بسم الله الرّحمن الرّحیم
در طی مقالات متعدد اعلام کرده ام که برخی از دانشمندان غربی، اصول کیهان شناسی مرا (که توسط اینجانب از تبیینات قرآن و اهل بیت علیهم السلام استخراج شده و بصورت جزوه های تدریسی و نیز بصورت کتاب «تبیین جهان و انسان» منتشر شده و به چند دانشگاه غربی ارسال شده بود) سرقت کرده و به نام خودشان ثبت می کنند.
اسناد و مدارک این موضوع را طی چند مقاله در سایت «بینش نو www.binesheno.com» آورده ام، و در یکی از آن مقالات گفته ام که آقایان دست بردار نیستند گام به گام، یک به یک اصول مذکور را سرقت می کنند و به این کار نکوهیدۀ شان ادامه خواهند داد.
اینک شاهد دیگر دربارۀ اصل دیگر، از راه رسید؛ آقای توروک در یک جنگ زرگری با هاوکینگ، اصل دیگر از این اصول را سرقت کرده و اعلام کرده است که: بیگ بنگ های متعدد بر جهان کیهانی گذشته است.
ابتدا متن خبر را از «سایت عصر ایران»- که در «سایت فرارو 4/1/1393» نیز آمده- ببینید، آنگاه به توضیحات اینجانب توجه فرمائید:
متن خبر: سایت خبری عصر ایران، کد خبر:۳۲۷۶۱۸
تاریخ انتشار:۰۳فروردين ۱۳۹۳ – ۱۹:۴۴
استیون هاوکینگ : شرط را من بردم:
در حالیکه ردیابی امواج گرانشی آغاز پیدایش جهان هیجان بسیاری در جامعه علمی ایجاد کرده پروفسور استیون هاوکینگ فیزیکدان و کیهان شناس این کشف را دلیلی بر صحت نظریه تلاطم کوآنتومی خود می داند.
به گزارش ایرنا از پایگاه خبری بی بی سی ، پروفسور استیون هاوکینگ استاد 72 ساله دانشگاه کمبریج و نویسنده کتاب تاریخچه زمان در این خصوص می گوید : در سال 1981 آلن گات این نظریه را مطرح کرد که جهان در ابتدای شکل گیری ، گسترش بسیار سریع و تصاعدی داشته است. این نظریه تورم کیهانی نامیده می شود.
تورم کیهانی توضیح می دهد چرا عالم هستی تقریبا در همه جا و در تمام جهات یکسان است. اما جهان نمی تواند دقیقا در همه جا یکسان باشد و گرنه کهکشان و ستاره ها شکل نمی گرفتند.
هاوکینگ ادامه می دهد : در ماه مه 1982، من در مقاله ای این نظریه را مطرح کردم که از لحظه شکل گیری جهان تلاطم های (Fluctuation) کوانتومی وجود داشته که بی نظمی را کاهش داده است. این مقاله توجه دانشمندان دیگری را که در همین حوزه کار می کردند جلب کرد. بنابراین من آنها را برای نشستی به کمبریج دعوت کردم.
وی اظهار می دارد: دراین جلسه ما تصویری از نظریه تورم کیهانی در ابتدای پیدایش جهان را که اکنون پذیرفته شده، ترسیم کردیم ، البته این نظریه 10 سال بعد بر اساس مشاهدات تایید شد.
در واقع تورم کیهانی امواج گرانشی را ایجاد می کند که چین هایی در ساختار فضا- زمان هستند.
شرط بندی های علمی پروفسور هاوکینگ در تمام عمر علمی اش با دانشمندان مختلف بر سر مسائل علمی شهره است . آخرین بار او دو سال پیش صد پوند به گوردون کین استاد دانشگاه میشیگان به دلیل کشف ذره هیگز- بوزون باخت.
هاوکینگ می گوید : دانشمندان هاروارد اعلام کرده اند امواج گرانشی مربوط به آغاز پیدایش جهان را ردیابی کرده اند. این یافته نظریه تورم کیهانی را ثابت می کند و همچنین به این معنا است که من شرطی را که با نیل توراک بسته بودم بردم.
نیل توراک 55 ساله مدیر موسسه پریمتر در فیزیک نظری کانادا که مدتی با استیون هاوکینگ همکار بوده قبول ندارد که شرط را باخته است.ان دو با هم نظریه با نام هاوکینگ- توراک دارند.
نیل توراک در نظریه ادواری (Cyclic) برای پیدایش جهان جایی برای امواج گرانشی در آغاز جهان قائل نیست.
نیل توراک می گوید: در سال 2001 من در یک سخنرانی نظریه ادواری را مطرح کردم ، بر اساس این نظریه فقط یک انفجار بزرگ (بیگ بنگ) وجود ندارد بلکه بیگ بنگ ها پشت سر هم تکرار می شوند ، بنابراین جهان مرتب منبسط و منقبض می شود.
در پایان صحبت های من، استیون هاوکینگ به شیوه همیشگی اش گفت شرط می بندم ماهواره پلانک وجود امواج گرانشی را ثابت خواهد کرد و این نظریه تو را باطل می کند.
ماهواره پلانک سال پیش یافته هایش را منتشر کرد و در آن اثری از موج گرانشی نبود بنابراین تا به حال شرط را من برده بودم.
اما دیروز اعلام شد داشمندانی بر اساس نتایج آزمایش دیگری ، تصور می کنند امواج گرانشی آغاز پیدایش جهان را ردیابی کرده اند.
این امواج به نظریه تورم کیهانی ربط دارند به همین دلیل هم استیون احساس می کند شرط را برده است.
پرفسور توراک گفت: این آزمایشی چشمگیر بوده چون نشان می دهد ما در آستانه گشودن دریچه ای تازه به بیگ بنگ هستیم و اینکه چه اتفاقی در این انفجار بزرگ افتاده است.
امواج گرانشی پیدایش جهان را پرتویاب بایسپ 2 که در قطب جنوب نصب شده ردیابی کرد.
نیل توراک ادامه می دهد: اما نتایج این آزمایش برای من قانع کننده نیست چون آنها چیزی را که می گویند دیده اند ، به وضوح ندیده اند.
آنها دقیقا توضیح نمی دهند که چرا به چنین یقینی در این باره رسیده اند بنابراین این کارآزمایی باید تایید شود.
پروفسور توراک قبول دارد که بسیاری از دانشمندان برجسته با نظر او موافق نیستند اما معتقد است گالیله هم در چنین شرایطی قرار داشت.
پایان خبر
و اکنون به توضیحات بنده توجه فرمائید:
1- یک سخن کلّی و اصلی: هیچ بنی بشری نمی تواند انکار کند که بنده اولین کسی بودم که در سال 1369 هجری شمسی هم در کلاس درس دانشکده و هم در متن جزوه های تدریسی و سپس در متن کتاب «تبیین جهان و انسان»، اعلام کرده ام که بیگ بنگ های متعدد بر جهان کیهانی گذشته است، و تعداد آنها را دقیقاً مشخص کرده ام که شش بیگ بنگ بوده است.
2- در همان زمان توضیح داده ام که غربی ها فقط از بیگ بنگ اخیر اطلاعاتی به دست آورده اند و از موارد پنجگانۀ سابق بر آن، اطلاعی ندارند.
3- اساساً بحث و تحقیق از آن موارد پنجگانه از قلمرو علم بشری خارج است؛ فراتر از دسترس فیزیک- فیزیک عمومی، فیزیک فضائی، فیزیک ذرّه شناسی، فیزیک نور شناسی- است. این واقعیتی است که هر محقق و متخصص کیهان شناسی و فیزیک، آن را می داند.
4- من می گویم: این اصل و اصول دیگر از این قبیل را از بیان خدا و اهل بیت (علیهم السلام) استخراج کرده ام. آقایان غربی ها مدرک و سند و دلیل عملی شان چیست؟ چرا به جای استدلال و ارائۀ مدرک علمی به «جنگ زرگری» و با سوء استفاده از هنر تئاتر، سخن می گویند؟ این چه گرفتاری است که بر سرعلم می آورند عرصۀ علم و اندیشه را لوث می کنند-؟
5- وقتی که آقای توروک در مصاحبه با ساندی تایمز- 22 فوریه 1998- اعلام کرد که با همکاری هاوکینگ کشف کرده اند که جهان بزرگ می شود و در آغاز به بزرگی یک نخود بوده، و عین عبارت کتاب «تبیین جهان و انسان» را به زبان آورد. بنده اعلام کردم که این سرقت است. اکنون مصداق دو مَثَل فارسی در این خبر سایت عصر ایران از زبان خود توروک، تحقق یافت:
الف: مَثَل «دم خروس»: یک تناقض بیّن در میان آن مصاحبه و این سخن که در عصر ایران آمده، وجود دارد؛ در آن مصاحبه می گوید: جهان خیلی کوچک مثلاً به بزرگی یک نخود بوده و همواره بزرگ می شود. و در اینجا سخن از «انبساط» و «انقباض» می گوید. چیزی که پس از انبساط منقبض گردد، دیگر معنائی برای «بزرگ شدن یک نخود و رسیدن آن به این کهکشان های عظیم که تعدادشان به میلیاردها می رسد» نمی ماند. آیا در بیگ بنگ های متعدد، هر بار جهان منبسط شده و سپس به بزرگی یک نخود برگشته است؟! علاوه بر فکر و اندیشه هر دانشمند، آیا یک فرد عاقل عامی چنین سخنی را می پذیرد؟ این چگونه سخن گفتن از موضع علم است؟
صرفنظر از عرصۀ علم، آیا در تاریخ فکری بشر تناقض بزرگتر از این دیده شده؟
ب: مَثَل: دروغگو حافظه ندارد: معلوم است که توروک آن مصاحبۀ خود را فراموش کرده است، که دروغگو فراموشکار می شود. بل مانند سارقی که ماهیت شیئ سرقت کرده اش را نمی داند الماس پر ارج را با تکه شیشۀ بی ارزش عوضی گرفته است.
6- همچنین: وقتی که آقای هاوکینگ اعلام کرد که یک مرکزی در جهان هست که دائماً ماده و انرژی از آن پدید می آید- یعنی بر حجم مواد و انرژی جهان افزوده می شود- و نام آن را «میدان هیچ» گذاشت و این اصل بزرگ و بس اساسی را سرقت کرد، درمانده بود که این فوران ماده و انرژی های نو پدید را که بر پیکر جهان افزوده می شوند و جهان را بزرگ و بزرگتر می کنند، با چه نامی بنامد، لذا به ترکیب دو واژۀ «میدان» و «هیچ» پناه آورد.
مقصود از «میدان» چیست؟ و مراد از «هیچ» چیست؟ آیا آن میدان درعین حال که میدان است و وجود دارد، هیچ و عدم است؟ این تناقض، افتضاح آمیزتر از تناقض آقای توروک است.
ممکن است گفته شود: مراد او از «هیچ»، «غیر فیزیکی بودن آن میدان» است. در اینصورت این موضوع غیر فیزیکی چه ربطی به رشتۀ علمی و کار فکری هاوکینگ دارد؟ او که گاهی خدا را انکار می کند و گاهی به آن معتقد می شود و به تذبذب خود ادامه می دهد، چگونه اظهارات علمی خود را به «هیچ» منتسب می کند؟!
من از بیان قرآن و اهل بیت (علیهم السلام) می گویم: خداوند آن مادّۀ اولیه جهان را که خیلی کوچک هم بود با «امر= کن فیکون» ایجاد کرد و همان امر در مرکز جهان به کار خود ادامه می دهد و دائماً مواد و انرژی ایجاد کرده و جهان را بزرگ و بزرگتر می کند. سخن هاوکینگ چیست؟ و چه توجیه علمی دارد؟
هاوکینگ نیز مانند توروک، حرف هائی می زند و در مقام استادی (مثلاً) اصل هائی را اعلام می کند که هیچکدام نه تنها ربطی به دیگری ندارد، بل متضاد و متناقض با همدیگر هستند.
اگر جهان از آن «میدان هیچ» تغذیه می شود و گسترش می یابد، پس چرا آقایان «قانون گسترش جهان» را انبساطی می دانند؟ انبساط و انقباض در پدیده های جهان هست اما گسترش جهان ماهیت انبساطی ندارد بل واقعاً بر حجم مواد و انرژی جهان افزوده می گردد.
اگر توروک تعدد بیگ بنگ ها را کشف کرده و این نو آوری از خود اوست و سرقت نیست، پس چرا هنوز از «انبساط» سخن می گوید؟ و هنوز هم به دامن «انقباض» چسبیده است؟
گسترش جهان در اثر انبساط نیست بل جهان مانند یک هندوانه می خورد و تغذیه می شود و بزرگ می گردد و این گسترش و بزرگ شدن تا ابد ادامه دارد و با گذشت هر 18،250،000،000 سال (با سال های زمینی ما) یکبار دچار انفجار و بیگ بنگ می گردد. و از آخرین بیگ بنگ «13،687،000،000 سال» گذشته است[1].
و همچنین هاوکینگ با وجود اینکه (مثلاً) میدان هیچ را کشف کرده و معتقد است که آن میدان مواد و انرژی هائی را نو به نو و دائماً تولید می کند، چرا اعلام نمی کند که مسئلۀ گسترش جهان ماهیت انبساط و انقباض ندارد-؟
سرقت ابتکارات علمی با همۀ سرقت های دیگر فرق دارد؛ تقریباً همیشه افشاء و روشن شده اند و اگر تاریخ از هر واقعیتی چشم پوشیده و عبور کند از این واقعیت ویژه صرفنظر نخواهد کرد، چنانکه گزارشات اینگونه سرقت ها حتی بصورت مقاله ها و کتاب ها نیز آمده است. ممکن است برخی مطالب علمی سرقت شود و هرگز افشاء نشود، اما ابتکارات و کشفیات بزرگ علمی- نظر به اینکه سارق اطلاع کافی از ماهیت آن ندارد، خود به خود افشاء می گردد.
6- تورّم کیهانی: این واژۀ «تورّم» که هاوکینگ به تصویر آن- که یک تصویر ذهنی نادرست است و واقعیت خارجی ندارد- افتخار میکند، مبنائی است که توهّم انبساط از آن ناشی می شود؛ برخی غربیان معتقد بوده و هستند که جهان فشرده و متورّم بوده و در اثر انبساط گسترش می یابد. و سرانجام دوباره منقبض خواهد شد.
شگفت است؛ هاوکینگ پس از آنکه سخن از «میدان هیچ» گفته و به ایجاد ماده و انرژی جدید در آن میدان معتقد شده، باز سخن از «تورم» می گوید!
لازم است برای عزیزانی که تخصص یا اطلاعات بالاتری در این مسائل ندارند، اندکی دربارۀ «تورم» توضیح دهم:
الف: در جهان هیچ خلائی وجود ندارد؛ همه جای آن پر است از مواد و انرژی؛ کرات، منظومه ها و کهکشان ها در اقیانوس عظیمی از انرژی غوطه ور و شناورند. و بقول قرآن «كُلٌّ في فَلَكٍ يَسْبَحُونَ»[2] هر کدام در مداری شناورند. خلاء «عدم» است و معنائی ندارد که «عدم» وجود داشته باشد.
ب: جهان در حال گسترش است، و بقول قرآن «وَ السَّماءَ بَنَيْناها بِأَيْدٍ وَ إِنَّا لَمُوسِعُونَ»[3]: و آسمان را با دستان قدرت خود بنا کردیم و ما آن را گسترش می دهیم. غربی ها به این گسترش پی بردند، آنگاه با این پرسش روبه رو شدند: عامل و منشأ این گسترش پر سرعت چیست؟ و چون پاسخ درستی نیافتند به «تورم» پناه بردند و گفتند: گسترش نتیجۀ انبساط تورم است.
ادعای تورم برای شان آسان و باصطلاح دم دستی و در حدّ معلومات عوام بود، زیرا می دیدند هر چیزی که منفجر می شود فضای بیشتری را اشغال می کند.
ج: نظام کیهانی امروزی از یک انفجار ناشی شده که قرآن آن را «نفخه»- نفخۀ جهانی- و «نباء عظیم» می نامد. غربیان به این اصل نیز پی برده و نام آن انفجار را «بیگ بنگ» گذاشتند.
توجه به «گسترش» از طرفی، و توجه به «انفجار» از طرف دیگر، آنان را به این فرضیّه (بلی: فرضیۀ محض، نه باور مستدل و مسلّم علمی) رسانید که جهان در اصل متورم بوده و با آن انفجار منبسط شده و
می شود.
اما بنده با تکیه بر بیانات قرآن و اهل بیت (علیهم السلام) توضیح دادم که منشأ گسترش جهان تورم نیست، بل جهان می خورد و بزرگ می شود؛ همیشه از مرکز جهان مواد و انرژی های جدید ایجاد می شود. و با یک مثال ساده این موضوع را توضیح دادم؛ همانطور که هندوانه از زمین می خورد و بزرگ می شود و گسترش می یابد، جهان نیز از مرکز خود مواد و انرژی های جدید را دریافت می کند و بزرگ می شود.
هندوانه را وقتی که به بزرگی (مثلاً) یک تخم مرغ است، بشکافید می بینید تخمه های درون آن به همدیگر چسبیده و چیزی در میان شان نیست، بتدریج تغذیه کرده و تخمه ها از همدیگر فاصله گرفته و فواصل آنها را «گوشتۀ هندوانه» پر می کند. پس تورمی در کار نیست تا انبساطی در کار باشد. همانطور که بزرگ شدن هندوانه نه در اثر تورم است و نه ماهیت انبساطی دارد.
د: انقباض: انبساط، یک گسترش (باصطلاح) بادکنکی است و تا وقتی می تواند ادامه داشته باشد که آن تورم تمام شود. و لذا غربیان به «انقباض» معتقد شدند که این نیز صرفاً یک فرضیّه است مبتنی بر «فرضیّۀ تورم»، نه یک نظر علمی مستدل و ثابت شده. و چون فرضیّۀ اول غلط است فرضیۀ دوم نیز غلط است. جهان می خورد و بزرگ می شود و این روند تا ابد ادامه دارد. و چیزی بنام «انقباض مجدد جهان» توهم محض است.
اکنون من باید چگونگی این «خوردن و بزرگ شدن» را توضیح دهم که در جزوه ها و مقالات و کتاب «تبیین جهان و انسان» شرح داده ام. و خلاصۀ آن چنین است: جهان و آنچه در آن است، زمانمند است، پس بی تردید آغازی دارد، و پرسش این است: این جهان چگونه و از کجا و از چه چیز به وجود آمده؟ ارسطو می گوید: جهان از وجود خود خدا صادر شده است.
افرادی مانند هاوکینگ، هم به غلط بودن نظریه ارسطو واقف هستند، و هم زایش ماده از وجود بسیط خدا را نمی پذیرند و هم برخی از آنان اساساً خدا را در این مباحث دخالت نمی دهند. و در پاسخ این پرسش غیر از «نمی دانم» جوابی ندارند. و در عرصۀ دانش کیهان شناسی بیش از «بیگ بنگ» جلوتر نمی روند و نمی رفتند.
پاسخ بنده (با استخراج از قرآن و احادیث) چنین بود؛ آن مادۀ اولیۀ جهان نه از چیزی صادر شده و نه از چیز دیگر خلق شده، بل «ایجاد» شده است؛ خداوند با اَمر «کن فیکون» آن را ایجاد کرده است و این اَمر، کار مداوم خود را می کند و همیشه از مرکز جهان مواد جدید و انرژی های جدید ایجاد می شود. هاوکینگ این اصل را سرقت کرده و آن را «میدان- هیچ» نامیده و به نام خود اعلام کرده است. اما بطور کاملاً ناشیانه هنوز هم به انبساط و انقباض معتقد است مانند دوست و همکارش نیل توروک.
اگر جهان از آن میدان هیچ، تغذیه می کند، پس چه جائی برای انبساط است تا جائی برای انقباض مجدد باشد-؟-؟-؟! وانگهی عامل این تورم چه بوده است؟ چرا جهان متورّم شده بود؟
جهان در این روند دائمی گسترش، گاهگاهی دچار «تلاقی نیرو و انرژی مثبت جهانی، با نیروی جهانی منفی» و در اثر آن انفجار جهانی می گردد و منشأ و عامل اصلی بیگ بنگ ها تورم نیست.
وانگهی بر فرض قبول عاملیّت تورم، علت و عامل خود این تورم چیست؟ چرا جهان متورّم شده بود؟ چه توجیه علمی برای این تورم ویژۀ جهانی دارند؟
هـ.: غربیان در مباحث کیهان شناسی فراتر از بیگ بنگ اخیر که نظام امروزی جهان را شکل داده،
نمی رفتند. اینک آقای توروک اصل «تعدد بیگ بنگ ها» را اعلام می کند بدون هر گونه توضیح علمی. این نیز سرقت دیگر است که بنده آن را از قرآن و حدیث استخراج کرده و اعلام کرده بودم. اما توروک نیز مانند هاوکنیگ ناشیانه نمی فهمد که باور به «تعدد بیگ بنگ» با تورم و انبساط و انقباض، سازگار نیست و کاملاً با آنها تناقض دارد.
علت این تناقض گوئی آنان این است که نمی توانند در «روند اَبدی تغذیۀ جهان و گسترش در اثر آن تغذیه» جائی برای انفجار بیگ بنگی جهان، پیدا کنند.
با بیان دیگر: آنان پس از سرقت، در این موضوع درمانده اند: آیا گسترش جهان در اثر انفجار بیگ بنگ است؟ یا در اثر همان تغذیه؟ ولذا هر دو را با هم مخلوط می کنند. اما توجه ندارند که انفجارهای بیگ بنگی، تحولات «موردی» و «مقطعی» هستند، و این تحولات در مقاطعی از زمان در روند مداوم گسترش جهان رخ می دهند، یعنی حادثه هائی عظیم هستند که در فاصلۀ هر 18،250،000،000 سال رخ می دهند.
اینجاست که هم «دم خروس» پیدا است و هم «ناشی گری دزد ناشی».
و: مجهول اساسی: غربیان هنوز نمی دانند که آیا جهان محدود است یا بی نهایت؟-؟ در برابر این پرسش خود را به ناشنوائی می زنند؛ از طرفی می دانند که «موجود فیزیکی نمی تواند نامحدود باشد. و از طرف دیگر اگر به محدودیت جهان معتقد باشند باید بگویند آن سوی این حدود چیست؟ پرسشی که موریس مترلینگ آن را یک قرن پیش فراز کرده است[4].
کسانی که در ماهیت جهان این چنین مانده اند، چگونه می توانند در اصول اساسی ماهیت درونی آن ابراز نظر علمی کنند؟ آنان فقط می توانند در اصول ردیف دوم سخن بگویند، اصول ردیف اول از تخصص شان و از دسترس شان خارج است و اگر وارد این عرصه شوند ناچارند (بقول خودشان) در مباحث علمی مانند اهالی کازینو تاس اندازی کنند که گروه هاوکینگ واقعاً به جای توضیحات علمی تاس می اندازند و شرط بندی می کنند.
در برخی از نوشته ها توضیح داده ام که: همۀ این دست و پا زدنِ گروهی از دانشمندان غربی و تناقض گوئی های شان فقط به این خاطر است که: نباید علوم قرآن و اهل بیت (علیهم السلام) شناخته شود. و آنان از جانب نظام کابالیستی ماموریت دارند به هر نحوی که شده اسلام را مانند «مسیحیتِ تحریف شده» یک دین غیر علمی جلوه دهند. یعنی این سرقت ها «ماهیت فردی» ندارد بل جنگی است بر علیه اسلام که این بُعد از اسلام ستیزی شان، بدست این گروه عملی می گردد. این یک فعالیت سیاسی است نه علمی.
اما هزگز موفق نخواهند شد، زیرا این اصول مبتنی بر: اعتقاد به وجود خدا. و دخالت دادن خواست الهی در این عرصۀ علمی. و این نیز امکان ندارد مگر با پذیرفتن قرآن و اهل بیت، زیرا در ادیان و مذاهب دیگر خبری از اینگونه مطالب علمی نیست. پس یا باید این اعتقادها را داشته باشند و یا همچنان در تناقضات گرفتار خواهند ماند.
من نمی گویم باید آقایان این اعتقادات را داشته باشند، می گویم اکنون که چنین اعتقاداتی ندارید، این اصول را که از منبع قرآن و حدیث استخراج شده مصادره نکنید، زیرا این اصول قابل مصادره نیست و بقول حافظ شیرازی- که بنده عقایدش را نمی پذیرم اما هنرش را می ستایم- که می گوید:
ای مگس عرصۀ سیمرغ نه جولانگه توست
عرض خود می بری و زحمت ما می داری
در مقالۀ «اساسی ترین اصول در کیهان شناسی» شرح داده ام که پانزده اصل را از قرآن و حدیث استخراج کرده و اعلام کرده ام که دست هیچ دانشمند فیزیک و دست هیچ دانشمند کیهان شناسی به آنها نرسیده، و خط و مرز خودم را با همۀ دانشمندان این علوم روشن کرده ام. و جای ابهامی باقی نگذاشته ام. و چون هیچ امکاناتی برای دفاع ندارم؛ نه به دولتی تکیه دارم و نه به رسانه های شنیداری و دیداری، گفته ام: دستکم اولین کسی هستم که این اصول را اعلام کرده ام. پس وجدان علمی اقتضا می کند که دیگران پا به روی این واقعیت نگذارند. اما گوئی «توقع وجدان» از برخی افراد توقع بی جا است که هست.
در آن مقاله این اصل را نیز توضیح داده ام که: آنچه جهان را مدیریت می کند جاذبه (قانون نیوتن) نیست، بل قانون دافعه است که جهان را اداره می کند. ظاهراً مصادرۀ این اصل برای شان غیر ممکن است، یا در این روند تدریجی مصادره، به برنامه های بعدی موکول شده است.
آقایان هنوز می خواهند اصول اساسی کیهان شناسی را مطابق قانون نیوتن (جاذبه) و گرانش، توضیح دهند، با اینکه برخی از دانشمندان بزرگ نارسائی (و غلط بودن) آن را گوشزد کرده اند، و بنده روشن کرده ام آنچه جهان را مدیریت می کند جاذبه نیست بل دافعه است و منشأ این نیروی عظیم دافعه همان جوشش مواد و انرژی های جدید از مرکز جهان است. هاوکینگ این اصل را مصادره کرده و نام آن را «میدان هیچ» گذاشته است اما درنیافته که با پذیرش این اصل دیگر جائی برای قانون نیوتون نمی ماند. شرح بیشتر در کتاب «قرآن و نظام رشته ای جهان» و در مقالۀ «اساسی ترین اصول در کیهان شناسی».
بارزترین و ابتدائی ترین و روشنترین غلط در قانون نیوتن این است که: منشأ این نیروی عظیم جاذبه چیست؟ این جاذبه از چه چیز و از کجا ناشی می شود؟
آقای نیل توروک خودش را به گالیله تشبیه می کند، در حالی که گالیله هرگز تاس اندازی نکرده است. و ابزار دست سیاستمداران نبود.
مرتضی رضوی
1393،1،15 هـ ش.
1434،6،4 هـ ق.
————————————–
[1] شرح بیشتر در کتاب «تبیین جهان و انسان».- این رقم را نیز غربیان سرقت کرده و اینک همگی به آن معتقد شده اند، ظاهراً اولین کسی که این اصل را مصادره کرد، ت، پادمانابان، در کمبریج در کتاب «پس از نخستین سه دقیقه» است.
[2] آیۀ 33 سورۀ انبیاء- و آیه 40 سورۀ یس.
[3] آیۀ 47 سورۀ ذاریات.
[4] در «تبیین جهان و انسان» به این پرسش پاسخ داده ام.