
یک سال پیش با مطالعه خبری تحت عنوان – آیا جهان امروزی زائیده یک جهان قبلی است – « انقلابی در نظریه های کیهان شناسی » در صفحه دانش و فناوری به تاریخ 17 اردیبهشت1385در روزنامه همشهري مرا بر آن داشت تا نسبت به تاریخ ظهور چنین اظهار نظر هایی در عرصه کیهان شناسی و فیزیک نظری احساس تردید و بد گمانی کنم.
با این توضیح که من یکی از علاقه مندان به علم نجوم و مباحث فیزیک نظری سالها پیش با اثر ابتکاری آیت الله مرتضی رضوی تحت عنوان « تبیین جهان و انسان» آشنا شدم و شاهد چالش فکری این اندیشمند با اندیشمندان غربی در مطبوعات کثیر الانتشار بودم.
دقیقا در روز یکشنبه سوم اسفند 1376 – بیست و دوم فوریه 1998 میلادی در پی انتشار خبری با عنوان « ارائه نظریه جدیدی در مورد پیدایش کائنات » به نقل از خبر گزاری رویتر از لندن که در آن، دو دانشمند انگلیسی به نامهای استفان هاوکینگ و نیل توروک ادعا کرده بودند « کائنات پیش از انفجاری بزرگ در 12 میلیارد سال پیش به اندازه یک نخود بیش نبوده است» ، آقای مرتضی رضوی در نامه ای خطاب به رئیس دانشگاه کمبریج (که در روزنامه ایران و جمهوری چاپ شد) تاکید کرد که این نظریه برای نخستین بار توسط وی ارائه شده و دو دانشمند انگلیسی این نظریه را از کتاب ایشان (که در سال 1372 چاپ و منتشر نموده و نسخه های متعدد آن را چهار سال قبل از انتشار این خبر برای دانشگاه کمبریج و برخی دانشگاه های دیگر اروپایی ارسال کرده) اقتباس نموده اند.
آقای رضوی در همان نامه ضمن گلایه از دو دانشمند مذکور ، که عین الفاظ کتاب ایشان را به کار برده اند بدون آنکه نامی از ایشان برده باشند ، پیش بینی نموده بودند که دو اصل مهم دیگر این نظریه را از کتاب « تبیین جهان و انسان » رفته رفته توضیح خواهند داد و یک تئوری تمام عیار ارائه خواهند نمود .
اکنون با گذشت قریب به هشت سال از انتشار و ارائه نظریه مذکور ، پیش بینی آقای رضوی تحقق می پذیرد و آن دو اصل مهم تحت عنوان « آیا جهان امروزی زائیده یک جهان قبلی است » به منصحه ظهور می رسد.
در آن زمان کم نبودند کسانی که ایشان را محکوم می کردند که یک ایرانی کجا و دانشمندان کمبریج کجا ، لیکن علی رغم نظر این حضرات ، خانم دانشمندی به نام « دکتر اعظمی » از آمریکا به یاری ایشان برخاست و در صدا و سیمای برون مرزی زمینه یک مصاحبه علمی با آقای رضوی را فراهم ساخت و به این صورت وقفه ای چند در ارائه بخش دوم پروژه پیدایش کائنات استفان هاوکینگ ایجاد شد. اما اینک آقای نیل توروک همکار دیرین هاوکینگ با پروفسور استاینهارت همراه گشته تا آنچه از نظریات ناب و ابتکاری کتاب آقای رضوی جای مانده است به یغما برند.
پس از یکسال علی رغم تمایل معظم له فرصتی دست نمود تا در خصوص این ماجرا با هم نشستی داشته باشیم.
ضمن تشکر و سپاس از جنابعالی به خاطر تخصیص وقت خویش در خصوص دستبرد و یا به عبارت دقیقتر سرقت علمی آکادمی های غربی از کتاب تبیین جهان و انسان توضیحاتی ارائه فرمایید:
بگذارید کمی به عقب برگردیم:
نزدیک غروب به قم رسیدم، آشفته و پریشان، روزه بودم، با این که نسبت به روزه به دلیل عوارض جسمی فرد کم طاقتی هستم هر از گاهی مشمول لطف خدا شده به سراغش می روم. به محض این که خودرو پیکان را پارک کردم بچه ها دویدند که با پدر بزرگ و مادر بزرگ شان دیدار کنند. من در آخر از همه به پدر سلام کردم و دست ایشان را بوسیدم.
می دانست معمولا وقتی دستش را می بوسم گرفتار درگیری درونی هستم. نگاهی دلسوزانه کرد و گفت:
-باز چه خبر است ؟
-چیزی نیست روزه ام.
-می شناسمت بگو چه شده ما هم بدانیم-؟
اما به سرعت جریان سخنش را عوض کرد: خوب افطار می کنی، حالت سر جایش می آید.
و به گفتگو و شوخی با نوه هایش پرداخت. من را که در کناری نشسته بودم نا دیده گرفت.
… خوب، حالا بگو ببینم چه شده است؟
-گفتم که چیزی نیست روزه بودم.
-می شناسمت، حالا که یک ساعت از افطارت گذشته در دریای غم هستی.
گفتم: یک مصاحبه کرده ام در اندشه آنم.
-باز چه مصاحبه ای؟
-مصاحبه با تلوزیون برون مرزی در باره کتاب «تبیین جهان و انسان». گفتند ما سخنان شما را پخش می کنیم سپس می رویم سراغ آقای استفان هاوکینگ ببینیم در پاسخ شما چه می گوید. گفتند این رسم برنامه ما است و در دنیا مرسوم است.
سیمای دلسوزانه پیر مرد با شنیدن سخنم عوض شد و با لحن توبیخ آمیز گفت: مگر قرار نبود که دیگر به سراغ روزنامه، رادیو و تلوزیون نروی؟ مگر قرار نبود کاری با هاوکینگ نداشته باشی؟! حالا دقیقا شرح بده ببینم چه شده است؟
پدرم در علم پیچیده کلام و نیز در تحلیل امور سیاسی صاحب نظر و ممارست کامل داشت. در سال 32 که شش ساله بودم مجله ای را به خانه آورده بود، کاریکاتوری در آن ترسیم شده بود: مصدق شیشه بزرگ پر از شیر در بغل دارد با پستانکی بزرگ بر سرش. خطاب به شاه ( که به صورت کودک رنجور و نحیفی ترسیم شده بود ) می گوید:مملی جون لولو مه مه را خورد.
اینک توقع دارد پسرش که در چنین محیطی تربیت شده و از شانزده سالگی عملا در مبارزات انقلابی غوطه ور شده، دست از سیاست بکشد. کاری با روزنامه و مصاحبه و غیره نداشته باشد. اما جریان امور تا حدودی مطابق خواسته او شد.
پیش از این مقالات، مصاحبه ها و سخنان و نظریه هایم در روزنامه اطلاعات، کیهان و بقیه چاپ می شد و در رادیو و تلوزیون نیز عنوان می گشت. با تغییر اوضاع از من خواسته می شد که من نیز تغییر کنم و به قول یکی از دوستان سیاستمدار ما نیز باید بالانسی بزنیم! به دلیل عدم محارت من در علم ژیمیناستیک به تدریج از حوزه این کارها خارج شدم. یا « ما را از آن خارج شدیم»، یکی دو نشریه که هنوز 57 می اندیشیدند به شدت می خواستند با آنان همکاری کنم. از جمله با تاسی به منطق «مشد امیر» از خیر آن گذشتیم.
یادم هست به درخواست جناب آقای گرشاسبی پذیرفتم که مطالبی در روزنامه ابرار بنویسم. مشروط بر این که فقط طنز سیاسی باشد و با امضای مستعار، چند شماره تحت عنوان «یادم هست » با امضای شمع خاموش نوشتم. با تغییری که در مدیریت داخلی روزنامه پیش آمد، ادامه ندادم.
سه شماره از طنز ها که آماده کرده بودم به روزنامه ندادم. آقای گرشاسبی که در مسافرت بود از لندن زنگ زد و خواست که کار را ادامه بدهم. گفتم سه شماره در دست دارم اما می خواهم به یکی از آن ها خودم عمل کنم. گفت چیست؟ گفتم می دانم که در خبرها آمده و آقای فلانی گفته است : درست است که فلان چیز و فلان مطلب و فلان اصل از دست مان رفته است، دستکم مواظب باشید این یکی که . . . . باشد از بین نرود.
گفت بلی شنیده ام. گفتم در باره آن چیزی نوشته ام بشنوید: یادم هست در آن دوران که بخشی از گوشت مصرفی تهران از آذربایجان غربی تامین می شد چوبداران، گوسفندان را با کامیون پشت سر کامیون به تهران می فرستادند. اما گاو و گاو میش را جمع کرده و تا بناب می راندند و در آن آنجا سوار واگون قطار کرده و به تهران می رسانیدند. مشد امیر ما نیز با بی اعتنایی تمام به نحوست سیزده ، 13 گاومیش بار قطار کرده و خودش در کنار گاومیش ها چوب بدست نشسته تا از حیوان ها مواظبت کند. در کوهستان های هشترود میله ای از حلقه ای در رفته و قفل حفاظ واگن باری باز شده و آویزان می شود. سرعت قطار و باد شدید ناشی از حرکت گاومیش ها را مضطرب و وحشی می کند. با مشاهده عبور سریع کوه و صخره چشمشان گشاد شده و نفس شدیدی از کانال بینی شان فوران می کند. رم کرده اند و می خواهند به پایین پریده و فرار کنند. مشد امیر چوبش را در جلو سینه گاومیش ها گذاشته که مانع از پریدن شود. اما ناگهان گاومیش اول به بیرون می پرد و دست و پایش می شکند. دومی ، سومی، و بالاخره مشد امیر ماند و تنها گاومیش سیزدهم. فکری کرد، و تصمیمش عوض شد.
از حفاظت این یکی منصرف گشت به پشت گاو میش رفت دو دستی از رانهای گاومیش هل داد: برو، برو صاحب مرده اگر با ماندن تو امیر، امیر می شود، نخواستم آن نیز پرید و مرد. اینک مشد امیر مانده و آن واگون بی حفاظ تا که به یک ایستگاه برسد پیاده شود.
حالا که فلان چیز و فلان مطلب و فلان اصل از بین رفته این آخری را هم نمی خواهم ببینم قطار تغییرات اصول در کجا خواهد ایستاد.
آقای گرشاسبی، روزنامه شما گاومیش سیزدهم من است و دیگر تمام.
این بار رفته بودم برخلاف توصیه های پدر با تلویزیون مصاحبه کرده بودم آن هم در قالب یک درگیری علمی با کمبریجی ها در تلویزیون برون مرزی که آن روز بود.
محتوی کتاب «تبیین جهان و انسان» را از سال 56 در مراکز علمی به طور مکرر تدریس کرده بودم (همانطور که در متن آن آمده است) در آخر چند دوره در دانشکده «بهداشت، حفاظت و ایمنی» بجای کتاب معارف اسلام که در واقع معارف یونان بود، تدریس کردم، برخی از اساتید دانشکده به ویژه آقای دکتر نور محمدی (دارای مدرک پی اچ دی از امریکا) و رئیس دانشکده اصرار داشت که مطالب تدریسی به صورت کتاب در آید، می گفتند: این مطالب را جزوه کرده به دست دانشجو می دهی همه جا پخش می شود، حیف است دیگران سرقت کرده و به نام خود چاپ می کنند.
کتاب را تنظیم کردم و در سال 72 به عنوان چهارمین کتابم چاپ شد، این بار پیشنهاد مصرانه داشتند که مجلداتی از کتاب به دانشگاه های دنیا فرستاده شود تا در همه جا ثبت شود تا کسی نتواند مطالب آن را سرقت کند به 9 دانشگاه اروپائی و آمریکائی (هر کدام دو مجلد) همراه خلاصه ای از کتاب به قلم دکتر نور محمدی و نامه ای کوتاه به قلم خودم با ترجمه همسر آقای نور محمدی، ارسال شد. دانشگاه های کمبریج، دورهایم، کرشلی، در پاسخ کتبی اعلام وصول کرده و تشکر نمودند و یکی از آنها خواستار شده که اگر جلد دوم این کتاب چاپ شود برای شان بفرستیم (کپی نامه ها و مدارک در همین سایت در منظر علاقه مندان قرار دارد).
در عصر روز 1376/12/1، اخبار تلویزیون را باز کردم، یک خبر را از روزنامه «ساندی تایمز (22فوریه1998) پخش می کرد: آقای نیل تروک و استفان هاوکینگ از دانشمندان کمبریج اعلام کردند که…» گفتم بهتر است متن خبر را از مطبوعات بگیریم،فردای آن روز تعطیل بود روز بعد تنها روزنامه جمهوری اسلامی آن خبر را آورده بود، دیدم دقیقاً بخشی از اصول اساسی کتاب من را به نام خودشان اعلام کرده اند.
دکتر نور محمدی که آن روزها از دانشکده ما رفته و در دانشکده علوم پزشکی بود، در تماس تلفنی گفت: ما چه فکر می کردیم و چه شد. گفتم مصداق آن مثل است…. عاقبت گرگم تو بودی، گفت فوراً اعتراض کن، خودشان اعلام دریافت کرده اند که کتاب را تحویل گرفته اند و این بحث ها از رشته آن دو خارج است تروک متخصص در فیزیک «ذرّه ای» است و هاوکینگ متخصص فیزیک کیهان نظری.
با پیشنهاد و تشویق استادانی چند پی گیری کردیم، اما این بار مسئله فرق می کرد با تغییراتی که پس از رفتن دکتر نور محمدی در دانشکده رخ داده بود برخی از استادان (که با این رشته آشنائی نداشتند) به اصطلاح بفهمی نفهمی من را محکوم می کردند: نمی شود کمبریجی ها نیازمند مطالب یک ایرانی باشند، خوب ممکن است از همان جا که شما این مطلب را دریافته اید آنان نیز دریافته اند.
حالا بیا این آقایان داخلی را درست کن تا چه رسد به خارجیان؛ می گفتم آقا این مطالب اساساً از دسترس فیزیک تجربی و نیز فیزیک نظری خارج است وقتی که من توضیح داده ام هم نسق و همسو با رشته های فیزیک شده است، می گویم این کشف ها را از قرآن، سخن خدا، سخن علی(ع) از سخن امام صادق(ع) گرفته ام و آورده ام در بستر فیزیک نظری جاری کرده ام آنها از کجا آورده اند؟
در اینجا برای دست اندرکاران فیزیک نظری کیهانی می گویم: «بحث بر سر منشأ این اصول است که از دسترسی رشته های فیزیک خارج است و گرنه به اصطلاح وقتی که معما حل شد آسان شده و در بستر علوم فیزیک قرار می گیرد صحت و درستی آنها ثابت می شود و مانند گوهرهای تابناک می درخشد».
نامه اعتراض آمیز به رئیس دانشگاه کمبریج ارسال شد. (متن نامه در زیر آمده است) رونوشت آن نیز به مطبوعات داخلی داده شد یکی تنها روزنامه جمهوری اسلامی در تاریخ 1376/12/14 خلاصه ای از آن را چاپ کرد، معلوم است که بقیه با همان منطق خود کم بینی(مگر ممکن است بزرگان کمبریج نیازمند مطالب علمی یک ایرانی باشند) چاپ نکردند.
آقای دکتر جبار زاده از وزیر وقت علوم، وقت گرفت با هم به دیدار آقای وزیر که پزشک بود رفتیم، وقتی مطالب را برایش توضیح می دادم سخن از 18،250،000،000 سال یا 13،668،750،000 سال به میان آوردم آقای وزیر گفت: البته مراد سال نوری است.
گفتم: نه مراد همین سالهای کره زمین است سال نوری «مسافت» است، واحد مکان است، واحد زمان نیست. فاصله های کرات یا کهکشان ها با آن محاسبه می شود، در این بحث مراد همین سالهای زمینی ما است.
آقای وزیر که پزشک بود و از این مطالب سر در نمی آورد، گمان کرد که من نمی فهمم، اهمیت مسئله در نظرش از بین رفت گوئی با خود می اندیشید این آقا که در لباس آخوندی است چه ادعاهائی می کند. بالاخره از فهم جناب وزیر مأیوس شدم اما در عین حال نامه من را به یک آقائی که رئیس دانشکده اختر شناسی بود ارجاع داده بود. جناب استاد اختر شناس در جواب نوشته بود: آقای رضوی از قرآن و حدیث می گوید آقایان تروک و هاوکینگ از علوم تجربی بر می گیرند، نامه این استاد را وزارتخانه به من فرستاد، دیدم آقای رئیس دانشکده اختر شناسی اساساً نمی داند که رشته علمی هاوکینگ صرفاً نظری است نه تجربی، سر رشته آقای تروک نیز ذرّه شناسی است نه کیهان شناسی.
پدرم در جریان امر قرار گرفت، از من بیعت گرفت که این درگیری با انگلیسی ها را در همان جا خاتمه دهم و گرنه ترور می شوم من هم اطاعتاً لامره دادم که قضیه را ختم دهم.
در این میان پس از مدتی روزنامه ایران به هر دلیل اقدام به چاپ اعتراض و نامه من به دانشگاه کمبریج کرد.
با گذشت حدود یک هفته از چاپ آن در روزنامه ایران، تلفن زنگ زد: الو
بلی: سلام علیکم.
من اعظمی هستم از تلویزیون برون مرزی، آقای دکتر می خواستیم درباره اعتراض شما به کمبریجی ها مصاحبه ای با شما داشته باشیم.
از لحنش پیدا بود که درباره من تصور دیگری دارد گمان می کند من کسی هستم که لابد در یکی از دانشگاه های بزرگ غرب کیهان شناسی خوانده ام و دکتری گرفته ام.
گفتم: می دانید که من در اصل یک آخوندم، و مطالب کتاب را از قرآن و اهل بیت(ع) گرفته ام.
گفت: به خدمت می رسیم خدا حافظ.
با شنیدن لفظ آخوند از تماسی که گرفته بود دقیقاً پشیمان شد. 20 روز بعد دوباره زنگ زد: ببخشید من همان اعظمی از تلویزیون هستم، می خواستم وقتی تعیین کنید، تشریف بیاورید برای مصاحبه.
گفتم: شما که پشیمان شده بودید.
بدون اینکه پشیمان شدنش را انکار کند گفت: قضیه را در اینجا برای تان شرح خواهم داد.
فردای آن روز به جام جم رفتم، دور بین را آماده کرده بودند پیش از شروع مصاحبه گفتند: بلی ما پشیمان شده بودیم و فکر می کردیم کسی که در این رشته تحصیلات دانشگاهی ندارد چگونه با فردی مثل هاوکینگ در رقابت است. می دانید ما با پیشنهاد یک خانم دکتر که خواهر این آقای اعظمی و مقیم آمریکا است به سراغ شما آمدیم سپس موضوع را بایگانی کردیم ، خانم اعظمی از ما پی گیری کرد که چه کردید آن مسئله را؟
گفتیم: این آقا در اصل یک روحانی است و تحصیلات دانشگاهی در این رشته ندارد، خانم دکتر گفت: این که معلوم است از اعتراضنامه اش که در روزنامه ایران چاپ شده معلوم است یک فرد روحانی است اما حق با اوست منشأ این اصول علمی از دسترس دانشگاه ها خارج است اگر می توانید به او کمک کنید تا حقش ضایع نشود.
بالا خره مصاحبه انجام یافت و اینک در حضور پدر چه جوابی دارم.
گفت: مگر قرار نبود این موضوع را پی گیری نکنی، رفتی مصاحبه هم کردی، انگیزه ات چیست به چه قیمتی می خواهی دنبال این مسئله را بگیری.
گفتم: نمی دانم تا چه حد نیتم خالص است اما یک فکر همیشه وجدانم را آزار می دهد، فکر می کنم به مکتب امام صادق(ع) جفا کرده ام اصول علمی قرآن را به دست سارقان علم دادم به یغما برده اند، این فکر به شدت رنجم می دهد
گفت: اگر کارت قربةً الی الله بوده، نباید چنین فکری آزارت دهد. ادامه داد اگر با این نیت مصاحبه کرده ای پس چرا نگرانی؟
گفتم: امروز زنگ زدند تهدیدم کردند.
رنگ پدرم سرخ شد، ترسیده بود، هنوز هم دلم به آن حالش می سوزد، آدم ترسوئی نبود اما درباره انگلیس و انگلیسی ها نظر رعب انگیزی داشت. مادر در کنار پدر قرار گرفت با هم حکم شرعی کردند که حق ندارم قضیه را پی گیری کنم. پدرم در سال1377/12/6 رفت و مادرم نیز در سال 86، تا بودند به فرمان شان عمل کردم و اینک شرعاً از آن فرمان آزادم و عمرم را نیز کرده ام شصت و یک سال دارم.
در مصاحبه با آقای نیل تروک در ساندی تایمز آمده بود که قرار است آقای هاوکینگ در کتابی که می نویسد این اصول را بیاورد. اما دفاعیات من و کمک های خانم دکتر اعظمی موجب گشت هاوکینگ از آوردن آن ها در کتابش خوداری کند، کتاب تحت عنوان «جهان در پوست گردو» منتشر شد و از کنار اصول من رد شده است (البته نه اصول من، بل اصول مکتب جعفر صادق(ع)- ). در این جا باید به یک نکته اشاره کنم: اصل مصاحبه در ساندی تایمز تنها از زبان نیل تروک است که هاوکینگ را نیز با خود همراه کرده بود، ممکن است او آن سخنان را بی دلیل به هاوکینگ نسبت داده باشد اما آقای هاوکینگ هرگز گفته های او را تکذیب نکرد با اینکه از آوردن آن اصول در کتابش خوداری کرده است.
ولی حضرات غربی ها دست بردار نبودند و نیستند به نمونه های زیر توجه فرمائید:
1- پس از انصراف هاوکینگ، آقای ت.پادمانابان از کمبریج در کتاب پس از نخستین سه دقیقه، نوشت که از بیگ بنگ تا به امروز 13،700،000،000 سال می گذرد، یعنی رقم من را که در تبیین جهان و انسان می باشد روند کرده و به نام خود نوشته است.
دست اندر کاران دانش کیهان شناسی می دانند که چنین رقم دقیق در این مباحث از توان و حیطه و دسترسی علم کیهان شناسی خارج است. پیش از آن که کتاب من به دانشگاه های غربی برسد رقمی که از طرف مراکز علمی ابراز می شد از هشت ملیارد سال تا بیست میلیارد سال بود. یعنی همه نظریه ها بر «احتمال» مبتنی بود آن هم احتمالاتی با این فاصله زیاد ناگهان آقای ت. پادمانابان رقم دقیق 13،700،000،000 را می آورد گوئی در زیر درخت کمبریج برایش وحی شده است.
2- آقای نیل تروک پس از آنکه از هاوکینگ مایوس شده به سراغ پرفسور پل استاینهارت از آمریکا رفته این بار با همکاری او می گوید بیگ بنگ های متعدد بر جهان گذشته و هر جهان از جهان پیشین به وجود آمده که تفاوت هایی با هم داشته اند.
تروک برای بار دوم وحی آورده است.
3- از دانشگاه «پن» نیز آمده است: «قبل از این کیهان، کیهان دیگری بوده است» (روزنامه کیهان صفحه دانش و پژوهش. 1385/3/3). تروک در کنار پل می گوید: جهان به طور مکرر دچار ریزش شده است (روزنامه همشهری. صفحه دانش و فناوری. 1385/2/17)
وحی دیگر. کتاب «تبیین جهان و انسان» این همه پیامبر در غرب آفریده است.
4- تلویزیون ایران، شبکه چهار، در اواخر فروردین امسال (1387) یک فیلم مستند غربی را در باره کیهان شناسی پخش می کرد که تقریباً همه اصول ما را به انتساب به این و آن، به یغما برد. به ویژه درباره چگونگی پایان جهان.
پرسش این بود: جهان که با سرعت سرسام آور در حال انبساط و گسترش است آخرش چه خواهد شد؟ مسئله از جهتی خیلی روشن است سرعت بزرگ شدن جهان ایجاب می کند که مواد جهان منبسط شده و از بین بروند و نیز از انرژی چیزی نماند حتی انرژی هم از جهتی مشمول این سخن است. اما می بینیم با این همه سرعت گسترش، هنوز هم پر از کهکشان ها و کرات است.
انیشتین گفته بود: این انبساط از نو منقبض خواهد شد و جهان دوباره کوچک خواهد گشت. و استیفان هاوکینگ که لقب «پدر سیاه چاله ها» گرفته بود امید وار بود که سیاه چاله ها جهان را بخورند و آن را از گسترش بازدارند.
در فیلم مذکور هر دو نظریه ابطال گشت و اعلام شد که نه تنها جهان منقبض نمی شود بل که به سرعت گسترش آن افزوده می شود. و اعلام شد که سیاه چاله ها هم زمانی به گاز و مذاب بنفش تبدیل خواهند شد.
دقیقاً همان سخنانی که من در کتاب مذکور از بیان قرآن «گاز و مذاب ارغوانی» تعبیر کرده ام.
اصل بزرگی از اصول بزرگ من، این است که جهان نه منقبض خواهد شد و نه توسط سیاه چاله ها بلعیده خواهد شد (سیاه چاله ها حوادث موضعی هستند) جهان همچنان تا ابد به بزرگ شدنش ادامه خواهد داد. و اصل «انبساط» غلط است بل که جهان می خورد و بزرگ می شود همیشه از مرکز جهان انرژی و ماده «ایجاد» می شود. انبساط و انقباض در جهان، نیز حوادث موضعی هستند ربطی به گسترش جهان ندارند.
5- غربی ها با مشکل بزرگی روبرو شده اند نه می توانند از این اصول علمی صحیح و زیبای مکتب امام صادق(ع) چشم پوشی کنند و نه می بوانند آن ها را تحت نام این مکتب بپذیرند. زیرا سیصد سال است کوشیده اند علوم اهل بیت را (هم در تجربیات و هم در علوم انسانی) دفن کنند اینک این گونه رفتار می کنند.
بگذار شبکه چهار به مصداق «آن چه خود داشت زبیگانه تمنا کند» و اصول علمی خودی را به نام غربیان پخش کند.
اما بنده افتخار دارم که با تمسک به قرآن و اهل بیت(ع) همه اصول دانش کیهان شناسی و فیزیک کیهان را در جهان عوض کرده ام و این حقیقت همین امروز روشن است و در آینده نیز روشن تر خواهد شد زیرا خورشید پشت ابر نمی ماند به امید روزی که طلاب و دانشجویان جوان توجه کنند که «اسلام علم است» اگر از افیون یونانیات و بودائیات مصون بمانند. و این آرزو محقق خواهد شد ان شاء الله.
کپی (عکس) برخی اسناد و مدارک به پیوست در سایت بینش نو (www.binesheno.com) قرار می گیرد تا اندیشمندان منصف قضاوت کنند.
جناب آقای رضوی با گذشت حدود پانزده سال از چاپ «کتاب تبیین جهان و انسان» هیچ مطلب جدیدی در کیهان شناسی نظری به نظرتان نیامده که به مطالب آن بیفزائید؟
– چرا چند قانون دیگر هست که باید به قوانین مندرج در آن کتاب افزوده شود از قبیل:
1- همه می دانند که «قانون نیوتون» ناقص است حتی به نظر برخی اساساً نادرست است. مسئله ای است که ذهن انیشتین را نیز مشغول کرده بود و یکی از انگیزه های انیشتین در ابراز نظریه «انحنا» بود لیکن او نیز در ارائه یک قانون کامل موفق نگشت. این مشکل را نیز از مکتب ثقلین (قرآن و اهل بیت) نیز حلّ کرده ام.
2- در باره فیزیک ذرّه ای نیز درباره نظریه «ریسمانی» اصولی را از این مکتب به دست آورده ام.
3- درباره «ماده تاریک» توضیح جالبی از مکتب مذکور آماده کرده ام.
4- مسئله حیات در کرات دیگر.
5- یکی دو مسئله بس مهم دیکر نیز هست که در دست تکمیل است.
آقای رضوی چهار مورد بالا را که آماده کرده اید، چیزی منتشر نکرده اید یا به اینترنت نداده اید، ان شاءالله کی به نشر آن ها اقدام می کنید که به دست علاقه مندان برسد؟
– هرگز نه به نشر چاپی و نه به نشر الکترونیکی آن، اقدام نخواهم کرد. دیگر نمی خواهم از نو علوم اهل بیت(ع) را در اختیار دنیا بگذارم که افرادی به یغما ببرند مگر پیشاپیش برخی از مراکز علمی شخصاً به طور کتبی پرسش نمایند و پاسخ دهم تا امکان به یغما بردن علوم اهل بیت (ع) در میان نباشد.
ببینید خیلی جای تاسف است: آنان که بخشی از کتاب من را به نام خود اعلام می کنند مثلاً می گویند «جهان کنونی زائیده جهان پیشین است»، اگر از آن ها پرسیده شود «آن جهان پیشین از کجا آمده بوده است؟» چه پاسخی دارند؟
اینان هیچ راهی ندارند مگر همه فرمول ها و قانون های کتاب «تبیین» را تملک کنند وگرنه همیشه پرسش ها به جای خود خواهند ماند. البته آنان گام به گام پیش می روند همان طور که در پاورقی صفحه 57 کتاب تبیین جهان پیش بینی کرده ام و گفته ام این اصول علمی به غرب رفته سپس از آنجا به عنوان کشفیات غربی به جامعه ما بر خواهد گشت. بلی دیگر نمی خواهم علوم اهل بیت(ع) را به دست یغما گران بسپارم.
با تشکر و سپاس از جنابعالی که در این گفتگوی کوتاه شرکت فرمودید.
………………………………………………………………………..
پیوست ها:
1- سند رسید کتاب تبیین جهان و انسان از دانشگاه کمبریج
2- سند رسید کتاب تبیین جهان و انسان از دانشگاه دورهام
3- سند رسید کتاب تبیین جهان و انسان از دانشگاه کرنل
4- متن انگلیسی معرفی کتاب تبیین جهان و انسان برای ارسال به دانشگاه های مذکور
MINISTRY OF LABOUR AND SOCIAL AFFAIRS
Faculty of Industrial Safety & Occupational Health
Explanation of the universe and Human
A Summary of the contents of this book.
In the chapter dealing with theism , the following Issues
are presented.
1-Adavent of time and place and their definitions.
2- Universe, time and place were non-existeant before and Are phenomena
In universological chapters 1 and 2, the following issues are discussed .
1-Explanation and elucidation of how the universe was created
2- the age of the universe fro its advents until tobay 218700000000
years in terms of time known to man .
3- The oldest sun in existence can be 12500000000 years Old .
4- 12500000000 years age there were less galaxies and
heavenly systems and bodies than there are today ,
there were onlh masses of gases , molten matter and energy .
5- The universe underwent general developments and
is believed to be ” big bangs” six times since its
advent ( with all of the galaxies destroyed ) ; the
new galaxies have appeared .
6- the period between each two of these so- called big
bangs is measured at 18250000000 years.
In the chapter on anthropology -1 the follow subjects are
debated.
1-Stages of the formation of the earh
2-Stages of the appearance and development of foodst- Uffs.
3-Intrinsic distinction between the race of man who
now lives on earth and those who inhbited this
planet in past ages.
4-Transformism and fixism regarding the creation
of flora and fauna as well as all human races; no
matter whether some of them are extinct; Islam believes
In transformism and stipulates a “special trend”
for todays man.
5-Appearance of other micro- organisms from which
humans of the past and present originated.
6-The human, in his present form, has undergone
vegetational and crustaceal and crustaceal evolutionary stages .
In Anthropology chapter 2 , the origin of family , society ,
decemcy , joy , grief , law and costumes in Islam has been
clearly expounded .
Vali-Asr Ave.Hotel Esteglal St. Tehran – Iran
5- متن فارسی نامه اعتراض آمیز آیت الله مرتضی رضوی به دانشگاه کمبریج
بنام خدا
ریاست محترم دانشگاه کمبریج
با درود بر جناب عالی و همه همکارانتان در آن مرکز بزرگ و معروف علمی و نیز با آرزوی نشاط روز افزون و توفیق بیشتر دست اندر کاران آن دانشگاه در کشف مجهولات علمی و مبارزه با جهل، گلایه زیر را به آن جناب می رسانم:
روز یکشنبه سوم اسفند 1376- بیست و دوم فوریه 1998 میلادی- کانالهای متعدد تلویزیون کشور ما در برنامه خبری و نیز برنامه خبرهای فرهنگی و علمی، و برخی از مطبوعات از جمله روزنامه جمهوری اسلامی 23 فوریه خبر زیر را پخش کرده اند که عین آن را بصورت کپی روزنامه مذکور، در زیر مشاهده می فرمائید:
اکنون یادآور می شود: حدود چهار سال پیش دو نسخه از کتاب خودم تحت عنوان «تبیین جهان و انسان» را به دانشگاه شما فرستاده ام که لطف فرموده و دریافت آن را طی نامه ای به من ابلاغ فرموده اید که کپی آن ضمیمه این نامه تقدیم می شود. اگر ملاحظه فرمائید خواهید دید که «نظریه جدید» ی که آقای «استفان هاوکینگ» و آقای «نیل توروک» دانشمند همکار دانشگاه شما، اظهار کرده اند نظریه ابتکاری من است که بدون ذکر نامی از من اعلام کرده اند بطوری که هر شنونده و خواننده ای تصور می کند این ابتکار بزرگ و مهم علمی از خود ایشان است.
البته من از اینکه ایشان عین الفاظ کتاب من را به کار برده اند متشکرم حتی لفظ «نخود» که در صفحه 35 کتاب من آمده و اشاره به نسبیت که در آغاز کتاب و مبحث «زمان» و «مکان» بحث کرده ام و نیز گستر ش نامحدود جهان و «ابدی بودن جهان مخلوقات» و رقم حدود 12 میلیارد سال و اینکه به جای «بیگ بنگ» اصطلاح «انفجار عظیم» که در جای جای بخش اول کناب من آمده، من را از بدبینی به اقدام این دو دانشمند محترم، باز می دارد. بدیهی است ایشان همانطور که اعلام کرده اند قرار است در ماه آینده همین نظریه ابتکاری من را در «مؤسسه فن آوری کالیفرنیا» بطور مشروح با مخاطبین در میان گذارند، لابد دو اصل مهم دیگر این نظریه جدید را از کتاب من توضیح خواهند داد و یک تئوری کامل ارائه خواهد شد. توقع دارم آن ریاست محترم مقرر فرمایند نام منبع و کتابی که این نظریه را در آن مطالعه کرده اند و نام خودم در این برنامه های دو دانشمند مذکور صریحاً اعلام شود و خواهشمندم لطف فرموده و نسخه ای از بیانات ایشان به همان آدرس نامه ای که قبلاً لطف فرموده اید ارسال شود.
همانطور که این کتاب به دانشگاه شما تقدیم کرده ام، به برخی از دانشگاههای سایر کشورها نیز فرستاده شده است، از آن جمله دانشگاه دارام و دانشگاه کرنل آمریکا، تصویر نامه آن دانشگاه ها نیز- که اعلام وصول کرده است- به حضور جنابعالی به پیوست تقدیم می شود.
مرادم از دو اصل مهم به شرح زیر است:
1- توضیح خواهند داد که آن ((نخود)) از کجا آمده.
2- یک نخود که جسمی است بس کوچک چگونه به جهانی بزرگ دارای میلیونها کهکشان، گسترش یافته است. این همه ماده و انرژی را از کجا دریافت کرده؟ از کجا خورده و چه چیزی خورده که این همه فربه شده است؟
روشن است همه و هرگونه پاسخ و توضیح در مورد این دو اصل را از کتاب من ارائه خواهند نمود.
در پایان به استحضار می رسانم این موضوع مهم علمی یک موضوعی است که دستکم در طول چهار نسل در خانواده ما مطرح بوده و من آخرین فرد این خانواده هستم که آن را تکمیل کرده ام. درست است که پنج سال پیش به صورت کتاب چاپ شده، اما جزوه های درسی آن از سال 1358 تا 1371- 1979 تا 1992- در مراکز مختلف علمی ایران توسط دانشجویان من پخش شده ((همانطور که در مقدمه کتاب نوشته ام)) خودتان بهتر می دانید که کار علمی و تحقیقی تا چه اندازه مشکل و طاقت فرسا است. 18 سال از عمر من برای این کتاب صرف شده، خودم را از پرداختن به امور مادی و نیز آسایش زندگی محروم کرده امت ا این نظریه را به کمال برسانم.
بنابر این به من حق می دهید که توقع بالا را از جناب عالی و آن دو دانشمند محترم و از آن دانشگاه محترم داشته باشم.
مجدداً آرزوی توفیق برای شما و همکارانتان
و دانشگاه وزین کمبریج، می نمایم.
مرتضی رضوی
6- متن انگلیسی نامه اعتراض آمیز آیت الله مرتضی رضوی به دانشگاه کمبریج
IN THE NAME OF GOD
28/02/1998
The Honorable President
Cambridge University
,His Excellency
After conveying my heartfelt greetings and highest regards to your excellency as well as to your honourable colleagues in that well known scientific center and upon wishing further success and prosperity for the honourable authorities of that university in discovering the unknown scientific subjects and challenging whit ignorance, I would like to bring to your excellency attention the following complaint:
On sunday 22/02/1998, following news was broadcasted and published in different channels of iranian television in news programs as well as in scientific and cultural programs and also in some Iranian presses including the Islamic Republic Newspaper on 23/02/1998, the copy of the mentioned newspaper is as follows:
It should be mentuned that I sent Two copies of my book under the title of “Tabyine Jahan Va Insan” to your university approximately four years ago, and your excellency acknowledged the receipt through a litter, which its copy is attached herewith. If your excellency pay attention you will notice that the theory which has been advised by Mr. Stephan Hawking and Mr. Nil Torouk, is my innovated theory which has been declared without mentioning my name in such a way that readers think that the said important and scientific theory belong to them.
Of course I am very pleased that they have written the exact terms which I have mentioned in my book. Even the term of “pea” (In persian Nokhoud) is indicated on page 35 of my book as well as “proportionality” which is mentioned at the beginning of the book and subjects of “time” and “place” have been discussed in that book. Also unlimited development of universe and eternity of creatures, the term of “The12 billion years” have been explained in that book.
Their action in using the term “Huge Explosion” instead of “Big Bang” prevents me to be pessimistic on the said scientists. As they have advised , it has been arranged that the said innoveted theory to be discussed in detail with other scientists in “Technology Institute of California” next month. They may explain the other two main principles of this new theory from my book in order to be able to present a perfect theory. In view of the foregoing, I expect from your excellency to arrange that they mention the name of the resource and the book in which they have studied this theory as well as declaring my name clearly in the mentioned meeting program. It will be your excellencys great kindness if you could arrange so that a copy of their statements to be sent to me through the address which you had sent the previous letter.
I also sent the same book to some other universities in other countries including “Durham university” and “Cornel university” of the USA and they have aknowledged the receipt and copies of their receipts are attached herewith for your excellencys information.
My intention on the said two principles is as follows:
1- They shall explain how the pea have been created. They shall explain that how this pea has come to an existance.
2- A pea which is a very small material, so how it has been developed to be a large universe whit millions of galaxies. The pea, from where has received the existing enormous materials and energy. From where it has eaten and has become so fat.
It is obvious that responding to my questions and explanations about the two mentioned principles will be based on my book. It should be noted that this important scientific subject has been a subject of discussion in my family during the past four generations and I, as the last member of the family have completed it. Although it was published as a book five years ago, but the related study papers (Pamphlets) of the said subject were distributed by my students in different universities of iran from 1979 to 1992 as I have mentioned in introduction of my book.
As your excellency know, scientific research is a hard work and I worked on my book for 18 years and I spent all of my times and deprived myself from all kinds of rest and convenience in order to complete my research.
So I think your excellency would accept that I have a right to be concerned about this matter.
Your excellencys sincere kindness will be highly appreciated.
Yours Faithfully,
Morteza Razavi