بررسی تفسیر آیه های اول سورۀ نازعات

بررسی تفسیر آیه های اول سورۀ نازعات

 

پنج آیه اول سورۀ نازعات، مورد بحث است که عبارتند از:

 

1- وَ النَّازِعاتِ غَرْقاً.

 

2- وَ النَّاشِطاتِ نَشْطاً.

 

3- وَ السَّابِحاتِ سَبْحاً.

 

4- فَالسَّابِقاتِ سَبْقاً.

 

5- فَالْمُدَبِّراتِ أَمْراً.

 

مجمع البیان: طبرسی(ره) می گوید: در معنی «وَ النَّازِعاتِ غَرْقاً» اقوال مختلف هست:

 

1- ملائکه ای که روح های کافران را از بدن های شان به شدّت نزع می کنند. و این از علی(ع) روایت شده است. مقاتل، سعید بن جبیر نیز چنین تفسیر کرده اند.

 

(حدیث مورد ادعا را بررسی خواهیم کرد).

 

2- مسروق گفته است: مراد ملائکه هستند که جان های بنی آدم (اعم از کافر و مومن) را نزع می کنند.

 

3- مجاهد گفته: مراد مرگ است. و این از امام صادق(ع) نیز روایت شده است.

 

(این حدیث نیز بررسی خواهد شد).

 

4- نازعات یعنی نجوم که از افقی به افق دیگر وارد می شوند، طلوع و غروب می کنند. حسن بصری چنین تفسیر کرده است و قتاده، اخفش، جبائی، نیز با او همراه هستند.

 

5- ابو عبیده می گوید: معنی آیه این است که نجوم از محل طلوع شان نزع می شوند و در محل غروب شان غرق می گردند.

 

6- عطاء و عکرمه گفته اند: نازعات کمان ها هستند که تیرها را نزع می کنند، و ناشطات تیرهای دور رونده هستند. سپس ادامه می دهد: در معنی «ناشطات نشطاً» نیز قول های مختلف هست:

 

1- آن چه گفته شد (به معنی تیرهائی که بردشان بیش تر است).

 

2- از علی(ع) روایت شده که مراد از ناشطات ملائکه هستند. که ارواح کفّار را از میان پوست و ناخن شان می کشند تا با درد و غم از بدن شان خارج شود. لغت: نشطت الدّلو نشطاً: دلو را (از چاه) کشیدم یک کشیدنی.

 

3- از ابن عباس نقل شده: ناشطات جان های مومنین هستند که ملائکه از بدن ها باز
می کنند همان طور که مردم طناب را از پای شتران باز می کنند.

 

4- باز از ابن عباس روایت شده که ناشطات جان های مومنان است در هنگام مرگ که به شوق بهشت و نعمت هایش نشاط می یابند.

 

(دو قول متناقض از ابن عباس)

 

5- قتاده، اخفش و جبائی گفته اند: ناشطات نجوم هستند که از افقی به افق دیگر
می روند.

 

وَ السَّابِحاتِ سَبْحاً: در معنی این آیه نیز اقوال مختلف هست:

 

1- از علی(ع) و نیز از کلبی نقل شده: سابحات ملائکه هستند که روح های مومنین را به نرمی و مدارا از بدن شان خارج می کنند تا راحت شوند مانند شنا کنندگانی که به راحتی شنا کنند.

 

2- مجاهد و ابو صالح: گفته اند: مراد ملائکه هستند که به سرعت از آسمان نازل
می شوند.

 

3- قتاده و جبائی سابحات را به نجوم تفسیر کرده اند که در مدارشان شناور هستند.

 

4- ابو مسلم معتقد است: مراد اسب های مجاهدان هستند که در حرکت و روش شان طوری می روند که گوئی شناور هستند.

 

5- عطاء سابحات را به کشتی های شناور در آب، تفسیر کرده است.

 

فَالسَّابِقاتِ سَبْقاً: در این آیه نیز نظریه های مختلف ابراز شده:

 

1- مجاهد: چون فرشتگان در ایمان و خیرها بر بنی آدم سبقت دارند، سابقات هستند.

 

2- برخی گفته اند: سابقات یعنی شیطان ها که پیش از انبیاء از وحی با خبر هستند.

 

3- از مقاتل و علی(ع) نقل شده: سابقات روح های مومنین هستند که پیش از فرشتگان به بهشت وارد می شوند.

 

4- ابن مسعود می گوید: سابقات ارواح مومنین هستند که پیش از آن فرشتگانی که جان شان را گرفته اند، وارد بهشت می شوند.

 

5- قتاده و جبائی، آیه را به نجومی که برخی به برخی دیگر سبقت می گیرند، تفسیر کرده است.

 

6- عطاء و ابو مسلم سابقات را به اسبان رزم آوران که برخی به برخی دیگر سبقت
می گیرند، معنی کرده اند.

 

فَالْمُدَبِّراتِ أَمْراً: در تفسیر این آیه نیز اقوال مختلف هست:

 

1- از علی(ع) نقل شده: مراد فرشتگان است که سرنوشت بندگان را از سالی تا سال دیگر، تدبیر می کنند.

 

2- عبدالرّحمن بن سابط گفته است: مقصود از مدبّرات جبرئیل، میکائیل، ملک الموت و اسرافیل است که امور دنیا را تدبیر می کنند؛ جبرئیل به بادها و لشکرها، میکائیل به بارش ها و نباتات، ملک الموت بر قبض ارواح موکل هستند. اما اسرافیل فرمان ها را به آنان نازل می کند.

 

3- علی بن ابراهیم راویت کرده: مدبّرات فلک ها هستند که امر خدا بر آن ها واقع
می شود و مطابق آن قضاها در دنیا جاری می شوند.

 

4- گفته شده: در همۀ آیه ها کلمۀ «ربّ» مقدّر است: و ربّ النّازعات، و ربّ… اما چنین تقدیری بر خلاف ظاهر آیات است.

 

منهج الصادقین: عین عبارت با ادبیات زمان خودش:

 

1- والنّازعات: سوگند به کشندگان، غرقاً: از روی قوت و شدت. یعنی به ملائکۀ موت که نزع کنندگان اند جان های کافران را به اغراق نمودن در آن نزع؛ و آن بیرون آوردن جان های ایشان است از اقصای ابدان و از اصول اَنامل و اَظفار و از تحت شعور (موهای) شان به قهر و خشم تمام، تا آن که چون همۀ آن را به حلق آرند باز گذارند تا باز به جای خود رود، پس بار دیگر نزع آن کنند.

 

و از مقاتل منقول است که حضرت ملک الموت علیه السلام و اعوان او جان کافران را از اصول ابدان بردارند به سفود (چنگال ها)ئی که آن را شاخ ها باشد، هر شاخی از آن به پاره ای از جان ایشان در آویزد و به یک بار آن را بکشند و باز رها کنند.

 

و می تواند بود که «غرقاً» صفت مفعول به محذوف باشد، و تقدیر آن که: «نفوساً غرقاً». یعنی سوگند به ملائکه که نزع کنندگان اند جان ها را که فرو رفته اند به بدن.

 

2- والناشطات: و سوگند به فرشتگان که به نشاط و رفق بیرون برندگان اند ارواح مومنان را. نشطاً: بیرون بردنی به مدارا و نرمی تا آن که به سهولت تمام روح از بدن ایشان مفارقت کند چنان که بسته را بند برگیرند به آسانی. چنان که در خبر آمده که هیچ مومنی نباشد الّا که نزد موت او بهشت و غُرَف آن و سایر نعم آن بر او عرض کنند، و چون جای خود را در آن جا بیند به نشاط و بهجت تمام جان را بسپارد. و کافران را همچنین جای در دوزخ نمایند به انواع عقوبت و عذاب تا به عسر هر چه تمام تر جان ایشان را نزع نمایند.

 

3- والسّابحات: و (سوگند) به ملائکۀ شنا کننده، سبحاً: شنا کردنی. یعنی آمد و شد نمایندگان از هوا به زمین و از زمین به هوا، و شتابندگان در آن برای تدبیر مصالح اهل زمین، چنان که غوّاصان در بحر غوص نمایند.

 

4- فالسابقات: پس پیشی گیرندگان بر یکدیگر در وقت فرود آمدن به زمین. سبقاً: پیشی گرفتنی در فرمان برداری از اوامر الهی.

 

5- فالمدبّرات: پس تدبیر کنندگان، امراً: کار دنیا؛ یعنی جبرئیل که بر ریاح و جنود، موکل است. و اسرافیل که نازل می شود با قضیّه و اقدار (قضاها و قدرها). و میکائیل که باران و گیاه متعلق بدو است. و عزرائیل که قبض ارواح نامزد اوست.

 

یا مراد، فرشتگان دیگرند که مدبّر امر عقاب دوزخ و ثواب بهشتند و مهیّئ و معدّ آلام و لذات برای کافر عاصی و مومن مطیع.

 

گفته اند: مقسم به- مورد سوگند- نجوم اند که به سرعت قطع مسافت می کنند از شرق تا اقصای غرب، و رونده اند از برجی به برجی. ماخوذ از «نشط الثور إذا خرج من بلد إلى بلد». و سیاحت می کنند در فلک و بر هم سبقت می گیرند در سیر به سرعت حرکت. و مدبّر امری اند که به آن ها باز بسته شده است باذن الله تعالی؛ چون اختلاف فصول و تقدیر ازمنه و مواقیت عبادات، و چون حرکات از مشرق تا مغرب قسری است، و (حرکات) از برجی تا برجی ملایم (است)، اول مسمّی شد به نزع و ثانی به نشط.

 

یا: مراد اهل غزات اند. یا دست های ایشان که کمان می کشند برای انداختن تیر و به نشاط تمام به مرامات اشتغال می نمایند و در برّ و بحر سیاحت می کنند و سبقت می گیرند بر یکدیگر…..

 

(گویا علاوه بر هر نقد دیگر، مرحوم کاشانی میان سابحات و سایحات دچار اشتباه ذهنی شده است که سخن از سیاحت را تکرار می کند).

 

تفسیر منسوب به علی بن ابراهیم قمی:وَ النَّازِعاتِ غَرْقاً: نزع الرّوح.

 

وَ النَّاشِطاتِ نَشْطاً: الکفّار ینشتون فی الدنیا: کفّار که در دنیا دارای نشاط هستند.

 

وَ السَّابِحاتِ سَبْحاً: المومنون الذین یسبّحون الله: مومنان که خدا را تسبیح می کنند.

 

فَالسَّابِقاتِ سَبْقاً: یعنی ارواح المومنین تسبق ارواحهم الی الجنّة بمثل الدنیا، و ارواح الکافرین بمثل ذلک الی النّار: ارواح مومنان سبقت می گیرند به سوی بهشت که (برای هر کدام شان) به بزرگی و مثل دنیا داده می شود، و ارواح کافران به سوی دوزخ سبقت می گیرند که آن نیز به مثل دنیا است. ابوالجارود این قول را از امام باقر(ع) نقل کرده است.

 

توضیح: ابوالجارود مؤسّس فرقۀ جارودیه، کذّاب و جاعل حدیث است که منابع رجالی می گویند: او بر سرتاسر قرآن تفسیر نوشته که در آن به امام باقر(ع) امام صادق(ع) حدیث های جعلی نسبت داده است.

 

نویسنده تفسیر علی بن ابراهیم علاوه بر نقل جعلیات ابوالجارود، صیغۀ جمع مؤنث ناشطات را به کفار و سابحات را به مومنین، تفسیر کرده است. اگر این گونه بی مبالاتی جایز باشد، می توان هر صیغۀ مؤنث را به جای مذکّر و هر صیغۀ مذکر را به جای مؤنّث به کار برد و دیگر هیچ نیازی به این همه قواعد نمی ماند و زبان عربی که قاعده مندترین زبان است به آشفته ترین زبان تبدیل می شود. بل که از حیثیت زبان ساقط می شود.

 

و شگفت از مرحوم طباطبائی است که متون حدیثی شیعه را کنار گذاشته همیشه از این تفسیر نقل حدیث می کند، بدین سان آبروی هر چه حدیث است از بین می رود.

 

تفسیر صافی: فیض کاشانی می گوید: این ها (نازعات، ناشطات، سابحات، سابقات) صفت های ملائکۀ موت هستند خداوند به آنان سوگند یاد کرده برای وقوع قیامت؛ لفظ ملائکه در این آیه ها حذف شده زیرا که ما بعد شان به آن دلالت دارد.

 

توضیح: بنابر نظر فیض تقدیر آیات چنین می شود: والملائکة النَّازِعاتِ غَرْقاً: سوگند به فرشتگانی که نزع می کنند…

 

اگر بنا باشد همه یا برخی از الفاظ که در پنج سوره موضوع بحث ما هستند، به ملائکه تفسیر شوند، انصافاً این نظریۀ مرحوم فیض بهترین توجیه است نه اشکالات توجیه مرحوم طباطبائی را دارد که به قاعده «جمع باعتبار جماعة» متوسل می شود و آن را تکرار می کند، همان طور که گذشت. و نه آن تحکّم زورگویانۀ فخررازی را دارد و نه تسامح سهمگین طبرسی و دیگران را دارد.

 

و مهم تر این که نظر فیض با تقدیر لفظ ملائکه گرچه مخالف قاعدۀ ادبی است لیکن پذیرش این مخالفت از پذیرش مخالفت دیگر توجیهات، آسان تر است.

 

اینک مخالفت نظریه فیض با ادبیات قرآن: می گوید: این کلمات صفت های ملائکه هستند. اما هر چه در قرآن جستجو می کنیم در جائی پیدا نمی کنیم که به دنبال لفظ ملائکه صفتی با صیغۀ مؤنث آمده باشد. به آیه های زیر توجه فرمائید:

 

1- آیه 124 سورۀ آل عمران: أَنْ يُمِدَّكُمْ رَبُّكُمْ بِثَلاثَةِ آلافٍ مِنَ الْمَلائِكَةِ مُنْزَلينَ– نفرمود: منزلات.

 

2- آیه 125 سورۀ آل عمران: يُمْدِدْكُمْ رَبُّكُمْ بِخَمْسَةِ آلافٍ مِنَ الْمَلائِكَةِ مُسَوِّمينَ– نفرمود: مسوّمات.

 

3- آیه 172 سورۀ نساء: لَنْ يَسْتَنْكِفَ الْمَسيحُ أَنْ يَكُونَ عَبْداً لِلَّهِ وَ لاَ الْمَلائِكَةُ الْمُقَرَّبُون– نفرمود: مقرّبات.

 

4- آیه 93 انعام: الْمَلائِكَةُ باسِطُوا أَيْديهِمْ– نفرمود: باسطات.

 

5- آیه 9 سورۀ انعام: الْمَلائِكَةِ مُرْدِفين– نفرمود: مردفات.

 

6- آیه 1 سورۀ فاطر: جاعِلِ الْمَلائِكَةِ رُسُلاً– نفرمود: رسولاتاً. و نفرمود: مرسلاتاً.

 

7- آیه 75 سورۀ زمر: وَ تَرَى الْمَلائِكَةَ حَافِّين– نفرمود: حافّات.

 

8- آیه 19 سورۀ زخرف:وَ جَعَلُوا الْمَلائِكَةَ الَّذين– نفرمود: الّلاتی.

 

9- آیه 53 سورۀ زخرف:الْمَلائِكَةُ مُقْتَرِنين– نفرمود: مقترنات.

 

10- آیه 40 سورۀ تحریم:وَ الْمَلائِكَةُ بَعْدَ ذلِكَ ظَهيرٌ– نفرمود: ظهيرة. و نفرمود: ظهيرات.

 

در هیچ جای قرآن یافت نمی شود که به دنبال- توجه کنید: به دنبال- لفظ ملائکه صفت مؤنث آمده باشد. حتی صیغه های فعل نیز چنین است یعنی به دنبال لفظ ملائکه صیغۀ مؤنّث فعل، نیز نیامده است:

 

1- آیه 23 سورۀ رعد:وَ الْمَلائِكَةُ يَدْخُلُون‏- نفرمود: تدخلون.

 

2- آیه 95 سورۀ اسراء:مَلائِكَةٌ يَمْشُون‏- نفرمود: تمشون.

 

3- آیه 50 سورۀ شوری:وَ الْمَلائِكَةُ يُسَبِّحُونَ– نفرمود: تسبّحون.

 

4- آیه 60 سورۀ زخرف: مَلائِكَةً فِي الْأَرْضِ يَخْلُفُونَ– نفرمود: تخلفون.

 

5- آیه 50 سورۀ انفال:الْمَلائِكَةُ يَضْرِبُون‏– نفرمود: تضربون.

 

6- آیه 27 سورۀ محمد(ص):الْمَلائِكَةُ يَضْرِبُون– نفرمود: يَضربن.

 

7- آیه 166 سورۀ نساء:الْمَلائِكَةُ يَشْهَدُون– نفرمود: يشهدن.

 

8- آیه 34 سورۀ بقره:وَ إِذْ قُلْنا لِلْمَلائِكَةِ اسْجُدُوا– نفرمود: اسجدن.

 

9- آیه 61 سورۀ اسراء:وَ إِذْ قُلْنا لِلْمَلائِكَةِ اسْجُدُوا– نفرمود: اسجدن.

 

و همین طور است ضمیر های ارجاعی به کلمۀ ملائکه:

 

1- آیه 12 سورۀ انفال:إِذْ يُوحي‏ رَبُّكَ إِلَى الْمَلائِكَةِ أَنِّي مَعَكُمْ– نفرمود: معکنّ.

 

2- آیه 40 سورۀ سبا:ثُمَّ يَقُولُ لِلْمَلائِكَةِ أَ هؤُلاءِ إِيَّاكُمْ كانُوا يَعْبُدُونَ– نفرمود: ايّاکنّ.

 

3- آیه 73 سورۀ ص:فَسَجَدَ الْمَلائِكَةُ كُلُّهُمْ أَجْمَعُونَ– نفرمود: کلّها، یا: کلّهنّ.

 

4- آیه 19 سورۀ زخرف:وَ جَعَلُوا الْمَلائِكَةَ الَّذينَ هُمْ عِبادُ الرَّحْمن– نفرمود: هنّ.

 

بنابر این، نظریه فیض حتی از موارد نادر قرآن نیز نیست و کاملاً نادرست است.

 

فیض در ادامه خلاصه ای از آن چه در مجمع البیان آمده، می آورد و به دو حدیث ادعا شده نیز اشاره می کند.

 

آیا مفسرین دیگر که این الفاظ مؤنث را در سوره های موضوع بحث ما، مستقیماً و بدون تقدیر لفظ ملائکه، به ملائکه تفسیر کرده اند، توجیه فیض به نظرشان نرسیده؟ چنین هوشمندی را نداشته اند؟ سخت مشکل است چنین نسبتی به آنان داده شود. باید گفت: به نظر آنان تقدیر لفظ ‏ملائکه نادرست بوده همان طور که در ادبیات قرآن مشاهده کردیم، و لذا به توجیهات دیگر پرداخته اند.

 

انوار التنزیل و اسرار التأویل: بیضاوی چیزی غیر از آن چه در متون دیگر مشاهده کردیم، نگفته است، البتّه او نیز توجیه فیض را نیاورده است.

 

تفسیر جلالَین: سیوطی و محلّی نیز حرف خاصی ندارند.

 

تنویر المقباس فی تفسیر ابن عباس: در آیه های مورد بحث ما سخنی ندارد.